مقالهای درباره خشونت در تئاتر کانادا
بنابراین مراقب همه چیز هستم و مثل یک داوطلب در مبارزات انتخاباتی شرکت میکنم (مثل شرکت در انتخابات IATC). پس تلاش میکنم که تصوراتم را در مورد سوالات مهمی که مرا تحت تاثیر قرار میدهند، مورد داوری قرار دهم. به عنوان مثال اگر نسبت به آلودگی روحی و جسمی حساس هستم، تلاش میکنم با هر وسیلهای که در اختیار دارم با آن بجنگم. در این مسیر سعی میکنم به طور ویژه از ابزار ذهنی استفاده کنم. بر همین اساس در گستره این بحث، خشونت در تئاتر (و بیشتر در سینما) را به عنوان نوعی از آلودگی مورد توجه قرار میدهم.
چند سال پیش دو کنفرانس در سئول و صربستان برگزار شد که هر دوی آنها به مبحث "خشونت در تئاتر" اختصاص داشتند؛ کنفرانس اول که بهار 2002 در سئول برگزار شد موضوع "خشونت در تئاتر" را به دقت تحت پوشش قرار داده بود و کنفرانس دوم که سال 2003 در "نوی سد" برگزار شد، بیشتر به مقولهای ارجاع میداد که شرکتکنندگان آن را "تئاتر اروپایی نو" مینامیدند؛ ولی من و دیگران ترجیح میدادیم که آن را "وحشیگرایی" بنامیم.
کبک به طور کلی نسبتا با این جریان تئاتر فاصله زیادی داشته و به نظرم میرسد تا به امروز که من شخصا تماشای تئاتر را نسبت به گذشته به نصف کاهش دادهام، ظاهرا این شکل از تئاتر اصلا در آن در حال برچیده شدن باشد. البته کمتر تئاتر دیدن من، هیچ چیزی را در وجودم تغییر نداده است و همچنان معتقدم که حتی اگر من امروزه ناچار به دیدن تولیدات بسیار جدید نباشم، خشونت در صحنه کبک تئاتر به وفور وجود دارد. در حالی که از پیش میدانم که این تئاترها سر بلندم میکنند، ولی راستش را بگویم، گمان میکنم هنوز میتوانم به تعداد کافی این دست آثار را ببینم.
*روشهای نقد
یک منتقد در مواجهه با تئاتر خشونت باید چگونه عمل کند؟
1. چشمهای یک نفر را ببندید و نمایشهای بدون خشونت را انتخاب کنید. به او بگویید که این هوس زودگذر، مثل خالکوبی کردن، همچون دیگر اشکال خشونت در جامعه غربی، سپری خواهد شد.
2. در مورد تئاتر خشونت، با سکوت در مورد ویژگی آن عمل کنید. بدین ترتیب که چشمهای کسی را بر روی آنچه که معمولا جنبه برجستهای از اثر است، ببندید.
3. توضیح بدهید که این خشونت چیزی جز یک عکس العمل نسبت به آنچه که در همه جای دنیا وجود دارد نیست و اینکه از دوران یونانیها تا ساراکین و از شکسپیر تا آرتو همواره روی صحنه وجود داشته است.
4. با وجود این ریسک که ممکن است به عنوان محافظهکاری وحشتناک کنار گذاشته شوید؛ درست برخلاف خشونتی که در صحنه جریان دارد، درباره آن بیپرده به عنوان مقولهای بیارزش، خطرناک، ناسالم، بدون استفاده و با تاثیر بد بر روی تئاتر سخن بگویید.
پذیرش هیچ کدام از این موارد به تنهایی، رضایت بخش به نظر نمیرسد. حتی ترکیبی از هر چهار روش هم چیزی نیست که کسی به آن تمایل داشته باشد.
