صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

گاهی به نمایش"قصه تلخ طلا" به کارگردانی بهروز غریب‌پور

شاعرانگی همه سرگشتگی‌های درون
نگاهی به نمایش"قصه تلخ طلا" به نویسندگی و کارگردانی بهروز غریب‌پور
 
ایران تئاتر -  سرویس نقد  

حسن پارسایی:
نمایش قصه"تلخ طلا" به نویسندگی و کارگردانی بهروز غریب‌پور بر اساس یک قصه آشنا و قدیمی شکل گرفته که در افسانه‌ها به دو شکل روایت شده است؛ یکی بر پایه درددل یک مرد فقیر جنگلبان در کنار دریا و سپس ظاهر شدن یک پری دریایی و متناوباً برآورده کردن آرزو‌های او شکل می‌گیرد که بعداً با نادانی همسرش همه چیز بهم می‌ریزد و از بین می‌رود. شکل دوم هم‌، به همین گونه ‌است که در نمایش روایت شده‌. این نمایش اثری داستان محور به شمار می‌رود که با توسل به افسانه‌ای که بافت ساختاری آن دارای تمثیل و استعاره است به"بن مایه"های معنا دارش شکل می‌دهد. از لحاظ روایی ، به شکل یک روایت خطی ساده پیش می‌رود که هیچ پیچیدگی خاصی در آن نیست. ویژگی بارز آنهم این است که به طور همزمان و حتی لحظه‌ای، روند شکل‌گیری یک دنیای معنادار را دنبال می‌کند. به دلیل افسانه‌نگری نویسنده به محیط اطرافش ونیز به سبب معناگرایی و معنازایی خود قصه، عوامل و عناصری مثل انسان، دریا و ماهی از بسترهای واقعی جدا و منتزع می‌‌شوند و هر کدام با معانی مجازی و استعا‌ری بدیعی دوباره ظاهر می‌شوند؛ قصه، اساساً استعاری است و موضوعش کلاً بر پایه انسان و خواسته‌های بی‌پایانش(انسان و دریا) شکل گرفته و در این میان"ماهی"به عنوان مدیوم عمل می‌کند تا در آزمونی روایی میزان حرص و آز انسان به ارزیابی درآید.
قصه، زیر شاکله افسانه‌ای و لایه‌ بیرونی‌اش حامل و حاوی ژرف‌اندیشی، مکاشفه و غایت‌جویی است که"بن مایه"های دیگری از جمله حقیقت‌جویی، خدامحوری و انسان دوستی را هم شامل می‌شود و از این طریق به پیام‌های اخلاقی و دینی عمیقی شکل می‌دهد و آنقدر بر آن اصرار می‌ورزد که رگه‌هایی از عرفان و تاکید بر تزکیه نفس نیز به عنوان آمیزه‌ای جدایی ناپذیر با آن همراه می‌شود. همه این داده‌ها به شکل درونی در بافت اصلی قصه نمایش تنیده شده است و در نگاه نخست دشوارمی‌نماید که بتوان چنین درونمایه کثیرالموضوعی را دراماتیزه کرد؛ زیرا وجه‌روایی قصه هم بسیار برجسته است و معمولا استفاده از شعر وکلام موزون برای چنین قصه‌هایی دور از ذهن و ناشدنی به نظر می‌رسد، اما بهروز غریب‌پور توانسته است با بهره‌گیری ازآن، که گاهی شعر‌، گاهی کلام موزون و گاهی آمیزه‌ای از کلام‌های کوتاه در خود دارد، در کل، بافت روایی قصه را در چارچوب کلامی موزون و زیبا جای دهد و همین ابتکار زیبا منجر شده که نمایش با ریتم و موسیقی بیشتر در‌آمیزد. این آمیختگی نهایتا با ریتم عواطف، احساسات و اندیشه‌های درونی همخوانی پیدا می‌کند. در نتیجه، لایه‌های معنادار و حس آمیز زیرمتن قصه به دلیل هماوایی، همانندی و همانستی با احساسات انسانی، اخلاقی و دینی تماشاگران، آنها را با سرگشتگی به وادی مکاشفات درونی می‌کشاند و موفق می‌شود که مخاطبین را همسان با پرسوناژها با"خویشتن"فراموش شده خودشان آشتی دهد. باید گفت که این نمایش بر بازگشت به اصل و اصالت انسانی تأکید دارد.
