حسن پارسایی
در تئاتر همواره با این پرسش روبهرو هستیم که انتخاب متن تا چه حد بر کیفیت اجرای نمایش تأثیر میگذارد؛ در رابطه با پاسخ دادن به چنین پرسشی باید اقرار کرد همه زمینههای اولیه شکلدهی و اجرای نمایش که شامل طراحی، به کارگیری نور و موسیقی، میزانسنها و نوع بازیگران و بازی، فضاسازی یا به عبارتی "همه عناصر و اجزای نمایش، خودبه خود برآیندی میشوند از دادههای متن. لذا، انتخاب متن در اجرای یک نمایش دارای اهمیتی اساسی و بنیادین است و کارگردان با انتخاب متن در حقیقت، چارت و طراح اولیه نمایش را تعیین میکند و همواره با تابعیت از آن و احتمالاً برخی ترفندهای هوشمندانه و خلاقانه خودش، کار اجرا را پی میگیرد. اما باید اذعان داشت که حتی خلاقیتهای شخصی و فردی هم نمیتواند برای یک متن بسیار معیوب ارزشهای محتوایی و نمایشی شایان توجهی احراز کند.
نمایش "تبرئه شدگان" به نویسندگی "اریک جنسون" و "جسیکا بلنک" و کارگردانی "منیژه محامدی" که هم اکنون در تالار چهارسوی مجموعه تئاترشهر اجرا میشود، نمونه خوبی برای ارزیابی این شاخصهاست.
یک متن ایدهآل معمولاً دارای سه شاخصه اصلی است: انسجام ساختاری، برخورداری از محتوایی نو و بیانی نمایشی و دراماتیک که برآیند نشانههای بصری دلالتگراست. البته همه متون دارای این ویژگیها نیستند و میتوان بر حسب آنکه در هر کدام یک یا دو مورد از شاخصههای فوق وجود داشته باشد، آنها را بسیار متفاوت تصور نمود: یعنی چه بسا متونی از لحاظ نمایشی غنی، اما فاقد انسجام ساختاری باشند، یا اگر موضوع تازهای دارند، وجوه دراماتیک بالایی را به نمایش نگذارند. در مورادی نیز اتفاق میافتد که متن به رغم موضوع نسبتاً تازهاش از یک ساختار نمایشی قابل توجه و نیز از نشانههای بصری دلالتگر بیبهره و ظرفیت و پتانسیل لازم را برای اجرای روی صحنه نداشته باشد. متن نمایش "تبرئه شدگان" این گونه است.
هر نمایشنامهای معمولاً باید از لحاظ دراماتورژی ویژگیهای برجستهای را ارائه دهد و شاکله اجرایی آن حتی در رواییترین شکل به زبان و بیان نمایش باشد. اشاره صرفاً گزارشی که به خاطرات یک دوره یا موقعیت محدود میشود، نمیتواند در تعریف کامل نمایش جای بگیرد.
عنوان نمایش "تبرئه شده" غلط ترجمه شده و ترجمه صحیح آن بر اساس عبارت "The exonerated" تبرئه شدگان است. این متن به موقعیت تعدادی از زندانیان تبرئه و آزاد شده میپردازد که در آن به شیوهای گزارشی همه چیز از زبان خود زندانیان روایت میشود؛ آنچه که از زبان آنها میشنویم، "خاطرات" تلخ زندان است که از شکل خاطره به در نیامده و شاکله نمایش پیدا نکرده است.
پرسوناژهای نمایش "تبرئه شدگان" در اصل بسرآمدههای خود را برای ما بازگو میکنند و اتفاق یا حادثه مهمی رخ نمیدهد. فقط بخشهایی از حوادث که اشاره به ارجاعات و فلاش بکهای ذهنی دارند، به شکلی سطحی و گذرا بازنمایی میشوند.
از آن جایی که این ارجاعات به گذشته به تناسب هر کدام از پرسوناژها رخ میدهد و ضمناً آن قدر هم عمیق نیستند که بر عواطف و اندیشههای مخاطب تأثیر بگذارند، گاهی سبب تداخل ذهنی تماشاگر میشوند. متأسفانه تعدد و کثرت پرسوناژها هم به این تشتت و پراکندگی کمک کرده است. اگر نمایش به جای حرف زدن درباره این همه آدم، وضعیت و بسرآمدههای فقط یکی از آنها را به بیانی نمایشی و به طور عینی و واقعی نشان میداد، نمایش گیرایی و تأثیرات زیادی داشت.