به بیانی ساده، اگر مجبور باشیم یک وضعیت یا وضعیتی دیگر را در مواجهه با خشونت بپذیریم، گمان می کنم که پیش از هر چیز نه به عنوان یک منتقد، بلکه همچون یک شهروند عمل کردهایم. گمان من اینست که خشونت باید جزئی از تئاتر و متصل به آن باشد و فکر میکنم که به عنوان منتقد، ناچاریم روش ویژهای برای آن در نظر بگیریم. میپذیرم که خشونت در زندگی اجتماعی به هر دلیل، امری ذاتی است و این که ما به عنوان شهروندان جامعه باید با آن مخالفت کنیم یا دست کم تلاش کنیم که آن را توضیح بدهیم یا به بیان بهتر آن را به عنوان یک امر منتسب به شر مورد تایید قرار دهیم. حقیقت منتقد بودن این جایگاه را به فرد میدهد که بتواند دیدگاه شخصی خود را ارئه دهد. منتقدی که در یک روزنامه بزرگ مینویسد یا در بهترین زمان پخش یک برنامه تلویزیونی صحبت میکند، قطعا تاثیر فراوانی بر مخاطبانش میگذارد. بنابراین قضاوت ما درباره خشونت هنوز میتواند یک نمونه شاخص از نقشی باشد که منتقد میتواند به عنوان یک شهروند در جامعه بازی کند. او می تواند بدون روی آوردن به نقدی که به مباحث سیاسی – اجتماعی منجر شود و اعتبارش را نابود کند، از مخاطبانش استفاده کند تا در مقابل ترویج یا ابتذال خشونت مبارزه کند.
*مفهوم بخشیدن
همانگونه که گفته شد، تئاتر خشونت بر روی صحنه، ممکن است در ارتباط با زیباییشناسی، زشتی، فرسودگی، زخم، اندام بد شکل یا زائد دیده شود که خشونت را توجیه نمیکند، ولی شاید آن را توضیح بدهد. البته این برای آن نیست که خشونت را قابل قبول کند، بلکه برای درک بهتر آن است. بعد از نمایشنامه Hamm to Kazuo Ohno`s La Argentina "ساموئل بکت" نزدیک به نیم قرن است که شاهد بسیاری از تاثیرات نزول جسمانی در تئاتر هستیم که شاید خشونت از جمله آنهاست.
در نمایشنامه "روزهای شادی" "بکت" شخصیتهای زیادی وجود دارند که ابتدا تجسم یافته و شکل پیدا کردهاند و پس از آن بخشی از وجود و جسمیتشان حذف شده است؛ نقص و آسیبدیدگی پاهای گوگو(1) و ناپرهیزکاری دی دی(2) این زوج را در حال تلاش برای حلق آویز کردن خودشان به نمایش گذاشته است؛ هام (3) کور و معلول است؛ کلو(4) نمیتواند بنشیند و والدینش نگ(5) و نل(6) پیر زباله جمعکن هستند و در ادامه نویسنده ایرلندی وینی(7) را در حالی که تا گردن در تپهای از خاک دفن شده است، خلق میکند. بکت حتی در نمایشنامه "من، نه" یک شخصیت زن را به مثابه یک دهان مورد پرداخت قرار میدهد و به نمایش می گذارد. در "من، نه" تنزل و فقدان سلامت جسمی موجود در آثار "بکت" به زوال، فلج شدن یا قطع عضو منتهی میشود.
در نمایشنامههای یونسکو نیز انسان به گونهای دیگر تغییر شکل یافته و آسیب دیده است: لاشه شاگردان در نمایشنامه "درس"؛ لاشه بزرگ و پوشانده شده دیگر در نمایشنامه Amedee یا "چطور از آن خلاص شویم؟"؛ تکثیر شدن بینیهای رابرت در نمایشنامه Jacques؛ تسلیم بودن انسان ها در تبدیل شدن کل روستا به کرگدن در نمایشنامه "کرگدن" و نیز نمایشنامه "کشتن بازی" که در آن همه مردم بدون دلیل میمیرند، نمونههایی از این آسیبدیدگی و تغییر شکلها هستند.
جری به عنوان طلایهداری با استعداد در آثار "بکت" و "یونسکو"، پیش از این در حال پردازش شخصیتهایش با هیجانی کودکانه بود. در Ubo Rio سربازان میجنگند و خودشان را مثل یک دستگاه برش نابود میکنند و کسانی که نمیتوانند مالیاتشان را پرداخت کنند یکی پس از دیگری در "حفرهای باشکوه" ناپدید میشوند.
"آرتو"(8) تحت تاثیر "مارلو" (9) و "بن جانسن" (10) و دیگر الیزابتینها بود، و گفته میشد که او ابتدا خودش خشونت را تجربه و تمرین میکرده است، ولی نوشتههای آرتو که نسلهای بعد از او را بیشتر از تئاترش تحت تاثیر قرار دادند، خشونتی نامحدود را ترویج میکردند.