درونمایه نمایش در کل به یک دوآلیسم(Dualism) شکل داده است و آن هم مبارزه بین نیروهای خیر و شر است که در خود نمایش در عنوان کلی فرشته‌خو یا اژدها تمامی زیر مجموعه‌های دو گانه این دو‌آلیسم تجمیع شده است. نمایش قصه تلخ طلا نوعی ابتکار در پیوند دادن قصه‌های افسانه‌ای به دنیای نمایش محسوب می‌شود و در آن بخش‌های زیبا و نمایشی گفت‌وگوی"یونس" با دیوار و ظروف به بافت موضوعی قصه اضافه شده است. قصه نمایش از لحاظ درونمایه بسیار غنی است و جلوه تمام عیار آن روی صحنه، حاکی از آن است که غریب‌پور هر دو ساختار قصه و نمایشنامه را خوب می‌شناسد.
بهروز غریب‌پور با استفاده از یک طراحی صحنه زیبا و سه بخشی، شامل فضای خانه، قایق و سازه‌های دیوارنما و نهایتاً تصویر ویدئو پروجکشن، صحنه نمایش را طوری شکل داده است که بدون جا‌به‌جاییِ المان‌ها، قابلیت لازم را برای صحنه‌های مختلف داشته باشد و ضمناً در همه حال صحنه از یک پرسپکتیو مناسب و زیبا برخوردار باشد. قایق‌های روی دست هم به منظور فضاسازی بیشتر و یادآوری دریا به کار گرفته شده‌اند. این طراحی هوشمندانه که با قرار دادن یک گنبد، به آسانی تبدیل به یک قصر می‌شود به برون نمایی درونمایه قصه کمک زیادی کرده و کاملاً آن چه را که به نظر ناممکن می‌رسد، امکان پذیر کرده است.
غریب‌پور از لحاظ اجرایی نیز کاربری نشانه‌ای و مفهوم‌زایی عوامل و عناصر نمایش شامل طراحی، کاربرد صحنه افزارها، نور، موسیقی،‌ لباس و میزانسن حرکات بازیگران را به خوبی می‌شناسد و این در نمایش قصه تلخ طلا به اثبات رسیده است؛ تمام اجزا و عوامل روی صحنه نه برای تزئین و جلوه نمایی صرف، بلکه برای مفهوم دهی و انتقال بصری درونمایه به بهترین و تجسمی‌ترین شکل ممکن به کار گرفته شده‌اند و او در مقام کارگردان حاکم بلامنازع تمام صحنه نمایش است. بهروز غریب‌پور حتی تار عنکبوت نادیده سقف خانه یونس را هم برای انتقال محتوای نمایش به کار می‌گیرد و به شکلی پارادوکس گونه یک"دشنه طلا" را هم که به مراتب حامل معنای تلویحی بیشتری و حتی چیزی فراتر از معنای ضمنی"قصر طلا" هم هست در صحنه می‌گنجاند و به کار می‌برد تا مخاطب معناجو و معناگرای تئاتر را خشنود سازد و به او بباوراند که در دنیای نمایش یک ابزار ساده در روی صحنه، همواره حامل و هاتف یک پیام درونی یا بیرونی است و همین سبب شده که هنر تئاتر متمایز گردد.
او برای"ماهی طلا" پوشش پولک‌دار و باله‌دار که به وجود حقیقی این موجود نزدیک‌تر است، در نظر نمی‌گیرد و برای موجودیت بخشیدن به آن، زنی در یک لباس محلی زیبا را برمی‌گزیند. چرا؟ چون اولاً این زن قرینه‌ای مجازی می‌شود برای زن خود یونس و در نتیجه، حوزه معنادار و استعاره‌ای نمایش را مضاعف و پارادوکسیکال می‌کند. دوم این که، در بافت ساختاری اثر، حضور استعاری و مجازی ماهی طلاست که به درونمایه اعتبار می‌بخشد نه وجود حقیقی آن. سوم این که، این لباس محلی زیبا، تورهای آن و حرکات دست زن بازیگر همان ماهی گونگی را هم القا می‌کند، ضمن آن که باید بپذیریم که بهروز غریب‌پور از طریق"کوریوگرافی" و حرکات موزون آدم‌ها درون تور و زیر نور یک"درون گشت" کنش‌مند و موزون عاطفی را در تماشاگر موجب می‌شود. ابتکاراتی از این گونه در بخش‌های مختلف نمایش و به اشکال گوناگون حتی در کاربری ریتمیک نور و صحنه که نوعی شگرد سینمایی فریم به فریم به حساب می‌آید، خود را نشان می‌دهد.
برون نمایی هنرمندانه خویشتن درونی زن یونس به صورت عینی در قالب یک پرسوناژ و جای دادن زیبای آن در درون یک تور سفید، دقیقاً جنینی و بطنی کردن انسان است و تماشاگر می‌پذیرد که چنین موجودی به عنوان"خویشتن" درونی یا وجدان زن یونس همزمان از درون با او در حال سخن گویی و هشداردهی باشد.
