صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

نگاهى به فیلم «حادثه در نیویورک» -على برنجیان

نگاهى به فیلم «حادثه در نیویورک» به کارگردانى پل مک گوئیگان
خوش شانسى زنده ماندن و انتقام گرفتن
على برنجیان

سرآلفرد جوزف هیچکاک زمانى جمله اى خاص را گفته که فقط این جمله را هیچکاک مى توانست بگوید: قتل ها را مثل صحنه هاى عاشقانه تصویر کنید و صحنه هاى عاشقانه را مثل قتل ها.
پل مک گوئیگان، کارگردان «اسلوین خوش شانس» که در سینماهاى تهران با نام «حادثه در نیویورک» پخش مى شود با نشانه هایى که در فیلمش از هیچکاک به میان مى آورد، ارادت ذهنى خود را به آقاى دلهره در معرض دید عموم قرار مى دهد.
گرچه نه اسلوین به نظر راقم این سطور شباهتى به گرى گرانت دارد (بازیگر محبوب هیچکاک) و نه ساختار فیلم به آثار هیچکاک. هر چه هست نشانه هایى در طول فیلم و بعضى دیالوگ هاست و موردى که مى توان یافت تشابه بین محتواى فیلم ها در گره گشایى اواسط آن هاست که مثل آثار هیچکاک سعى شده در اواسط فیلم مخاطب، قصه را با گرفتن اطلاعاتى در ذهن، تا حدودى تکمیل کند تا با بقیه داستان کنار بیاید. گرچه در این فیلم قبل از آن که گره گشایى شود هم تا حدودى مى شد حدس زد که اسلوین همان کودک ابتداى فیلم است.
در محتواى این فیلم کشت و کشتارهاى گنگسترها زیادى قابل هضم است! و انگار نه انگار که این همه خونریزى در نیویورک اتفاق مى افتد و واقعاً امریکایى ها به عناصر قاتل و مقتول در کنار خانه هایشان و خیابان هایشان عادت کرده اند!
حالا اگر قتل ها، عاشقانه تصویر نشده باشند (به قول هیچکاک)، آن قدر سریع و بى اهمیت و مسلسل وار اتفاق مى افتند که ناخودآگاه به یاد فیلم «سگدانى» کویینتین تارانتینیو مى افتیم که دقیقاً در نقطه تقابل با اسلوین خوش دست است. فقط از این جهت که در سگدانى افراط در تصویر واقعیت قتل ها، مشمئز کننده بود و در این فیلم اصلاً متوجه نمى شویم که این همه آدم کشته مى شوند.
از همان شروع که نیک فیشر بخت برگشته را گودکت (بروس ویلیس) کشته و ماجرا آغاز مى شود، محتواى فیلم سراسر در خشونت امریکایى غوطه ور است، اما زیرکى متن فیلم جایى است که مرد اول قصه یعنى اسلوین (جاش هارت نت) اصلاً با اتفاقات جدى برخورد نمى کند.
این در حالى است که جدى برخورد نکردن او شوخى هم نیست! او با رویدادهایى که به سراغش مى آیند، بسیار راحت برخورد مى کند، دقیقاً بسیار راحت!
البته این حس، خاصیت قهرمان هاى هالیوودى است که در اوج اتفاقات هستند و در خونسردى کامل با همه آن ها تقابل پیدا کرده و به شکلى آن ها را حل مى کنند، ولى اسلوین هیچ شباهتى به مردان بى احساس و خونسرد و سنگدل ندارد. این نگاه و حس را مى شود تا پایان فیلم در مورد این شخصیت ادامه داد. اسلوین قاتل است، ولى بدمن نیست!
این هم یکى از آن شگردهاى مخصوص طراح هاى هالیوودى است. قهرمانى که هیچ شباهتى به آدمخوارهاى امریکایى ندارد، خودش انتقام دیرینه از دست دادن خانواده اش را از گنگسترها مى گیرد، بدون این که کسى نسبت به او احساس بدى داشته باشد و حتى او را محق چنین عملى نیز مى دانند.