به راحتی میتوان نمونههای بسیاری از این دست را تا به امروز پیدا کرد. بسیاری نمایشهایی که جسم در آنها مورد خشونت قرار میگیرد تلاش دارند تا انسانهای بدشکل، زشت و معلول را طبیعی جلوه دهند. اینجا به محدوده کنجکاوی "رومئو کاستلوچی"، کارگردان “Italian Societas Rafaello Sonzio” اشاره میکنم. در این نمایش بازیگران کوتوله، عقب مانده ذهنی، آدمهای خیلی چاق یا قربانیان سندرم "تورته"(11) جذابیت نمایشی آنی را ایجاد میکنند: از "موزه اسلیپ" (12) گرفته، تا "اورستی" (14) و "املتو" (15) و یا حتی "هی دختر!" (16) تصاویر بدنهای مورد خشونت قرار گرفته یا درب و داغون، بخشی از زیباییشناسی کاستلوچی هستند.
من با بقیه موافق خواهم بود که از دیدن تئاتر یا قطعات حرکتی که توسط بازیگران معلول اجرا میشود (که مثلا از زبانپریشی یا سه کروموزومی بودن رنج میبرند) حسی دردناک به وجود میآید که به شعری مسلم از تاثیر آن درد منجر میشود. اخیرا در مونترال، بحثی عمومی در مورد استفاده از بدنهای پیر و فرسوده بر روی صحنه داشتم که در طول آن، این سوال مطرح شد که: "نشان دادن بدن پیر و فرسوده،چرا و چگونه انجام میگیرد؟" و اینکه: "چرا از بدنهای فرسوده و پیر استفاده نشود؟". در جلسه یک بازیگر زن، یک کاگردان، و یک استاد پژوهش همراه من بودند. آنها مانند کازونو اونو که در نود سالگی در لا آرجانتینا (17) هنوز بازی میکرد خیلی سریع در مورد زیبایی یک جسم خراب به توافق رسیدند.
بنابراین میتوان گفت که جسم پیر و معلول الزاما به زشتی و مرگ مربوط نیست. به نظر میرسد چنین اجراکنندگانی، به خاطر محدودیتهای فیزیکیشان، بجای آن که مدلهای موجود را کپی کنند باید به نوعی خاص و ویژه عمل کنند. کپی کردن کلیشه ها به واسطه صحت آن، جایگاهی را ایجاد میکند که میتواند در دفعات بسیار موثر باشد. آیا بازیگرانی که بدن معلول و پیر خود را روی صحنه حمل میکنند، ما را به دیدن بدنهایی تشویق میکنند که مورد خشونت قرار گرفتهاند؟ از نظر من خشونت شامل نمایش ضعف جسمانی انسانها نمیشود؛ ولی چنین عملی به امید شوکه کردن تماشاگر انجام میگیرد. بنابراین چنین نمایشی با به اجرا گذاشتن خشونت خام بیش از آنکه خشونت را تصفیه کند، به واسطه آمادگی نداشتن برای استفاده از منابع تئاتر و عمیق شدن در رئالیسم اغراق شده، مثل زمانی که آنتوان تئاتر لیبره را داشت، ضعف زیباییشناسانه را نشان میدهد. وقتی خشونت فیزیکی واقعا باعث لطمه زدن به جسم بازیگری میشود، یا زمانی که هنرمندی در اجرای فرانسوی اورلان (18) خودش را روی صحنه ناقص میکند یا وقتی که بازیگران روی صحنه استفراغ میکنند و ... فکر میکنم فرد به عنوان یک شهروند وظیفه دارد به جای آنکه خشونت را با عناوینی چون؛ آلودگی اجرا، فساد بیخود یا عقده وسواس روحی خطرناک توصیف کند به خوانندگانش هشدار بدهد.
1- Gogo
2- Didi
3- Hamm
4- Clov
5- Nagg
6- Nell
7- Winnie
8- Artaud
9- Marlowe
10- Ben janson
11- Tourette
12- Sleep
13- Orestea
14- Amleto
15- Hey girl!
16- La Argentina
17- Orlan
نوشته: مایکل وایس، کانادا- کبک، برگردان: مهدی نصیری
من پیش از آنکه به عنوان یک منتقد به تئاتر نگاه کنم به عنوان یک شهروند با آن مواجه میشوم. در واقع بدین ترتیب، نقش بخشی از جامعه را بازی میکنم و سعی میکنم که حق رای دادن و قضاوت کردن را در ارتباط با تئاتر در مورد خودم امتحان کنم.
۱۷ مهر ۱۳۸۹
”حمید سمندریان” در مراسم سالانه انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر:
جوانان حسادتها را کنار بگذارند و به پیشرفت یکدیگر کمک کنند
به گزارش سایت ایران تئاتر، در ابتدا رامتین شهبازی یکی از اعضای انجمن که مجری این مراسم بود، گفت: «انجمن منتقدان و نویسندگان تئاتر ایران 17 مردادماه همزمان با روز خبرنگار تاسیس شد و هر سال همزمان با این روز مراسمی را برگزار میکند، اما سال گذشته به دلیل مناسباتی این مراسم برگزار نشد.»
