رضا آشفته:
سیمیا هم در دوره دوم، شماره سوم به سردبیری علی دهباشی شکل خاص خود را پیدا کرده است. دو شماره قبلی این دوره به بهرام بیضایی و ماکس فریش تعلق داشت. شاید به جرأت بتوان گفت که سیمیا وارد دنیای تازهای میشود که میتواند اتفاقات خوشایندی را برای تئاتر ما ایجاد کند و البته این یک پیشبینی است که در صورت تداوم و برقراری این مجله میتوان به آن چشم امید بست.
توصیف هراسانگیز جهان
سردبیر درباره این که چرا دورنمات را در این شماره مورد مطالعه و پژوهش قرار داده، در دیباچه یا سخن آغازین مینویسد:«بدون شک پس از جنگ جهانی دوم ادبیات جهان نویسندهای ناآرامتر از درونمات به خود ندیده است. توصیف هراسانگیز جهان بعد از جنگ تا به امروز یکی از ویژگیهای اصلی آثار دورنمات است. آثار او سرگشتگی و پریشانی انسان امروز را به بیانی که گاه رنگ فلسفی به خود میگیرد، به تصویر میکشد تا آن جا که دکتر فولادوند در سخنرانی خود میگوید"نه از باب مجامله، بلکه عقیده سنجیده من است." بینش نافذ او در آشکار ساختن لایههای نهانی شخصیت و وضع انسان این عصر قابل قیاس با نیچه و کافکا است.»
پس از آشوویتس میتوان هنر آفرید
دکتر تورج رهنما در مقالهای در قالب یک دلقک مینویسد:«اگر آدرنو، متفکر معروف آلمانی زمانی گفته بود"پس از آشوویتس دیگر نمیتوان شعر سرود" دورنمات اعتقاد دارد که نه تنها پس از آشوویتس میتوان هنر آفرید، بلکه این کار ضروری نیز هست اما به نظر او این هنر نمیتواند در قلمرو درام، بلکه باید حتماً در قالب کمدی باشد. دلیل؟ ـ آلمانیها با جنگ جهانی دوم تراژدی زندگی خود را نوشتهاند، اکنون نوبت کمدی است...» وی در این زمینه مینویسند:«در تئاتر دیگر مفاهیم گذشته معنایی ندارد. تنها هنر امروز غمانگیز نیست، بلکه جهان امروز اندوهبار است. کمدی پاسخی است به تراژدی تاریخ...»
ایدههای پیش پا افتاده و جزئی
حمید سمندریان که نمایش"ملاقات بانوی سالخورده"، "ازدواج آقای میسیسیپی" و"بازی استریندبرگ" دورنمات را به صحنه آورده است، در مقالهای تحت عنوان فریدریش دورنمات الهامبخش مینویسد:«دورنمات برای خلق درامهای خود همیشه از ایدههای پیش پا افتاده و جزئی، بدون این که طرح و نقشه پیشبینی شده داشته باشد، اصول کلی و عمومی استنتاج میکند. مثلاً انگیزه نمایشنامه"ملاقات بانوی سالخورده" در اثنای چندین مسافرتی که بین نوشاتل و برن کرده به خاطرش رسیده است. در آن زمان پسرش به منظور معالجه در برن توقف داشت و دورنمات برای عیادت او چندین مرتبه از نوشاتل، محل اقامت خود، با ترن به برن رفت. در بین راه متوجه این موضوع شد که ترنهای سریعالسیر در بعضی از ایستگاهها هرگز توقف نمیکند. سپس از خود پرسید چه عاملی ممکن است باعث شود که یک ترن سریعالسیر استثنائاً روزی در یکی از این ایستگاههای بیاهمیت توقف کند. بعد این اندیشه به مغزش خطور کرد که ممکن است آن ایستگاه از شهرهایی باشد که قبلاً آباد و پر رونق بوده و سپس از ارزش افتاده است و شخصیت فقیری که امروز بسیار ثروتمند است، در اوایل عمر در این شهر زندگی میکرده و در آن وقت بیعدالتیهایی نسبت به او شده و اکنون که از این جا میگذرد، برای گرفتن انتقام، ترمز خطر ترن سریعالسیر را بر خلاف مقررات میکشد تا در آن شهر مخروبه برای اجرای عدالت و گرفتن انتقام پیاده شود. بدین نحو ملاحظه میشود انگیزه خلق"ملاقات بانوی سالخورده" هنگامی برای درونمات پیدا شده که ایده عدالتخواهی او با یک عمل ساده که توقف نکردن ترن در برخی از ایستگاههاست، پیونده زده شده است.