موسیقی در تعمیق درونمایه اثر و همراهی و هماوایی ذهنی و عاطفی تماشاگران با نمایش سهم بسزایی دارد و هر دو حالت عرفانی و ریتمیک(ضربی) آن متناسب با موقعیت‌ها و حوادث نمایش است. نور نیز یکی از ارکان اساسی نمایش قصه تلخ طلا به نویسندگی و کارگردانی بهروز غریب‌پور است که به شکلی هنرمندانه به هر دو گونه نور موضعی و نور رها استفاده شده که همراه با موسیقی عرفانی و آمیختن با کلام موزون نمایش، تابلوهای زیبای ماندگاری را ترسیم و در ذهن تماشاگران به یادگار می‌نهد. گاهی می‌بینیم که پرسوناژها سایه‌های خود را همراه دارند و حتی گاهی این سایه‌ها روی دیوار هم می‌افتد. این حالت خود به خود یادآور نمایش‌های عروسکی سایه‌ایِ بهروز غریب‌پور و نیز تعمدی است که در کاربر‌ی معنازای نور وجو دارد.
استفاده به جا و نمادین از"تور ماهی‌گیری" برای گرفتار شدن یونس که در اصل به"خودگیری و خودگرفتاری" او اشاره دارد، برون نمایی و دراماتیزه کردن یک موضوع کاملاً"سوبژه"در قالب یک پدیده عینی و"ابژه" است و همین نشان می‌دهد که کارگردانی نمایش با درایت و هوشمندی انجام شده است، حال اگر وجود آئینه‌ها را به این تمهیدات و ترفندهای بصری اضافه کنیم، در آن صورت به وجوه کاملاً شاعرانه و دراماتیک نمایش قصه تلخ طلا پی می‌بریم و مضمون مصراع‌هایی مثل"نالان‌تر از مرغان دریایی منم"،"تنها دلم، دیوانه‌تر از تو من"،"قلب زنم را پس بده"،"رنگین کمان سفره خالی ما را پس بده"که به صورت دیالوگ از زبان پرسوناژها بیان می‌شوند، در شرایط نامتعارف موقعیت‌های نمایشنامه، معنایی متعارف و زمینه‌ای شاعرانه و حس‌آمیز پیدا می‌کنند.
غریب‌پور بخش‌هایی را که به زیاده‌طلبی نامحدود یونس می‌پردازد و احساس مال‌داری و مال اندوزی را هم در همسایگان برمی‌انگیزد، به صورت کمیک نشان می‌دهد تا این کژاندیشی‌ها و کج‌روی‌ها به استهزاء گرفته شود. در نتیجه، اگر درونمایه نمایش را در نظر بگیریم، درمی‌یابیم که این دوگانگی در اجرا نیست، بلکه دقیقاً هماهنگی و همگرایی و همسویی با درونمایه نمایش است.
صحنه‌های نمایش در راستای محتوای آن شکل دهی شده‌اند و میزانسن‌ها با ریتم درونمایه و سبک و سیاق قصه نمایش جور درمی‌آیند؛ هم شتاب در آن‌ها هست، هم تأمل. جایگاه یونس در وسط صحنه و در اوج، ناله، فغان، سرگشتگی و عصیان او را در شرایط عادی و در موقعیت‌های متفاوت غمگنانه و عارفانه و نیز در موقعیت نهایی نمایش که رگه‌هایی حماسی در آن است، به زیباترین شکل ممکن به تماشاگر تسری می‌دهد.
بازی ایرج راد، قابل تحسین و به یاد ماندنی است. بقیه بازیگران نیز با شایستگی تمام نقش‌هایشان را ایفا می‌کنند. بازیگری که در نقش پرسوناژ الکن ظاهر می‌شود، نقش خود را خیلی حس‌آمیز ایفا می‌کند.
در پایان باید گفت: انتخاب نوع قصه، شناخت بن‌مایه‌های محتوایی آن و تبدیل و گسترش آن در قالب یک نمایشنامه موزون و سپس اجرای آن با بهره‌گیری استادانه از نظام نشانه‌ای و معنا رسان تئاتر، طوری که حتی یک وسیله جزئی هم روی صحنه بدون کاربری، معنا رسانی و زیبایی بخشی بلا استفاده نماند، کاری به غایت هنرمندانه است و نشانگر یک رویکرد زیبایی شناختیِ جامع است که نشان می‌دهد هر دو نگرش قیاسی(Deductive) و استقرایی(Inductive) در رابطه با رویکرد به اجزاء متن و اجرا به طور همزمان به کار گرفته شده‌اند.