وی با بیان اینکه امسال هم به دلیل تاخیر در پرداخت بودجه خانه تئاتر این مراسم مردادماه برگزار نشد و مراسم کنونی با دو ماه تاخیر برگزار شد، گفت: «دو ماه پیش قرار بود میزبان هنرمندانی از جمله محمود دولتآبادی و بهرام بیضایی باشیم که امروز هر دو خارج از کشور به سر می برند و نتوانستیم پذیرای این دو هنرمند باشیم.»
در ادامه پس از پخش کلیپی کوتاه، بخش اول این مراسم شامل اعلام نمایشهای برگزیده سال 87 و 88 برگزار شد و حمید سمندریان جوایز برگزیدگان را اهدا کرد.
آزاده انصاری برای نمایش "ماکوندو" به عنوان کارگردان زیر 40 سال در سال 88 برگزیده شد.
این کارگردان با حضور روی سن گفت: «این جایزه یکی از بهترین جایزههایی است که گرفتهام به ویژه گرفتن این جایزه از دست استاد سمندریان شیرینی و جذابیت بیشتری دارد.»
وی در ادامه با آرزوی سلامتی برای جواد ذوالفقاری و فریبا رییسی که در بستر بیماری هستند، گفت: «برای این دو هنرمند آرزوی سلامتی میکنم و امیدوارم فراموششان نکنیم. همچنین از همراهی اعضای گروهمان تقدیر میکنم.»
در گروه سنی بالای 40 سال در سال 87 دکتر علی رفیعی با نمایش "شکار روباه" به عنوان کارگردان برگزیده انجمن انتخاب شد و "حمید سمندریان" با ارائه جایزه علی رفیعی گفت: «من و علی به جز اینکه همکار هستیم 35 سال سابقه دوستی داریم. یکی از ویژگیهای همکاران صمیمی این است که ضمن صمیمیتی که میانشان وجود دارد، برای بهبودی کارشان با یکدیگر جدل داشته باشند. در اغلب جوانان امروز وجود ندارد و متاسفانه نوعی حسادت در رابطههای کاری آنها حاکم است که خوشبختانه در نسل من و علی رفیعی چنین چیزی حاکم نیست.»
سمندریان با اظهار امیدواری از اینکه جوانهای امروز با تلاش و کوشش بتوانند جای نسل قبلی را بگیرند، گفت: «بعد از اجرای نمایش "شکار روباه" وقتی برای خسته نباشید به اعضای گروه پشت صحنه رفتم بسیار خوشحال و سرشار از شوق بودم چرا که علی سوژهای تاریخی را در بهترین شکل هنری به صورت نمایش اجرا کرده بود.»
وی افزود: «باعث افتخارم است که با علی رفیعی دوست هستم. تعداد کسانی مانند رفیعی در مملکت ما زیاد نیستند. از جوانان میخواهم برای رشد هنر در این مملکت به کار یکدیگر حسادت نکنند بلکه برای پیشرفت به همدیگر کمک کنند.»
سمندریان عنوان کرد: «علاقمندم تا نمایش "زندگی گالیله" را اجرا کنم و زمانی که این نمایشنامه را دست گرفتم از رفیعی خواستم طراحی دکور آن را به عهده بگیرد. او با اینکه مشغول ساختن فیلم است، خواستهام را رد نکرد و میدانم که حتما این همکاری را جدی خواهد گرفت.»
در ادامه، نوبت به تقدیر از کارگردانان برگزیده سال 88 رسید. در این بخش محمد یعقوبی برای اجرای نمایش "خشکسالی و دروغ" و حسن معجونی برای اجرای نمایش "به خاطر یک مشت روبل" تقدیر شدند.
سمندریان با تقدیم جایزه به محمد یعقوبی گفت: «بسیاری تصور میکنند که من دوست دارم فقط نمایشنامههای خارجی را کار کنم و نویسندگان ایرانی را قبول ندارم. در حالی که من نویسندگانی مانند بهرام بیضایی یا محمد یعقوبی را بسیار قبول دارم، چرا که اگر اینطور نبود اجازه نمیدادم محمد یعقوبی در آموزشگاهم تدریس کند.»