نقاشیهای زیر شیروانی
فیلیپ ولتی، سفیر سوئیس در تهران در مقالهاش"دورنمات نویسنده و سرآغاز کار او در مقام نقاشی" مینویسد:«مصلوب کردن عجیب و غریب که به نظر من عالیترین تصویر نقاشی در مجموعه نقاشیهای زیر شیروانی است، موضوع مهم همه نوشتههای دورنمات بوده است. به رغم وجود تنها دو دیوار زیر شیروانی، دورنمات میتواند ادای نقاشان بزرگ همانند میکل آنژ را درآورد. بهرهگیری از موضوع صلیب، اشارهای به چالش و جستوجوی دورنمات در تمام زندگی، پیرامون خدای مسیحی است و بر آن اساس، او هرگز اندیشه وجود خدا را نفی نمیکند، بلکه خدا را به قالب یکی از نیروهای موثر در نمایش تاریخ بشری به تصویر میکشد.»
زبان مقامات حریری
محمود حسینزاده مترجم با موضوع"دورنمات خواندنی را جدیتر بگیریم" درباره این نمایشنامهنویس سوئیسی مینویسد:«دورنمات در سال 1953 که هنوز جوان است و شهرتی به هم زده برای پیدا کردن زبان نمایشنامه"فرشتهای به بابل میآید" میرود سراغ مقامات حریری که روکرت به آلمانی ترجمه کرده بود.» خودش میگوید:«در این نمایشنامه فرشتهای است که برای اولین بار با زمین و زمینیان رو در رو میشود. پس زبانش باید غریب باشد. از زبان مقامات حریری استفاده میکند. یعنی وزن و قافیه را از آن میگیرد. درونمات زبان خاص خودش، زبانی است اندکی پیچیده، جملههای در هم تنیده. چون در واقع فلسفه خوانده و نویسندگی را به عنوان محملی برای بیان و عقایدش استفاده میکند.»
مطالب دیگر
در ادامه میتوان به گفتوگو با فریدریش درونمات 1980 (آندره مولر/ ترجمه مهشید میرمعنوی)، از مکاتبات درونمات و فردریش، نامهای از دورنمات(دکتر حسن عشایر)، دشواریهای تئاتر امروز(فریدریش دورنمات/ ترجمه دکتر سعید فیروزآبادی)، تصویر سیزیف(فریدریش دورنمات/ ترجمه علیاصغر حداد)، خشمگین و خیس(فریدریش دورنمات/ ترجمه مهشید میرمعنوی)، نقل قولها(فریدریش دورنمات/ترجمه میرمعنوی)، اندیشههای دورنمات در آثارش(فریدریش دورنمات/ترجمه ماشاءالله مقدس)، گذری به جهنم رنج زده دورنمات(نگاهی به داستان قول/ عزتالله فولادوند)، درآمدی بر دنیای داستان فریدریش دورنمات(تئودور زیولکوفسکی/ ترجمه محمدرضا فرزاد)، پرسهای در جهان(فریدریش دورنمات/رضا نجفی)، فریدریش دورنمات نمایشنامهنویس(شیرین بزرگمهر)، دورنمات در ایران(افسانه ماهیان)، داستان و نمایشنامه پنجری(تورج رهنما)، خیره در چشمان خداوند(تورج رهنما)، دورنمات شکاک(قطبالدین صادقی)، ازدواج آقای میسیسیپی(حسین سمندریان)، درباره رمان وعده(مریم مومنی)، فیزیکدانها(مهشید نونهالی)، سوءظن(مهشید نونهالی)، دیدار بانوی سالخورده(مهشید نونهالی) و سمندریان و اجرای"ملاقات بانوی سالخورده"(سیدجواد روشن).
سلام
یه مسئله ی اساسی وجود داره و اون اینه که دولت ما به هر دلیلی که باشه ، با هنر و هنرمند و بخصوص با هنر تئاتر مخالفه . بیان این موضوع از طرف دولتمردان تقریبا غیر ممکنه چون بازتاب وحشتناکی خواهد داشت ، بنابراین با برنامه ریزی و دقت سعی در نابود کردن انواع هنرها و بخصوص تئاتر داشته ودارند ... 30 سال از انقلاب اسلامی میگذره و در پایتخت کشور فرهنگی ما حتی یه سالن تئاتر ساخته نشده . این واقعا عجیب نیست ؟ سالنهای تئاتر فرهنگسراها هم با تمام خوب و بدشان ماجراهای خودشان را دارند که در حال حاضر با یک دستور تاکیدی باید در اختیار امور مساجد قرار بگیرند . تنها مجموعه ی تئاتری نه تنها پایتخت کشورما که کل کشور ما همین مجموعه ی تئاتر شهر است که در واقع تنها جایگاه تئاتر حرفه ای در کشور هست که خب اونم به لطف و مرحمت دوستان در حال نابودی است ...