باید اضافه کرد، این نوع آدم هایى که خود را ضامن اجراى عدالت مى دانند هم در آثار هالیوودى بسیار دیده مى شوند ولى باید به سازندگان این اثر تبریک گفت، زیرا این نوع رسیدن به عدالت و این انتقام به سبک جدید خوب طراحى شده و وقتى قانون و سیستم آن قدر ضعیف باشد که قاتل مادر اسلوین پلیس باشد، پس این انتقام به سبک جدید کاملاً معقول است!
انتقام گیرنده جوان ما راحت است، مثل هم تیپ هاى گذشته اش، ولى راحتى اش فقط از جنس خودش است، هیچ شباهتى به فرد دیگرى ندارد، حتى به گودکت. حتماً چون او آتارکیسا دارد، بیمارى اى که رهایى از اضطراب و یا هرگونه تمایل به چیزى باشد و آنقدر ساده و راحت با دو گنگستر رقیب روبه رو مى شود که رییس (مورگان فریمن) و خاخام (بن کینگزلى) نیز از این که گودکت آن ها را وارد چنین مهلکه اى کرده است به او خرده مى گیرند!
و جالب همین است که گنگسترهایى که ۲۰ سال پیش با قساوت کامل حکم قتل همین کودک (اسلوین) را داده بودند و حالا در غلو کامل در حال دریدن تمام داشته هاى هم هستند، از درگیر شدن این جوان ساده با این اوضاع خشن، کمى وجدان درد مى گیرند! در واقع شخصیت نیمه کمیک و راحت اسلوین این گنگسترهاى کهنه کار را نیز فریب داده. این پسر تو دل بروتر از این حرف هاست که این قدر خشن از آب دربیاید!
بدین رو که محتواى فیلم بر روى شخص اول استوار شده، نوع ارتباط او با داستان خط مشى اصلى فیلم را مى سازد، بقیه آدم هاى فیلم در همین جنس هستند، مثل رییس و خاخام که با تمام لولو خرخره بودنشان و غلو بازى هایشان با جنس اسلوین همخوانى دارند و نکته دیگر گودکت است که اینجا با بازى بروس ویلیس چیز دیگرى است، گودکت شبیه هارتیگان شهر گناه شده که حامى کودک دیروز و جوان امروز است، ولى با وجود این که حضورش در فیلم کوتاه است، به شدت سر جاى خودش قرار دارد و دقیقاً همان چیزى است که اینجا لازم بود باشد، مک گوئیگان با قرار دادن این آدم ها کنار همدیگر با طنز خفیفى که در دیالوگ ها و صحنه ها دارد بار کل خشونت فیلم را کم کرده تا جایى که گاهى اوقات اصلاً حس نشود.
چیز دیگرى که درباره محتواى فیلم حایز اهمیت است، افت و خیز مناسب و نیز گره اندازى و گره گشایى بسیار در طول مدت داستان است، دقیقاً از همان ابتدا که نیک فیشر به دام گودکت مى افتد تا انتها که گودکت دانسته، دوباره از جان اسلوین و لیندس مى گذرد، ذهن مخاطب دایم در حال بررسى اتفاقات ریز و درشتى است که کم کم حل مى شوند.
این نکته بر ساختار فیلم کاملاً منطبق است، به صورتى که در تدوین فیلم به صورت بسیار سریع و پشت سر هم قصه با تصاویر در عرض چند ثانیه، گره گشایى مى شود. این جنس تدوین بسیار ظریف و خیلى سریع مفهوم را منتقل مى کند و ریتم جا افتاده با ضرب آهنگ مناسب ما را در مقابل اتفاقات ریز و درشت قرار داده که بپذیریم اسلوین دو گنگستر کهنه کار را فریب داده و بالاخره در یکجا کنار هم مى آورد تا انتقامش را بگیرد، چون آن ها سال هاست که از ترس یکدیگر از ساختمان هایشان بیرون نیامده اند!
حرف آخر این که خوش شانسى اسلوین را چطور مى شود پذیرفت؟ از این رو که توانست تمام گنگسترها را به قتل برساند یا این که چون در کودکى با مرد عجیبى مثل گودکت برخورد کرد و زنده ماند؟ شاید هم خوش شانسى اش از مجموع این ها باشد. چون هم زنده ماند و هم انتقام گرفت!