سمندریان در ادامه گفت: «حسن معجونی نیز یکی از بچههای خوب و فعال تئاتر است. همچنین بسیارخوشحالم که چنین مراسمی در کشور ما برگزار میشود. امیدوارم در آینده هرچه بیشتر شاهد منافع این رویدادها برای تئاتر باشیم.»
در ادامه رامتین شهبازی یادداشتی از "محمدامیر یاراحمدی" رییس هیات مدیره کانون نمایشنامهنویسان خانه تئاتر و یکی از دوستان محمد یعقوبی درباره یعقوبی خواند.
سپس تصاویری از فعالیتهای گروه تئاتر "پاپتیها" و گروه "مهر شیراز" پخش شد و "ایرج راد" مدیر عامل خانه تئاتر از "حمید پورآذری" سرپرست گروه تئاتر پاپتیها به خاطر اشاعه تئاتر در حاشیه شهر تهران و آموزش آن در نقاط مختلف و همچنین از "امیررضا کوهستانی" سرپرست گروه تئاتر مهر شیراز تقدیر کرد.
وی در ادامه اظهار کرد: «همانگونه که نسل پیشکسوتان سالهای سال با همه مشکلات چراغ تئاتر را روشن نگه داشتهاند، امروز هم روشنی این چراغ به خاطر کوشش جوانان و استعدادهای شایانی است که در کشور ما وجود دارد، اما متاسفانه قدر این جوانان به جای خودش دانسته نمیشود.»
راد افزود: «از تکتک جوانانی که تاکنون تلاش کرده و چراغ تئاتر را روشن نگه داشتهاند تشکر میکنم و امیدوارم با پایمردی و عشق و علاقهای که در این راه به کار بستهاند و با وجود کمترین امکانات فعالیت خود را ادامه میدهند، بتوانند همچنان تئاتر را زنده نگه دارند.»
مدیر عامل خانه تئاتر ایران تصریح کرد: «نسبت به هنر تئاتر در ایران کمتوجهی وجود دارد و حتی حمایتهای معنوی هم از تئاتر صورت نمیگیرد. گاهی در توصیف شرایط میگوییم سال به سال دریغ از پارسال، اما امروز در توصیف شرایط تئاتر باید گفت روز به روز دریغ از دیروز. من دست این جوانان را به گرمی میفشارم.»
در ادامه مهرداد حجتی رییس هیات مدیره انجمن منتقدان و نویسندگان از حسین سلیمی مدیر پیشین مرکز هنرهای نمایشی به عنوان یکی از مدیران خوب تئاتر تقدیر کرد.
بخش نکوداشتها نیز با تقدیر از "رضا بابک" آغاز شد و سپس تصاویری از نمایشهای قدیمی که رضا بابک در آنها بازی کرده بود، پخش شد و جواد مجابی از او تقدیر کرد.
"رضا بابک" خطاب به انجمن منتقدان و نویسندگان تئاتر گفت: «دست و قلم شما، قلب و ذهنتان را میبوسم. خوشحالم در خدمت اساتید بزرگ هستم. وقتی جوان بودم سرکلاس این استادان به شدت شیطنت میکردم و در اینجا از آنها عذرخواهی میکنم. از جواد مجابی بزرگ هم ممنونم و خوشحالم این اتفاق در خانه خودم و توسط آشنایان خودم میافتد.»
سپس "رضا کیانیان" از ندا آلطیب به عنوان خبرنگار عضو انجمن تقدیر کرد.کیانیان از حاضران خواست به احترام تئاتر که هنوز زنده است به پاخیزند و برای بزرگداشت آن کف بزنند.
در ادامه مراسم با حضور مدیا کاشیگر از اشکان غفارعدلی به عنوان منتقد خارج از انجمن تقدیر شد و او به عضویت این انجمن درآمد.
سپس تصاویری از علیرضا نادری و محمد رضاییراد به نمایش گذاشته شد و این دو هنرمند توسط جواد مجابی تقدیر شدند.
در بخش دیگر برگزیدگان مسابقه مطبوعاتی انجمن معرفی شدند.
مجید رضاییان به عنوان نماینده هیات داوران بیانیه هیات داوران نهمین مسابقه مطبوعاتی انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر را خواند.
بیانیه هیأت داوران به شرح زیر است:
* این صحنه، صحنه دیگری است و دوباره اندیشیدن میبایدش.
نمایش و صحنه، از قلم و اندیشه، باز کاویده میشوند و تا این جان نگیرد و بر بستر باشنده تفکر آرام نیابد، آن دیگری، نمایی شایسته نخواهد یافت.
