"فضای ناهمگون"
نگاهی به نمایش "کانال کمیل" نوشته سیدحسین فدایی حسین و کارگردانی کورش زارعی
ایران تئاتر - سرویس نقد 0 نظر نسخهی چاپ
رحیم عبدالرحیمزاده
در تئاتر به عنوان هنری زنده آنچه بیش از هر چیز مخاطب را درگیر میکند و بر او تأثیر میگذارد و حتی او را مجذوب میکند فضا است. البته منظور ما از فضا تنها آن فضای دیداری که نمایش بر بستر آن شکل میگیرد نیست، بلکه کیفیتی است که از رابطه میان اثر و مخاطب خلق میشود، کیفیتی که مخاطب و واکنشهایش بخشی از آن و عوامل و عناصر تشکیل دهنده یک تئاتر بخش دیگر آن هستند. در یک تئاتر عناصر بسیاری در کارند تا فضای نادیدنی میان تماشاگر و اثر خلق شود. اگر این عوامل و عناصر در یک راستا قرار گیرند و آگاهانه عمل نمایند فضایی یکدست و تأثیرگذار به وجود خواهد آمد و اگر در تضاد و تخالف با هم قرار گیرد حاصل آن فضایی ناهمگون و بیتأثیر است.
بخش عمدهای از بسیاری از جنبشهای کهن و نوی تئاتری بر پایه خلق این فضا شکل گرفتهاند و ایجاد این فضای درونی دغدغه عمده آنها بوده است. از تئاتر کلاسیک و مفهوم کاتارسیس ارسطو گرفته تا نظریههایی همچون تئاتر شقاوت آرتو و اجراهایی همچون هپنینگها و بسیاری از پرفورمنسهای جدید.
عنصر فضا اگرچه بر ادراک، آگاهی و خودآگاهی مخاطب نیز تأثیر میگذارد اما بالاخص برای اجراهایی که ارتباط آنها بیش از آن که استوار بر فرم، تکنیک یا محتوا باشد بر حس تماشاگر است، عنصری ضروری و حتی غایت آن است و همچنانکه در شیوههایی که مثال آوردیم تمرکز بیشتر بر احساس ناخودآگاه و غرایز مخاطب است و اجرا، تماشاگر را بیش از هر چیز درگیر فرایندی حسی میکند.
پس برای نقد و بازخوانی نمایشی که بیش از هر چیز بر حس و نوستالژیای مخاطب تأکید دارد بحث از عنصر فضا بحثی ناگزیر است و حتی میتوان آن را کلید ورود به جهان نمایش دانست. نمایش "کانال کمیل" اگر چه نمایشی عاری از تکنیک، فرم یا محتوا نیست اما بیش از هر چیز بر روابط خود با مخاطب و نوستالژیای او تأکید دارد و از این رو سعی در خلق فضایی دارد که این ارتباط حسی در آن ساخته شود.
این سعی در وهله اول و در همان گام نخست خود را در نمایشنامه نشان میدهد. نمایشنامه "کانال کمیل" برای ساخت فضای مدنظر از دو ابزار مهم و عمده سود میجوید. این دو ابزار عبارتند از تکنیک فلاش بک و استفاده از زبان در جهت خلق فضا.
هر چند فلاش بک تکنیکی است متعلق به داستاننویسی و استفاده از آن دشواریها و تمهیدات خاص خود را دارد اما نویسنده کانال کمیل موفق میشود به خوبی از این تکنیک بهره بگیرد و مخاطبش را به شکلی مداوم به زمان گذشته و حال بکشاند و از این راه فضایی دوگانه مابین عینیت و ذهنیت برای وی خلق کند. فضایی که در دل خود هم از وهم و جنبههای رازآمیز سود میجوید، هم از جنبههای رازآمیز و هم از واقعیت. اما آنچه ضربهای اساسی بر این فضاسازی دشوار وارد میآورد همانا دومین ابزار نویسنده در این متن یعنی زبان است.
نویسنده در این اثر سعی دارد از فرهنگ واژگان جبهه، اصطلاحات آن و بازیهای زبانی آن بهره بگیرد اما از این نکته بنیادی غافل میماند که این زبان تنها هنگامی میتواند در بافت یک درام، ارزشمند باشد که تبدیل به زبانی دراماتیک شود و به عبارت دیگر بتواند آن را در خدمت اثر درآورد. اما این زبان هرچند در لایههای رئالیستی اثر موفق عمل میکند اما به رفت و برگشتهای نویسنده از عینیت به ذهنیت و بالعکس هیچ کمکی نمیکند و حتی در بخشهایی که مرتبط با بخش ذهنی اثر است لطمهای جدی به آن میزند، چندانکه تماشاگر را از فضای مدنظر نویسنده دور ساخته و بدین ترتیب متن به دلیل ناهمگونی عناصر تشکیل دهنده فضا ناکام و ناکارآمد میماند.