گزارش کامل نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی "چه کسی امیر را کشت؟"

گزارش کامل نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی "چه کسی امیر را کشت؟" با حضور عوامل فیلم در خبرگزاری مهر
نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی "چه کسی امیر را کشت؟" با حضور مهدی‌ کرم‌پور کارگردان، مرتضی رزاق کریمی تهیه‌کننده و نازنین مفخم تدوینگر فیلم در خبرگزاری مهر برگزار شد.
به گزارش خبرنگار مهر، محمدرضا شریفی نیا در این نشست درباره انتخاب بازیگران گفت: "وقتی فیلمنامه را خواندم حس کردم دیالوگ شخصیت ها متعلق به خودشان است و با دقت برای آنها نوشته شده است. با توجه به اینکه هر کدام از بازیگران مونولوگ های بلند داشتند، دیگر بحث بازی دوجانبه بین بازیگران وجود نداشت و گفتن مونولوگ های طولانی و بازی این نوعی بسیار دشوار بود."

وی در ادامه افزود: "بازیگران کمی در سینمای ایران داریم که بتوانند مونولوگ را به خوبی بیان کنند و تلاش کردیم بهترین گزینه های موجود را انتخاب کنیم. برای هر نقش هم چند نامزد داشتیم. پیشنهاد آقای کرم پور برای آتیلا پسیانی نقش "حمید" بود که بعداً امین حیایی آن را ایفا کرد و نقشی که آقای پسیانی ایفا کرده بود نیز برای من در نظر گرفته شده بود و با مشورت هایی که با آقای کرم پور و پسیانی انجام دادیم در نهایت ایشان در نقش "رضا" ظاهر شد."

شریفی نیا تاکید کرد: "برای نقش "اکبر" که در نهایت آقای شکیبایی آن را ایفا کرد سه چهار گزینه داشتیم. اکبر عبدی، خسرو شکیبایی، داریوش ارجمند و خودم. با توجه به شرایط کاری هر بازیگر ما توانستیم از شکیبایی در این نقش استفاده کنیم. البته این بحث هم وجود داشت که شکیبایی فبلاً چنین نقشی را در "سالاد فصل" فریدون جیرانی بازی کرده بود، اما نوع بازی اش در "چه کسی امیر را کشت؟" با قبلی ها تفاوتی عمده داشت. برای نقش "عسل" نیز چند گزینه مد نظر داشتیم که در نهایت خانم الناز شاکردوست انتخاب شد."

بازیگر "دنیا" افزود: "روایتی از امام علی (ع) وجود دارد با این مضمون که شما حرف تان را بزنید و از میان این نظریات حقیقت به خودی خود آشکار می شود، در این فیلم روایت حقیقت از میان گفته های هفت شخصیت اصلی نمایان می شود. در کنار آن "چه کسی امیر را کشت" اثری است که اکشن و صحنه های عجیب و غریب ندارد و بازیگران بیشتر به شکل روایت بازی شان را ارائه می دهند و به خاطر اینکه فیلم های معناگرا را به مردم نزدیک کنیم، از بازیگرانی استفاده کردیم که حتماً محبوب تماشاگران باشند و یک قدم به مردم نزدیک بشویم. به همین خاطر از ابتدا قصد داشتیم در تمام نقش ها از بازیگران سرشناس و مطرح استفاده کنیم."