چُنین است که صحنه قلم، مبنای صحنه امروز تئاتر ایران زمین میشود، به شرط آن که سطرهای نبشته و نانبشته اوج گیرد و حرکت – اصل محوری نمایش – وامدار فرازمندی اندیشههای والا شود. مطبوعات و خبرگزاریهای ما در این نقطه اشتراک با تئاتر، هم آواز است.
آثار مطبوعات در عرصه تئاتر – طی پیشین سال – نگاهی تأکید محور بر اندیشه – این عنصر غنا و اقناعپذیر – روا داشته است. آری! مادام که قلمها و اندیشهها خوش بدرخشد، چه مطبوعات و دیگر رسانهها و چه تئاتر، صحنه دیگری را رقم خواهند زد.
* این صحنه، صحنه دیگری است و دوباره خواندن میبایدش.
بازخوانی و نقد و انتقاد، تنها مرزهای تحمل را بالا نمیبرد و نقد نمیکند که؛ راه میگشاید و نه صحنهها نیز. راستی! نقدها از سوی رسانهها چه هنگامی، چنین هنگامهای به پا میکند؟ آنگاه که از سر نگاه کارشناسی و مکاشفه باشد. این نقد به برخی رسانهها، نیک وارد است که از «سطح» به «عمق» چنین صحنهای پا پیش نمیگذارند و روند مورد نیاز نقد پویا را، بایسته شکل نمیدهند.
در برابر، هرگونه نقد عمقی، عناصر ارزشمند حرفهای تئاتر ما را، میباید به شایسته تأمل، وا دارد و وا خواند. چنان نقدها و چنین واخوانیها، خمای متفاوت را به صحنه تئاتر ایران زمین، نرمنرمک ارزانی میدارد. اما این تفاوت برای ماندن به «نقش» و «آزادی» بسته و وابسته است و مادام که تئاتر، حجم آزادی را در اجرا نبیند، چگونه خواهد توان که آزادی را به دیگران عرضه دارد و به نمایش آورد؟
* این صحنه، صحنه دیگری است و دوباره دیدن میبایدش.
سپهر بلندبالای ادبیات ما میگفت: «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.» این پیام کوتاه و به بلندای تاریخ البته، برای همه ما بود و هست، اما قدری بیشتر، شاید گوشزدی باشد به حامیان رسمی و غیررسمی تئاتر این مرز و بوم. نیز شایسته است بدانیم، «پاییدنها»، آن زمان به «بالیدنها» منتهی میشود که ما «نگاه موقعیت» را برابر «نگاه حساسیت» ترجیح دهیم؛ نشستن بر جای دیگران و از منظر او دیدن، بیتردید همه چیز را، از نگاه ما، «دگرساز» میکند و این، همان نیاز بیبدیل و بلافصل روند حمایت از واقعیت تئاتر امروز ایران است.
بر همین سیاق، مطبوعات و خبرگزاریها میکوشند تا پلی باشند میان آن نگاه و این موقعیت؛ تلاشی هدفمند و حرفهای از سر بازگشایی تعاملی دوسویه و قویتر از روند موجود – نه در پنهای حرف که در پیکر عمل.
با این 3 زاویه نگاه و تحلیل کوتاه، هیأت داوران ارزیابی خود را از آثار رسیده، متواضعانه تقدیم میدارد:
یکم) نبض نقد و همچنین مقالههای تحقیقی در آثار رسیده در قیاس با سالهای پیشین، تُندتر میزند و رسانهها نشان دادند که لایههای عمیقتر از حرکت رو به رشد نمایش را، تصویر و قلمی کردهاند.
با این وجود، هیأت داوران ضمن توجه به نقدهای عمیقتر و جریانشناسانه از روند تئاتر کشور، به نقدهای مربوط به کارهای اجرا شده نگاهی عملگرایانه داشته و میان این دو گونه نقد، تفاوت قائل بوده است.
دوم) آثار در حوزههای گزارش و در مواردی گفتوگو، با وجود تلاشهای مثبت صورت گرفته، انتظار هیأت داوران را در خصوص محکم و چالشی بودن آنها، برآورده نمیسازد. نیک این تأکید را شایسته طرح میداند که به دلیل زمینههای قابل تأمل در آثار این 2 رشته، امکان خلق گزارش و گفتوگوهای حرفهایتر در سال پیش رو، وجود دارد.