نغمه ثمینی:تئاتر دفاع مقدس ‌ضعف تکنیکی دارد

نغمه ثمینی:تئاتر دفاع مقدس ‌ضعف تکنیکی دارد
یکشنبه 14 آبان 1385  
ایران تئاتر -  سرویس خبر  

انجمن تئاتر دفاع مقدس باید نمایشنامه‌نویسانی که دغدغه دفاع مقدس دارند را شناسایی کرده و برای با بیان مطلب برای آنها کارگاه‌های آموزشی برگزار کند.
به گزارش سایت ایران تئاتر نغمه ثمینی‌ بازخوان پنجمین دوره مسابقه نمایشنامه نویسی مقاومت با بیان مطلب فوق در گفت‌وگو با روابط عمومی این انجمن گفت:«برپایی کارگاه‌های آموزشی نمایشنامه‌نویسی در دوره‌های سه ماه و شش ماهه با موضوع دفاع مقدس توسط اساتیدی که به این موضوع در آثار خود توجه ویژه دارند، مانند علیرضا نادری و... می‌تواند به رشد کیفی آثار نمایش دفاع مقدس کمک کند.»
این نمایشنامه نویس افزود:«این انجمن باید هنرمندانی را که دغدغه آنها دفاع مقدس است شناسایی کرده و با در اختیار گذاشتن امکانات، زمینه آموزش و رشد این هنرمندان را فراهم کند.»
وی با اشا‌ره به این نکته که بسیاری از نمایشنامه‌نویسان، این هنر را آسان تصور می‌کنند، خاطر نشان کرد:« با گذاشتن امکانات در اختیار هنرمندان دفاع مقدس، جوانان، دانشجویان تئاتر و علاقمندان به این موضوع می‌توان ایجاد انگیزه کرد و از دیدگاه‌های سود طلبانه‌ای که باعث جذب برخی از افراد در این مسابقات می‌شود، جلوگیری کرد.»
بازخوان پنجمین مسابقه نمایشنامه‌نویسی تئاتر مقاومت تصریح کرد:« به نظر من مشکل اصلی نمایشنامه‌نویسی دفاع مقدس یک مشکل عمومی بوده و جدا از جریان نمایشنامه‌نویسی کشور نیست؛ بسیاری از هنرمندان، این هنر را جدی نمی‌گیرند.»
‌ثمینی افزود:«تکنیک، مهمترین ویژگی کار یک نمایشنامه‌نویس است و این بستگی به دیدگاه نمایشنامه‌نویس هم دارد که آیا هدفش خلق کردن یک اثر است یا فقط می‌خواهد چند دیالوگ ارائه کند.»
این مدرس دانشگاه در ادامه گفت:«تئاتر دفاع مقدس بیشتر از ضعف تکنیکی رنج می‌برد تا محتوایی. محتوا، بیشتر یک موضوع شخصی است.»
این نمایشنامه‌نویس خاطرنشان کرد:«به نظر من قبل از آن که محتوا و تکنیک را از هم تفکیک کنیم باید بزرگترین مشکل یعنی آسان گرفتن این هنر توسط خود نویسندگان را بررسی کنیم.»
وی افزود:«در مسابقه نمایشنامه‌نویسی چه ممیزی باشد و چه نباشد، اگر آثار، جدی گرفته نشده و به آن‌ها توجه نشود، نمی‌توانیم کار قابل قبولی ارائه دهیم.»
‌ثمینی‌ همچنین از عدم وجود کمال‌گرایی و روح در آثار نمایشی دفاع مقدس به عنوان بارزترین مشکل یاد کرد و متذکر شد:«بیشتر آثاری که در پنجمین مسابقه نمایشنامه‌نویسی تئاتر مقاومت شرکت کرده بودند، نمایشنامه‌های سردستی بودند و در آنها روح کمال گرایی دیده نمی‌شد.»