به رغم آن که خود پرسوناژها روایتگر زندگی پررنج خویش هستند، هیچ کدام از آنها شخصیتپردازی نشده اند و نمیتوانند با تماشاگر ارتباط عاطفی برقرار کنند. به عبارتی، هرگز برای مخاطبان "درونی" نمیشوند و این علت معینی دارد: هیچ پرسوناژی با "ازخودگویی" کاراکتریزه نمیشود. شخصیتپردازی حاصل ذهنیتی غیرخود است که آگاه و واقف بر پنهانترین و نادیدهترین زوایای روحی و روانی آدمهای نمایش باشد. ضمناً آن را در قالب موقعیتهای عینی نمایشی و طی یک پروسه تدریجی شکل دهد؛ یعنی پرسوناژها به تدریج و بنا به علتهای معینی وارد ذهن تماشاگران شوند و وجوه مثبت یا منفی خود را عملاً به اثبات برسانند و مخاطب را متأثر نمایند.
متن نمایش "تبرئه شدگان" اثر "اریک جنسون" و "جسیکا بلنگ" به کارگردانی "منیژه محامدی" اهداف و غایتمندیهای انتقادی سیاسی را در اولویت قرار داده و از زبان نمایش غافل مانده است؛ یعنی بیشتر به یک اعلامیه حقوق بشر علیه بیعدالتیهای دادگاههای آمریکا شباهت دارد. در حالی که این موضوع ظرفیت و پتانسیل آن را داشت که از محدوده دعاوی حقوقی که کارکرد یک شکایتنامه طولانی را داراست، فراتر برود و بیعدالتیهای موردنظر را نه صرفاً به صورت گفتار بلکه در قالب صحنههای نمایشی عینی و واقعی در معرض قضاوت تماشاگران بگذارد. متن این نمایش اساساً یک "نمایشنامه رادیویی" است و برای روی صحنه وجاهت نمایشی قابل ملاحظهای ندارد؛ بنابراین، انتخاب آن برای اجرا، آن هم در شرایطی که متون نمایشی بسیار غنی و تأثیرگذاری وجود دارد، چندان به جا نبوده است.
قسمت پایانی نمایش که بیانگر امیدواری تبرئهشدگان به زندگی و نشانگر دلبستگی عمیق آنان به زیباییهای آن است، یک پایان مصلحتی محسوب میشود. تنها قسمتی که دیالوگهای آن میبایستی به صورت یک اعتراف شخصی به طور مستقیم خطاب به تماشاگران بیان میشد، همین قسمت است. بقیه متن باید در قالب موقعیتهای بازپرسی، زندان و شکنجه به شکل عینی و واقعی به پردازش درمیآمد و چون چنین اتفاقی رخ نداده، متن از لحاظ ساختار و انسجام دارای ضعف است و همین سبب شده که زمینههای لازم را برای خلق میزانسنهای نمایشی نداشته باشد. در نتیجه، مبحث کارگردانی با محدودیتهای خاصی روبهرو شده و کارگردان نتواند شاخصههای نمایشی محدود متن را از آن فراتر ببرد.
در نمایش "تبرئه شدگان" به نویسندگی "اریک جنسون" و "جسیکا بلنک" به کارگردانی "منیژه محامدی" رویدادهای مهمی رخ نمیدهند، اما به حوادث زیادی اشاره میشود. واقعیت این است که زبان نمایش زبان اشاره نیست، بلکه نشان دادن همه چیز به صورت عینی است.
دیالوگها اغلب از جملات و عبارات طولانی تشکیل شده که برای بیان، روان و مناسب نیستند: "من یک گیاهخوارم، حتی گوشت حیوان نمیخورم، چه طور ممکن است فکر کشتن انسان به سرم بزند"، "به نظر میآد همون طور که قانون خوب به نظر میآد، میتونه آدم رو از زندگی بیزار کنه"، "گاهی فکر میکنی که نکنه آدم کشتی و یادت نیست. دیگه اعتماد به نفس برات باقی نمیماند" و...
متن دارای برخی تناقضات نیز هست: از یک طرف مأموران و بازجوها را آدمهای سفاک و بیرحم و بیتوجه به زندگی مردم نشان میدهد و از طرفی در رابطه با خطاها و بیدادگریهایشان به عذاب وجدان و انتقاد آنها از همدیگر اشاره میکند. این تناقض نشان میدهد که نویسندگان متن خواستهاند تماشاگران را متوجه اشتباهات مأموران و بازجویان بکنند، اما بسیار ناشیانه این کار را کردهاند و مأموران عملاً آدمهایی دوگانه معرفی میشوند که گاهی همانند خود زندانیان از شرایط موجود و حتی از اعمال خود انتقاد هم میکنند.