سوم) عکسهایی که مورد داوری قرار گرفتند، مجموعه ارسالی عکسهای هر عکاس در مقایسه با دیگری بود. با این وجود گاه تکعکسهای درخشان در میان کارها دیده میشد که امکان قضاوت مستقلی را طلب میکرد. به همین دلیل پیشنهاد میشود تا برای گسترش هنر عکاسی در عرصه تئاتر، جشنوارهای تخصصی بنیاد نهاده شود و در دیگر رشتهها نیز، امید میرود شاهد چنان حجمی از آثار مطبوعات و خبرگزاریها باشیم که این ایده، جامه تحقق به تن کند؛ چنین بادا!
در ادامه برگزیدگان به شرح زیر معرفی شدند:
در بخش ترجمه هیات داوران برگزیدهای نداشت، اما قنبر بهزادنژاد از مجله تئاتر دانشگاهی تقدیر شد.
در بخش یادداشت هم هیات داوران برگزیدهای نداشت، اما سامی صالحیثابت به خاطر نوشتن یادداشتی در وبلاگ شخصیاش تقدیر شد.
در بخش مقاله هم هیات داوران از ایرج افشاریاصل تقدیر کرده و جایزه این بخش را به افسانه نوری اهدا کرد.
در بخش نقد روزبه حسینی از فرهنگ آشتی به عنوان برگزیده معرفی شد. روزبه حسینی از تلاشهای حسین سلیمی، مجید شریفخدایی و حسین پاکدل مدیران پیشین مرکز هنرهای نمایشی و مجموعه تئاترشهر نیز تقدیر کرد.
حسینی در ادامه عنوان کرد: «روزنامهنگاران حتی بیش از ما تئاتریها مظلوم هستند. بسیاری از نشریات حتی توان پرداخت حقالتحریر به بهترین نقدهایشان را ندارند. من این جایزه را به عنوان حقالتحریر نقدی که نوشتهام میدانم. اما متاسفم که این جایزه را به خاطر نقد کار آتیلا پسیانی گرفتم و مطمئنم که هنوز نقدی را که برایش جایزه بردهام نخوانده است. بسیاری از کارگردانهای تئاتر ما نقدهای تئاتر را نمیخوانند.»
در بخش گفتوگو مرضیه شاطردوستی و سعید هاشمزاده از ماهنامه نمایش تقدیر شدند و سعید هاشمزاده از هنرمندان تئاتر خواست تا برای انجام گفتوگوهای مطبوعاتی بیشتر همکاری کنند.
در بخش گزارش هم هیات داوران هیچ برگزیدهای نداشت، اما از "منوچهر اکبرلو" تقدیر کرد.
اکبرلو اظهار کرد: «در چنین وضعیتی که اوضاع مطبوعات مساعد نیست، ما خود باید از همدیگر حمایت کنیم. هیات داوران باید شرایط مطبوعات را در نظر بگیرد و با درنظر گرفتن این شرایط آرای خود را اعلام کند.»
وی ادامه داد: «تنها جایی که امکان دیدهشدن مطالب مطبوعاتی را فراهم میکند، انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر و کانون ملی منتقدان تئاتر است، اما اگر خودمان هوای خود را نداشته باشیم، چه کسی از ما حمایت خواهد کرد. از هیات داوران دورههای بعد میخواهم هنگام داوری آثار، شرایط مطبوعات را در نظر بگیرند و انگیزههای بچههای مطبوعات را از بین نبرند.»
در بخش عکس سیامک زمردیمطلق به خاطر مجموعه آثارش جایزه ویژه این بخش را دریافت کرد.
"مهرداد حجتی" رییس هیات مدیره انجمن و عضو هیات داوران مسابقه مطبوعاتی جایزهای را که به خاطر حضور در هیات داوران دریافت کرد به محمدرسول صادقی نایب رییس هیات مدیره انجمن به خاطر تلاش در برپایی این مراسم اهدا کرد.
نهمین مراسم سالانه انجمن منتقدان و نویسندگان تئاتر ایران عصر پنج شنبه 15 مهرماه در تالار ایوان شمس برگزار شد.