محمد رحمانیان و نمایش"روزهای رادیو"

محمد رحمانیان و نمایش"روزهای رادیو" در گفت و گو با سایت ایران تئاتر:
پرویز پرستویی و چهارسال پرآشوب تئاتر ایران
 
ایران تئاتر -  سرویس خبر    

نمایش"روزهای رادیو" نوشته و کار محمد رحمانیان با حضور پرویز پرستویی اردیبهشت 86 روی صحنه می‌رود.
محمد رحمانیان، نویسنده و کارگردان تئاتر در گفت‌وگو با سایت ایران تئاتر‌ گفت:«تمرینات نمایش"روزهای رادیو" را از اسفند ماه امسال شروع می‌کنیم و من امیدوارم اردیبهشت ماه 86 این نمایش را روی صحنه تالار وحدت اجرا کنیم.»
وی درباره این تأخیر در آماده سازی نمایش توضیح داد:«هر مرحله از کار، به دلیلی متفاوت عقب افتاد، اما از آن جا که برای یکی از نقش‌های اصلی این نمایش با پرویز پرستویی صحبت شده بود و ایشان نیز برای پروژه‌های تصویری قول‌هایی داده بودند، این زمان برای اجرا مناسب تشخیص داده شد تا روزهای رادیو با حضور ایشان روی صحنه برود.»
این کارگردان تئاتر درباره اعضای گروهش گفت:«از گروه بازیگران اسم نمی‌برم؛ چون تا شروع تمرین، زمان زیادی مانده است. ‌از افرادی که در گروه تئاتر پرچین حضور دارند و همچنین افرادی که پیش از این با آنان همکاری داشته‌ام، استفاده خواهم کرد. طراح نمایش‌ هم محسن شاه‌ابراهیمی است.»
به گفته محمد رحمانیان روزهای رادیو نمایشی درباره چهار سال پرآشوب تئاتر معاصر ایران(بین سال‌های 1331 تا 1334) با مرکزیت رادیو تهران است.»
وی که به تازگی فیلمبرداری مجموعه"در گوش سالمم زمزمه کن" را برای شبکه چهار سینما به پایان رسانده، درباره این مجموعه گفت:«در گوش سالمم زمزمه کن، نمایش‌های کوتاهی با موضوعات اجتماعی، خانوادگی و... است که در آن سه عریضه نویس‌ در کنار کاخ دادگستری حضور دارند و به نوعی مشکلات اجتماعی و خانوادگی در آن مطرح می‌شود. تاکنون 5 یا 6 قسمت از این مجموعه پخش شده و 80 قسمت دیگر نیز آماده پخش می‌شود. نیمی از کار تدوین مجموعه هم به پایان رسیده است.»
وی ویژگی‌ این مجموعه را حضور تعدادی از نمایشنامه‌نویسان، در بخش نگارش متن عنوان کرد و افزود:«نمایشنامه‌نویسانی چون حمید امجد، محمود استادمحمد، محمد رضایی‌راد، امید سهرابی و امیر امجد در نگارش متون این مجموعه همکاری کرده‌اند. برای مثال حمید امجد 10 قسمت، محمد رضایی‌راد شش قسمت و امید سهرابی دو قسمت از این مجموعه را نوشته‌اند.»
این استاد دانشگاه که پیش از این، مجموعه"نیمکت" را برای شبکه یک کارگردانی کرده بود درباره ویژگی مجموعه در گوش سالمم زمزمه کن نسبت به کار قبلی‌اش گفت:«مهم‌ترین اتفاق مجموعه نیمکت، نزدیک شدن به مجموعه نمایش‌های تک پرده‌ای استاد ابراهیم مکی از نظر سبک و شیوه بود. اما در مجموعه اخیر، از آن جا که خودم طراح قصه بودم، سعی کردم به حال و هوا و فضای آثار اسماعیل خلج نزدیک شودم. نمی‌دانم موفق بودم یا نه، اما سعی کرده‌ام به مردم جامعه و تیپ‌های فرودست که‌ مشخصه آثار اوست، بپردازم. از دید من این، مهم‌ترین تفاوت دو مجموعه است.»
رحمانیان در پایان از کار روی دو متن دیگر خبر داد و گفت:«در حال حاضر روی متن دیگر کار می‌کنم که جزء برنامه‌های من بعد از روزهای رادیو است. نگارش متنی با عنوان"عشقه" را در دست دارم و علاوه بر آن روی متن دیگری(که هنوز نامی بر آن نگذاشته‌ام) کار می‌کنم. این روزها مراحل تحقیق و پژوهش آن را انجام می‌دهم.»