محدودیتهای متن به معدود بودن و همسان بودن میزانسنهای نمایش منجر شده و "منیژه محامدی" عملاً تا حد زیادی ناتوان مانده است؛ اما نشانههایی هم از تلاشهای ذهنی او برای شکلدهی به برخی میزانسنها به چشم میخورد که متأسفانه به سامان نهایی نرسیده است؛ در این رابطه میتوان به میزانسن جای گیری بازجویان، بازپرسان و مأموران در قسمت فوقانی صحنه اشاره نمود که سیطره آنها را نشان میدهد.
با وجود این، متأسفانه به علت متعدد بودن نقش پرسوناژهای فوق و نیز همسانی ظاهریشان، مشخص نمیشود که آنها در موقعیتهای گوناگون واقعاً چه کسانی هستند. نشان دادن آنها به شکل "کابوی"های کراواتدار نقشهای متفاوت آنها را غیرقابل باور کرده است.
استفاده از "سازههای فلزی" در این نمایش که به زندان اشاره میشود، میتوانست از دلالتگری قابل توجهی برخوردار باشد به شرط آن که زندانیان ارتباطی نزدیک با این سازهها، میلهها و تورهای فلزی داشته باشند. متأسفانه از آنها فقط استفاده "نمایهای" شده است. در طراحی صحنه میشد با بهرهگیری از همین میلهها حداقل یک سلول زندان را نشان داد تا زندانیان به نوبت در لحظات کوتاهی که به طور نمایشی در موقعیت داخل خود زندان به تصور درمیآیند، در این سلول جای بگیرند و نقش را به شکلی واقعی بازی کنند.
متعدد بودن پرسوناژها و چندنقشی بودن آنها در برخی موقعیتها عدم انسجام متن را بیشتر نموده و سبب شلوغی و سردرگمی شده است. باید گفت میزانسنی که در آن زندانیان از فضای بین پایههای چارپایهها به تماشاگران مینگرند، وجاهت نمایشی، معنا و دلالتگری خاصی ندارد. تنها میزانسن بدون نقص نمایش همان میزانسن پایانی است که در محدوده سه نور موضعی شکل میگیرد و به ترتیب نویسندگان متن، زندانیان تبرئه شده و مأموران به شکل جداگانهای در یک تشخص نمایشی در برابر تماشاگران قرار میگیرند. این صحنه نشان میدهد که در موقعیت نهایی بنا به مضمون نمایش مرزبندی موردنظر عملاً شکل گرفته است.
نکتهای هم در رابطه با لباس پرسوناژها وجود دارد: آنان با توجه به آن که گاهی برای مدتی کوتاه در موقعیتهای عینی و واقعی داخل زندان قرار میگیرند، لباس زندانیان به تن ندارند و همواره با همان لباس خودشان ظاهر میشوند و این به نمایهای و سطحی بودن شیوه اجرا دلالت دارد؛ زیرا عملاً نشان میدهد که همه چیز فرضی و گفتاری است.
در ارتباط با بازیگری باید خاطرنشان کرد آدمهایی که درباره خود حرف میزنند، هرگز نمیتوانند کاملاً به تبیین و تحلیل درآیند. در نتیجه تعریف کامل "پرسوناژ" را ندارند. لذا در این اثر با پرسوناژهایی بدان معنا که در ساختار نمایشنامه تعریف شده، روبه رو نیستیم. از این رو، مقوله بازیگری هم در همان محدوده بیان دیالوگها میماند و از اهمیت نمایشی چندانی برخوردار نیست. موسیقی کاربری مهمی ندارد و عملاً هم زیاد بر آن تأکید نشده است، اما نور تا حدی با اجرا هماهنگ شده و گاهی به صورت نور موضعی کاربری نسبی نمایشی پیدا میکند.
لازم به یادآوری است که نویسندگان متن یعنی "اریک جنسون" و "جسیکا بلنک" تلاش کردهاند تراژدیهای واقع شده در متن را با پایانبندی امیدوارکنندهای که بیشتر به یک ترفند عاطفی تسکیندهنده شباهت دارد، به یک "درام سیاسی انتقادی" تبدیل نمایند، اما این ترفند مصلحتاندیشانه نتوانسته بر جنبههای تراژیک متن فائق آید و در نتیجه آن را به صورت اثری با "ژانر دوگانه" درآورده که یک چهارم آن "درام" و سه چهارم آن "تراژدی" است.
نمایش "تبرئه شدگان" به کارگردانی "منیژه محامدی" بر یک متن ضعیف متکی است و به دلیل ارائه یک کارگردانی ضعیف از گیرایی ودراماتورژی قابل توجهی برخوردار نیست؛ ضمن آن که برخی کاستیهای کارگردانی را باید به عدم قابلیت نمایشی متن نسبت داد.