در حوزه اجرا اما کارگردان بیش از هر چیز تأکید خود را بر ایجاد فضای جنگ و مقایسه آن با فضای پس از جنگ میگذارد اما از تمام ابزارهای موجود در این راستا بهره نمیجوید و تنها به استفاده از تعدادی از آنها اکتفا میکند که بارزترین آن استفاده وسیع و بعضاً تکراری از افکت و به خصوص افکت صوتی گلوله و خمپاره و... است که به تنهایی از عهده انجام این مهم برنمیآیند. تعدادی از مهمترین عواملی که کارگردان در ایجاد این فضا از آنها غافل میماند به شرح زیر است:
1- انتخاب سالن اجرا: یکی از مهمترین وظایف هر کارگردانی انتخاب دقیق و آگاهانه سالن اجرا است چرا که هر سالنی را نمیتوان با فضا، چهارچوب و قوارههای یک اجرا تطبیق داد. سالن اصلی تئاترشهر با آن زاویه دید گسترده، فضای باز و سن قاب صحنهای چندان سالن مناسبی برای اجرای نمایشی درباره محاصره، تنگی جا و فضای جنگ به نظر نمیرسد. شاید اجرایی همچون کانال کمیل در سالنهای (Black box) همچون چهارسو میتوانست اجرایی بسیار موفقتر و تأثیرگذارتر باشد.
2- طراحی صحنه و دکور: طراحی صحنه یکی از عواملی است که نقش تعیین کننده در ایجاد فضا دارد، چه به واسطه رنگها، بافتها و مصالح مورد استفاده در آن و چه به لحاظ امکانات حرکتی که در اختیار بازیگر قرار میدهد. طراحی صحنه کانال کمیل یک طراحی خطی و محدودکننده است و فاقد گوشهها و زوایای لازم برای تنوع بخشیدن به بازی بازیگران و خطوط حرکتی کارگردان است و به غیر از معدود استفادههای آن –که آن هم به زودی به تکرار میگراید- از ارتفاع عملاً بیکار مانده و بخش عمدهای از فضای صحنه را نیز میگیرد.
3- نور: یکی از مهمترین عوامل ایجاد فضا است که روز به روز بر تأثیر و اهمیت آن در تئاتر روز دنیا افزوده میشود تا جایی که در برخی اجراها میتوان نور را خالق اصلی فضا لقب داد اما در کانال کمیل نور به غیر از روشن ساختن صحنه تقریباً بیاستفاده میماند در حالی که کارگردان میتوانست با بهرهگیری از فضای جنگ و امکانات نور، جلوههای بصری زیبایی در اثرش پدید آورد از جمله گلولهباران و... که فضایی باورپذیر و تأثیرگذار برای مخاطب خلق کند. همچنین نور از عواملی بود که در این اجرا میتوانست کمک شایانی به کارگردان در راستای ایجاد دو فضای متفاوت عینی و ذهنی و رفت و برگشتهای زمانی بکند. اما زارعی به راحتی از این همه امکان درمیگذرد.
4- بازیگری و بازیگردانی: به لحاظ عنصر ارتباط و تأثیرگذاری ارتباطی شاید بتوان از بازیگر به عنوان مهمترین عامل در خلق فضا نام برد. چرا که تماشاگر بیش از هر چیز تحت تأثیر بازیگر به دلیل زنده بودن و رودررو بودنش قرار میگیرد.
اگرچه بازیگران کانال کمیل، به لحاظ شخصیتپردازی، تفکیک شخصیتها و یافتن ویژگیهای رفتاری و گفتاری آنان موفق عمل میکنند اما در القای دو فضای گذشته و حال و نشان دادن تحول شخصیتها درمیمانند و بدین لحاظ به فضای اثر لطمهای جدی وارد میآورند.
هرچند در کنار این عوامل میتوان از عواملی موفق در فضاسازی اثر یاد کرد که کارگردان به خوبی از آنها در راستای فضای اثر بهره میگیرد که شاخصترین این عوامل ریتم است.
ریتم نمایش "کانال کمیل" در هنگام اجرای فضای جنگ (فلاش بکها) ریتمی تند و پرشتاب است و در زمان حال و عملیات یافتن اجساد ریتمی کند دارد که این جدای از تفکیک دو فضا تنوعی ریتمیک به اثر میبخشد. اما عناصری همچون ریتم و افکتهای صوتی به تنهایی نمیتوانند فضای اثر را جان ببخشند و تضاد عناصر تشکیل دهنده فضا در حوزه اجرا نیز باعث میشود فضایی ناهمگون به وجود بیاورد. به همین جهت کانال کمیل در حوزه اجرایی نیز از القای فضای مدنظر درمیماند و نمیتواند خلاء و کمبودهای متن را در این زمینه جبران کند.