وی گفت: "در طول کار احساس کردم هر کدام از ما امیر را کشته ایم. به خاطر اینکه در زندگی روزمره خود این ذهنیت را نسبت به دیگران داریم که بر اساس ذهن خودمان در مورد آدم ها قضاوت می کنیم. بعد محاکمه و بعد آنها را می کشیم. به خاطر همین محتواست که این فیلم ارزشمند به نظر می رسد و دوست داشتم فیلم در شرایط خوبی تولید شود و با مخاطبان هم ارتباط برقرار کند و مصرانه تلاش می کنیم فیلم مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد. البته تضادی که در مورد عقاید مخالف و موافق در مورد فیلم وجود دارد از ویژگی های فیلم است که باعث بروز نقطه نظرات مختلف شده است."

شریفی نیا در مورد استقبال مخاطبان از "چه کسی امیر را کشت؟" گفت: "به هر حال فیلم بیشتر مورد توجه مخاطبانی قرار گرفته که جستجوگر، کتابخوان و دوستدار آثار متفاوت هستند. امیدوارم این استقبال در سینمای ایران از آثار متفاوت استمرار پیدا کند و به جریان غالب در سینمای ایران تبدیل شود."

وی در مورد ویژگی های نقش دکتر "کامبیز مطلق" هم گفت: "ابتدا حس کردم می توانم در سه چهار نقش فیلم بازی کنم و به شوخی به کرم پور گفتم منتظر باشیم تا بازیگران نقش ها را انتخاب و هر نقشی ماند آن را بازی کنم. حتی اگر نقش "مرجان" هم بود در آن نقش ظاهر می شوم. اما در آخر به این نتیجه رسیدیم که بهتر می توانم در نقش دکتر مطلق ظاهر شوم."

وی در مورد همکاری با فیلمسازی جوان چون کرم پور و تفاوت آن با کار با داریوش مهرجویی و محسن مخملباف گفت: "سئوالات سخت نپرسید! مهدی کرم پور از جمله فیلمسازانی است که به راحتی می توان به او تکیه و با او کار کرد. برای بازیگر هیچ چیز بالاتر از آن نیست که یک اعتماد کامل به کارگردان داشته باشند. اگر شما به کارگردان فیلم اعتماد کنید کارتان عالی می شود. اولین مسئله مهم ارتباط و اعتماد دوجانبه بین کارگردان و بازیگر است. کرم پور در عین جوانی شناخت و تسلط کافی به مدیوم سینما و کارگردانی دارد و در دومین ساخته اش در حد کسانی کار کرده که 10 یا 20 اثر ساخته اند."

در ادامه جلسه، مهدی کرم پور در مورد روند شکل گیری فیلمنامه "چه کسی امیر را کشت؟" و کار گروهی نوشتن فیلمنامه گفت: "مولف بودن الزاماً نوشتن فیلمنامه توسط کارگردان نیست. اولین بار قضیه مولف بودن در سینمای موج نوی فرانسه توسط تروفو و گدار شکل گرفت. شما آیا می توانید بگوئید آلفرد هیچکاک که آثارش را خودش نمی نویسد فیلمساز مولف نیست؟ یک فیلمساز می تواند با ارائه تفکرات خود در کارهایش بدون اینکه مخاطب تیتراژ فیلمش را ببیند نام او را حدس بزند. این مسئله بسیار مهمتر از نوشتن فیلمنامه به صورت انفرادی توسط کارگردان است تا او را مولف نشان دهد."

وی تاکید کرد: "به شدت به کار گروهی اعتقاد دارم و متاسفانه در سینمای ایران کمتر مورد استفاده قرار می گیرد. در مورد شکل گیری نوشتن فیلمنامه طرح اصلی کار متعلق به خودم بود و غیر از خسرو نقیبی و مهدی کیا که نام شان در شناسنامه کار ذکر شده، بسیاری دیگر از دوستان از جمله تهیه کننده و حتی تدوینگر فیلم بودند که به من مشاوره دادند. به هر حال فیلمنامه "چه کسی امیر را کشت؟" ماحصل یک کار گروهی و جمعی است."

