بهارک شهبازی:
اشاره:
"خواب آهسته مرگ" بازخوانی محمد چرمشیر از رمان"دکتر جکیل و مستر هاید" است که توسط حسن معجونی در تالار مولوی روی صحنه میرود.
در این نمایش پانتهآ بهرام، رضا بهبودی، لیلی رشیدی، افشین خورشیدباختری، سعید چنگیریان، سینا رازانی و نوید هدایتپور بازی میکنند.
چرا از متن خارجی استفاده کردید؟
من متن را خارجی نمیبینم. به عقیده من متن کاملاً ایرانی است.
ولی روی بروشور اسم نویسنده خارجی ذکر شده است و بازخوانی یک متن خارجی است.
در بروشور نوشته شده که بازخوانی"بازخوانی یا براساس" میتواند کاملاً با خود متن تفاوت داشته باشد این نمایش هم نسبت دوری با آن قصه دارد. در قدیم هم نویسندهها داستانشان را مینوشتند و نگاهی هم به متن اصلی داشتند. من فکر میکنم این هم از همان نوع نگاه است. ضمناً در این نمایش فقط اسمها خارجی هستند اما آدمها ایرانی هستند و مشخصههای ایرانی در آنها وجود دارد.
به همین دلیل در جایی از متن با محمد چرمشیر شوخی کردهاید؟
دقیقا
پس شما هم علاقهمندید از متنهای ایرانی استفاده کنید؟
بله. خیلی از کارهای من ایرانی بودند. تقریباً کارهای اخیرم همه ایرانی بودند. یکی همین کار و دیگری "شهرهای نامرئی" و یا"مثل خون برای استیک".
آیا تقسیم بندی رنگها به دو طیف سیاه و سفید همان مفهوم خیر و شر بود یا معنای دیگری مد نظرتان بود؟
بهتر است روی رنگها اسم یا صفت خاصی نگذاریم. چون من نگاهی سمبلیک نداشتم. این که سفید الزاماً خیر و سیاه الزاماً شر است. من دنبال فضایی میگشتم برای خواب که این اتفاقات و لکهها در آن جا دیده شوند.
آیا متن و یا اجرا سعی در زیر سوال بردن اخلاق و یا علم دارد؟
نه اخلاق و نه علم را زیر سوال نمیبرد بلکه چالشی ایجاد کردم بین مباحث مختلف مثل علم و اخلاق.
اما در اجرا سعی در نشان دادن برتری صفتی بر صفت دیگر مشاهده میشود. این طور نیست؟
نه. اساساً کار نمایش رد یا تأیید چیزی نیست. به چالشهای آن میپردازد ولی رد یا تأیید نمیکند.
چه الزامی در کار دیدید که برای آن راوی در نظر گرفتید؟
راوی جزء خود متن بود. من چیزی اضافه نکردم. در متن اصلی نمایش از این شخص با نام صحنه گردان نام برده شده است.
چرا متن نمایشیتان را طنز انتخاب کردید؟ علاقه شخصی یا دلایل دیگر؟
بحث انتخاب نبود. من فکر میکنم با زبان طنز راحتتر میتوانم ارتباط برقرار کنم. طنز به نگاه من نزدیکتر است و علاقه من به آن بیشتر. در حقیقت دنیای طنز برایم قابل تحملتر است.
چرا، به این دلیل که تخلیها و کژیها را میتوانیم طوری بیان کنیم که گزندگی و تلخی آنها کمی تعدیل شود؟
بله. یکی از دلایلش همین است که گفتید.
آیا در متن اصلی نیز همین قدر بار طنز وجود داشت یا این که شما در اجرایتان آن را تقویت کردید؟
به نظر من هیچ چیز جدا از متن نمیتواند وجود داشته باشد. مسلماً هیچ وقت یک کار جدی را نمیتوان خیلی طنز کرد. هر چه بوده مربوط به متن بوده است. ولی بله، کمی پررنگ شده است. میدانید محمد چرمشیر از من کمی اخموتر هستند و من کمی مایههای طنزم بیشتر است. ایشان در متنهایشان خیلی جدیتر از من هستند اما من رگههای طنز را در کار پررنگ میکنم. ولی این نگاه در خود متن و در بطن آن بوده است. من فقط آن را دیدم و برجستهاش کردم.
یعنی دیالوگها در متن اصلی به همین اندازه که در اجرا میبینیم، بار طنز دارند؟
بله. دقیقاً به همین پررنگی. وقتی این طوری داریم قرائت میکنیم یعنی همین طوری بوده است. یعنی ظرفیت این اندازه طنز را داشته است. ببینید نمیشود دیالوگ تراژیک را نمیتوان به کمدی تبدیل کرد بنابراین در متن اصلی همین اندازه طنز وجود داشته است.
برای این کار چند ماه تمرین کردید؟2
ماه.
از اول هم تالار مولوی را مد نظر داشتید یا مجموعه تئاترشهر نیز برای کارتان مناسب بود؟
از اول کار را برای همین جا در نظر گرفته بودم. البته قبل از این کار متنی را برای تئاترشهر ارائه دادم، اما قبول نکردند بعد مرا فرستادند این جا. برای این جا هم من دوباره متنی را ارائه دادم که باز هم قبول نکردند و در حقیقت این دومین متن برای اجرا در این مکان است.
کمی راجع به موسیقی کارتان هم بگویید که این قدر کم رنگ بود در حالی که نور و رنگ ودکور به خوبی به چشم میآمد؟
چه خوب اگر که موسیقی کمتر از بقیه عوامل به نظر آمده است. در این کار از موسیقی فقط بعضی جاها به عنوان آمبیانس و آن هم بیشتر در فضای کافه استفاده کردم. تأکید میکنم فقط به عنوان تکنیکی برای تبدیل صحنهها؛ خیلی کم و البته عامدانه.
و در آخر کار بعدیتان؟
فکر میکنم گروه تصمیم دارد کاری را برای جشنواره بانوان آماده و اجرا کند. البته هنوز قطعی نشده است، چون در آن صورت من حتی اسم کار را هم میگفتم، ولی احتمالاً کار بعدیام همین کاری که گفتم خواهد بود.