نگاهی به نمایش حوالی تئاتر شهر هیاهو در همین حوالی جام جم آنلاین: هیاهوی تهران، شهری که از سالهای دور برای بسیاری مدینه فاضله بود و آنان را از دیارشان راهی این شهر بی در و پیکر کرد، تا این روزها انفجار جمعیت در آن، مردان سیاست را بر آن دارد که جمعیت شهر را در سایر شهرهای ایران تقسیم کنند، تا تهران هم نفسی بکشد. ![]() مشکلات این ابرشهر، بخصوص مشکلات فرهنگی آن دستمایه نمایشی شده است با نام حوالی تئاتر شهر که با کارگردانی فرهاد تجویدی بر صحنه تماشاخانه مهر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به نمایش درآمده است. در بروشور نمایش درمییابیم که «فرهاد نقدعلی» متن نمایش را بر اساس نمایشی که نه اسم آن و نه اسم نویسنده آن مشخص است، نوشته و به گفته فرهاد تجویدی کارگردان نمایش به هنگام اجراء او نیز دستی در متن برده است، تا حال و هوای امروز تهران با تکیه به گذشتهاش به نمایش درآید. تجویدی در نمایش «بوق» که چندی پیش در همین تماشاخانه به نمایش درآمده بود، به گونهای دیگر به مشکلات فرهنگی تهران پرداخته بود که این مسائل و مشکلات را هر چند مبهم و پیچیده در بوق کرده بود تا بلبشوی فرهنگی تهران را به رخ تهران نشینان بکشد. وقتی به مرکز تهران و یکی از سالنهای نمایش بزرگ آن یعنی تئاتر شهر میرویم با تضاد فرهنگی غریبی روبرو میشویم. چراکه تئاتر شهر در حاشیه بوستانی قرار دارد که به روال معمول آدمهای متفاوت با حال و هوای فرهنگی و اقتصادی متفاوت را در آن میتوان دید. هر چند اطراف تئاتر شهر، شاهد تردد روشنفکرانی هستیم که هر کدام بهگونهای دل مشغولی فرهنگ این دیار را دارند. جنبههای مختلف و تضادهای دربرگیرنده آدمها در اطراف شهر همچنان که اشاره شد دستمایه «فرهاد نقدعلی» نویسنده و «فرهاد تجویدی» کارگردان نمایش «حوالی تاتر شهر» شده است. تجویدی با فضاسازی و میزانسنهایش در راه اجراء نمایش تا حدودی موفق بوده است. در نمایش در حوالی تئاتر شهر اسمها با استعارههای زیبایی انتخاب شده است که در ارتباط با یکدیگر و ضمن گفتگوهای بازیگران تصاویر زیبا و طنز گونهای در ذهن تماشاگر ایجاد مینماید. تهران (محمدعلی حسینعلیپور) که در کنار تئاتر شهر به حرفه چای فروشی مشغول است بر آن است تا هزار و سیصد و سی و سه چای بفروشد که مبلغ یک میلیون تومان برای ودیعه اجاره اتاقی برای گل فروش همان حوالی، ناموس (گیتی قاسمی) بپردازد اما فروش این تعداد چای در یک محدوده زمانی کوتاه کاری تقریباً محال است. در گیر و دار نمایش رفتگر جارو به دست (عباس آمدی) گه گاه تهران را از حال و هوای آنچه که در آن حوالی بر سر ناموس میآید آگاه می کند. سرانجام در حوالی تئاتر شهر، یک گروه تئاتری بر آن میشود تا در محیط باز نمایشی را اجراء نماید و از این طریق تهران بتواند با حضور در میان تماشاگران سه هزار و سیصد و سی و سه چای بفروشد و بتواند ودیعه مورد نیاز را برای مسکن ناموس تهیه نماید. همچنان که اشاره شذ طنز گزندهای را در لابلای در حوالی شهر بیننده به تماشا مینشیند و با بازیهای در خور توجه بازیگران نمایش، سرانجام تماشاگر دست خالی از سالن نمایش بیرون نخواهد آمد. یک ویژگی مورد توجه نمایش در حوالی تئاتر شهر موسیقی آن است که به همت گروه زیتون به سرپرستی امید یوسفی با الهام از آلبوم مولویه ساخته حافظ ناظری ساخته شده است. اشعار متن موسیقی این نمایش را انوش معظمی نوشته و آریا حسنزاده نیز آن را خوانده است که در جای جای نمایش با توجه به حال و هوای آن موسیقی در رساندن تماشاگر به مفاهیم مورد نظر دستاندرکاران آن موفق عمل کرده است. محمد ممجد | ||
شیوه انتخاب بازیگر در گروه من شکل ویژهای دارد که شاید به روحیات خود من بازمی گردد. ابتدا بر اساس آشنایی با چند نفر و شناختی که از خصوصیات اخلاقی همدیگر داریم چند نفری را برای همکاری انتخاب میکنم. تواناییهای همدیگر را میشناسیم و دوستانم در گروه میدانند که برای من جمعی فکرکردن هر فرد مهم است. افرادی را بیشتر به کار میگیرم که در خدمت گروه باشند. |