کرم پور در ادامه در مورد ساخت موسیقی فیلم گفت: "از ابتدا قصد داشتیم از موسیقی انتخابی استفاده کنیم. صحنه ای در فیلم بود که باید شریفی نیا در آن حرکات موزون انجام می داد. از کارن همایونفر خواستم به عنوان دوست موسیقی این پلی بک را بنویسد و او این کار را کرد. در ادامه فردین خلعتبری وقتی متوجه شد من می خواهم برای فیلم از موسیقی انتخابی استفاده کنم اعلام کرد نمی گذارد این کار را بکنم و خودش مشغول ساختن موسیقی فیلم شد. در کنار این موسیقی متن از موسیقی های دیگر مورد علاقه ام و همکاری مانی منادی زاده برای انتخاب قطعات مورد نیاز استفاده کردم. البته یکسری از موسیقی ها در متن فیلمنامه وجود داشت از جمله موسیقی باخ هنگام صحبت های حمید."

کارگردان "چه کسی امیر را کشت؟" در ادامه در مورد شباهت روایت فیلم با نوع روایت مذهبی مشرق زمین از جمله تعزیه و نقالی گفت: "در ایران اکثر متون حکایتی است. در تاریخ بیهقی که از جمله متن هایی است که به داستان نزدیک است یک حکایتی است که در ابتدا توضیح داده می شود که حسنک بردار شد و کاملاً مشخص است. همان طور که ما در ابتدای فیلم با خبر مرگ امیر مواجه می شویم. در فیلم مرگ امیر مهم نیست. بلکه به بهانه مرگ امیر ما تا آخر قصه با تمام اطرافیان امیر آشنا شدیم و به تدریج نقاب ها از چهره برداشته شد. فیلم در حقیقت در مورد ریاکاری آدم هاست و باید در ارائه این مسئله صراحت به کار می بردیم و به همین دلیل مخاطب مستقیم مورد خطاب قرار گرفت."

وی تاکید کرد: "برخی مخاطبان بعد از دیدن فیلم عصبانی از سالن بیرون آمدند و من آنها را درک می کنم. زیرا فیلم آنها را در قالب شخصیت ها متهم می کند که دارای چه شخصیتی هستند و اگر تماشاگر با فیلم ارتباط برقرار می کند و می خندد نشانه این است که با آن ارتباط برقرار کرده. فیلم مثل یک شوخی می ماند که به مذاق عده ای خوش می آید و به مذاق عده ای دیگر نه. به نوعی دروغ گفتن و دورویی جزو لاینفک تمامی ارکان زندگی مان شده و می توانیم به راحتی دو چهره متضاد از خودمان نشان دهیم."

در ادامه نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی "چه کسی امیر را کشت؟" مهدی کرم‌پور در خبرگزاری مهر، تدوینگر و تهیه‌کننده بر این نکته اتفاق نظر داشتند که حرف زدن درباره این فیلم در سینمای زود است و باید پنج سال دیگر درباره آن صحبت کرد.

به گزارش خبرنگار مهر، در بخشی دیگر از این نشست مرتضی رزاق کریمی درباره حضور خود در این اثر سینمایی گفت: "من احساس می کنم در سال های اخیر مخاطب سینمای ایران فرهیخته تر شده و به نوعی سطح سلیقه اش بالا رفته است. متاسفانه سینمای ما همسو با جامعه حرکت نکرده و این موضوع به خوبی در سینمای بلند داستانی مشهود است. البته من سینمای مستند را کمی از این مقوله جدا می دانم و فکر می کنم مستند در ایران جلوتر از سینمای داستانی حرکت می کند."

وی ادامه داد: "من شخصا در سینما فیلم ها را به دو گونه تقسیم می کنم. یکی آثاری که مصرف کننده ذائقه و سلیقه مردم و دسته دوم ایجادکننده ذائقه هستند. من در سینما علاقمند به دسته دوم این تقسیم بندی هستم، زیرا حس می کنم مهمترین ویژگی یک فیلم ایجاد سلیقه در مخاطب است. به همین دلیل من فیلم "چه کسی امیر را کشت" را از این نوع می دانم."

نازنین مفخم در ادامه درباره نوع تدوین و ریتم فیلم "چه کسی امیر را کشت" گفت: "دیالوگ در این فیلم ریتم آن را تعیین می کرد. این اثر از جمله فیلم هایی است که تمرکز بیننده را می طلبد، اما متاسفانه ما در سینما بیننده را بی تربیت کرده ایم. در زمان نمایش برخی فیلم ها مخاطب برای لحظه ای می تواند سالن سینما را ترک کند یا بخشی از فیلم را گوش ندهد، ولی در آخر خواهد فهمید چه اتفاقی در فیلم رخ داده است. اما مخاطب این فیلم نمی تواند گوش نکند یا تمرکز نداشته باشد."

وی افزود: "فیلم "چه کسی امیر را کشت" یک اتفاق نو در سینمای ایران است که پنج سال دیگر می توان درباره آن صحبت کرد. من شخصا علاقمند بودم در یک اثر ماندگار حضور داشته باشم. درست است عده ای معتقدند ساخت این فیلم از نظر اقتصادی ریسک بود، اما باز هم با تمام این اوصاف ساخت آن را یک اتفاق جدید می دانم. تدوین من هنگام اجرا در این کار سخت نبود. البته کار ساده ای نیز به شمار نمی رفت. من با شخصیت ها و دیالوگ ها زندگی کردم تا تدوین این کار را انجام دادم. اما به شدت از خودنمایی در فیلم خودداری کردم."

رزاق کریمی درباره مخاطب سازی در سینما گفت: "مخاطب سازی در سینما نمی تواند وظیفه بخش خصوصی باشد. آثاری که مخاطب خاص خود را دارند و می توانند در این سینما راهگشا باشند، باید با توجه بیشتری رو به رو شوند. مخاطب سازی در این سینما کار کوچکی نیست، ما تنها با ساخت این فیلم یک قدم برداشته ایم. اگر این قدم ها هم تبدیل به زنجیر ادامه دار نشود، راه به جایی نخواهد برد."

وی توجه به مخاطب در فیلم "چه کسی امیر را کشت" را بحثی مهم تلقی کرد و افزود: "ما در ساخت فیلم به بحث مخاطب شناسی و مخاطب سازی در سینما بسیار توجه داشتیم. سرمایه گذاری در فیلم فقط به دوران فیلمبرداری مربوط نمی شد. بلکه ما با روش های علمی و روانشناسی به بحث مخاطب در سینما پرداختیم. در دوران ساخت این فیلم همه چیز با برنامه ریزی پیش می رفت و به نوعی همه اتفاق ها بی سر و صدا انجام شد. برای تمام موارد پیش بینی ها از قبل صورت گرفته بود. این موضوع باعث شد ما مرحله تولید خوبی را پشت سر بگذاریم."

رزاق کریمی در ارتباط با روش های علمی استفاده شده در این فیلم بیان کرد: "ما در این فیلم به همراه مانا نیستانی و مهرداد فخیمی از روش استوری بردهای در سینما استفاده کردیم تا از این طریق این ساخته سینمایی را به روش های علمی دنیا نزدیک کنیم. هدف ما در این کار احترام به مخاطب بود. ما در تولید این فیلم از گروه حرفه ای و بهترین های سینما استفاده کردیم. اگر ساخته متفاوت بود برای ارتباط با مخاطب سعی شد از حرفه ای ها در سینما استفاده شود."

مفخم در ادامه مبحث اصلی این فیلم را مضمون ریا دانست و گفت: "مهدی کرم پور به عنوان کارگردان بر اساس مضمون ریا این فیلم را ساخت. افراد در این فیلم ابتدا یک واکنش دارند و همگی از خوبی های امیر می گویند، اما کم کم در ادامه فیلم این شخصیت ها رازهایی را برملا می کنند و ما حتی در بخشی از فیلم متوجه می شویم این کاراکترها هر کدام به گونه ای در مرگ امیر متهم هستند. من نیز در بحث تدوین به این موضوع توجه داشتم."

مفخم در ادامه توضیح داد: "شخصیت دوربین در این فیلم برای مخاطب مشخص نیست. حتی بیننده متوجه نمی شود ممکن است این دوربین شخص دیگری باشد یا آئینه ای مقابل کاراکترها که با خود در آن صحبت می کنند. من اگر این مطلب را در فیلم نمی دانستم قطعا وسوسه می شدم شگردهایی را به کار ببرم که دیده شوم. روایت در این فیلم بر هر چیزی حاکم بود. ما قبل از نمایش فیلم و زمان مراحل فنی مخاطب را بارها آزمایش کردیم و واکنش های آنها را در بخش های مختلف فیلم در نظر گرفتیم و حالا نیز قصد داریم با مخاطبان فیلم را در سینما ببینیم."

رزاق کریمی درباره ظرفیت نقدپذیری در سینما گفت: "متاسفانه در سال های اخیر در سینما ظرفیت نقدپذیری به شدت پائین آمده و این موضوع با واکنش هایی رو به رو می شود. "چه کسی امیر را کشت" نقدی به جامعه و لایه های دورنی شخصیت افراد است. این لایه برداری در فیلم به جایی می رسد که همه شخصیت ها اعتراف می کنند و مخاطبی که نقدپذیر باشد می تواند این فیلم را قبول کند. فیلم در نوع دیگر خود نقدی جدی به سیاست زدگی جامعه است."

تهیه کننده این فیلم درباره حضور نیافتن فیلم در جشنواره فیلم فجر سال گذشته و حضور موفق آن در جشن خانه سینما گفت: "این فیلم در بخش فیلم های اول و دوم جشنواره فجر سال گذشته انتخاب شد و شانس جدی هم داشت. اما متاسفانه در آنجا هم با واکنش های متفاوتی رو به رو شد. همین مباحث باعث شد ما تصمیم بگیریم فیلم را به شکل و ساختاری که هست در این جشنواره شرکت ندهیم، زیرا هنوز مراحل فنی آن به طور کامل تمام نشده بود."

وی در ادامه بیان کرد: "من معتقدم جشنواره ملاک انتخاب و ارزیابی برای فیلم ها نیست. در مورد این فیلم هم فکر می کنم باید چند سال دیگر صحبت کرد. البته همانطور که می دانید این فیلم در سه رشته در جشن خانه سینما نامزد شد. اگر این نامزدها در یک بخش بود ما باز می توانستیم بگوئیم این موضوع به استعداد فردی مربوط می شود. اما در حقیقت آن امر یک استعداد جمعی با هماهنگی های درست بود. البته حضور کارگردانی مانند کرم پور یکی از نقاط عطف این فیلم بود."

وی در پایان خاطرنشان کرد: "تمامی عوامل در این فیلم همکاری مفیدی داشتند. تمام آنها از کارگردان، مجری طرح و ... همه بهترین های سینما بودند که البته من معتقدم این اتفاق با یک نگاه صنعتی شکل گرفت. نگاه ما در این پروژه نگاه هنر - صنعت بود و توامان هر دو را کنار هم پیش بردیم تا به این موفقیت رسیدیم."

کتاب"شعبده بازیگری" رضا کیانیان معرفی می‌شود

کتاب"شعبده بازیگری" رضا کیانیان معرفی می‌شود
شنبه 6 آبان 1385
ایران تئاتر -  سرویس خبر  

بابک محمدی در نشستی با حضور رضا کیانیان کتاب"شعبده بازیگری" کیانیان را معرفی می‌کند.
به گزارش سایت ایران تئاتر، نشست معرفی کتاب شعبده بازیگری توسط بابک محمدی و با حضور رضا کیانیان روز شنبه ششم آبان ماه در فرهنگسرای هنر(ارسباران) برگزار می‌شود.
در این نشست که ساعت 30/18 این روز برگزار می‌شود، رضا کیانیان نویسنده این کتاب به سوالات حاضران پاسخ خواهد داد.
حضور عموم علاقه‌مندان، اهل ادب و هنر و رسانه در این نشست آزاد است.