صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید     که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید

السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج)

نگاهی به نمایش حوالی تئاتر شهر

هیاهو در همین حوالی
نگاهی به نمایش حوالی تئاتر شهر
هیاهو در همین حوالی
جام جم آنلاین: هیاهوی تهران، شهری که از سال‌های دور برای بسیاری مدینه فاضله بود و آنان را از دیارشان راهی این شهر بی در و پیکر کرد، تا این روزها انفجار جمعیت در آن، مردان سیاست را بر آن دارد که جمعیت شهر را در سایر شهرهای ایران تقسیم کنند، تا تهران هم نفسی بکشد.

مشکلات این ابرشهر، بخصوص مشکلات فرهنگی آن دستمایه نمایشی شده است با نام حوالی تئاتر شهر که با کارگردانی فرهاد تجویدی بر صحنه تماشاخانه مهر حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی به نمایش درآمده است.

در بروشور نمایش درمی‌یابیم که «فرهاد نقدعلی» متن نمایش را بر اساس نمایشی که نه اسم آن و نه اسم نویسنده آن مشخص است، نوشته و به گفته فرهاد تجویدی کارگردان نمایش به هنگام اجراء او نیز دستی در متن برده است، تا حال و هوای امروز تهران با تکیه به گذشته‌اش به نمایش درآید.

تجویدی در نمایش «بوق» که چندی پیش در همین تماشاخانه به نمایش درآمده بود، به گونه‌ای دیگر به مشکلات فرهنگی تهران پرداخته بود که این مسائل و مشکلات را هر چند مبهم و پیچیده در بوق کرده بود تا بلبشوی فرهنگی تهران را به رخ تهران نشینان بکشد.

وقتی به مرکز تهران و یکی از سالن‌های نمایش بزرگ آن یعنی تئاتر شهر می‌رویم با تضاد فرهنگی غریبی روبرو می‌شویم. چراکه تئاتر شهر در حاشیه بوستانی قرار دارد که به روال معمول آدم‌های متفاوت با حال و هوای فرهنگی و اقتصادی متفاوت را در آن می‌توان دید. هر چند اطراف تئاتر شهر، شاهد تردد روشنفکرانی هستیم که هر کدام به‌گونه‌ای دل مشغولی فرهنگ این دیار را دارند.

جنبه‌های مختلف و تضادهای دربرگیرنده آدم‌ها در اطراف شهر همچنان که اشاره شد دستمایه «فرهاد نقدعلی» نویسنده و «فرهاد تجویدی» کارگردان نمایش «حوالی تاتر شهر» شده است. تجویدی با فضاسازی و میزانسن‌هایش در راه اجراء نمایش تا حدودی موفق بوده است.

در نمایش در حوالی تئاتر شهر اسم‌ها با استعاره‌های زیبایی انتخاب شده است که در ارتباط با یکدیگر و ضمن گفتگوهای بازیگران تصاویر زیبا و طنز گونه‌ای در ذهن تماشاگر ایجاد می‌نماید.

تهران (محمدعلی حسینعلی‌پور) که در کنار تئاتر شهر به حرفه چای فروشی مشغول است بر آن است تا هزار و سیصد و سی و سه چای بفروشد که مبلغ یک میلیون تومان برای ودیعه اجاره اتاقی برای گل فروش همان حوالی، ناموس (گیتی قاسمی) بپردازد اما فروش این تعداد چای در یک محدوده زمانی کوتاه کاری تقریباً محال است.

در گیر و دار نمایش رفتگر جارو به دست (عباس آمدی) گه گاه تهران را از حال و هوای آنچه که در آن حوالی بر سر ناموس می‌آید آگاه می کند.

سرانجام در حوالی تئاتر شهر، یک گروه تئاتری بر آن می‌شود تا در محیط باز نمایشی را اجراء نماید و از این طریق تهران بتواند با حضور در میان تماشاگران سه هزار و سیصد و سی و سه چای بفروشد و بتواند ودیعه مورد نیاز را برای مسکن ناموس تهیه نماید.

همچنان که اشاره شذ طنز گزنده‌ای را در لابلای در حوالی شهر بیننده به تماشا می‌نشیند و با بازی‌های در خور توجه بازیگران نمایش، سرانجام تماشاگر دست خالی از سالن نمایش بیرون نخواهد آمد.

یک ویژگی مورد توجه نمایش در حوالی تئاتر شهر موسیقی آن است که به همت گروه زیتون به سرپرستی امید یوسفی با الهام از آلبوم مولویه ساخته حافظ ناظری ساخته شده است.

اشعار متن موسیقی این نمایش را انوش معظمی نوشته و آریا حسن‌زاده نیز آن را خوانده است که در جای جای نمایش با توجه به حال و هوای آن موسیقی در رساندن تماشاگر به مفاهیم مورد نظر دست‌اندرکاران آن موفق عمل کرده است.

محمد ممجد

|+| نوشته شده توسط شاهین در شنبه سوم مهر 1389  | نظر بدهید
 گزینه مهم‌ برای انتخاب بازیگر


فکر جمعی؛ گزینه مهم‌ برای انتخاب بازیگر

شیوه انتخاب بازیگر در گروه من شکل ویژه‌ای دارد که شاید به روحیات خود من بازمی گردد. ابتدا بر اساس آشنایی با چند نفر و شناختی که از خصوصیات اخلاقی همدیگر داریم چند نفری را برای همکاری انتخاب می‌کنم. توانایی‌های همدیگر را می‌شناسیم و دوستانم در گروه می‌دانند که برای من جمعی فکرکردن هر فرد مهم است. افرادی را بیشتر به کار می‌گیرم که در خدمت گروه باشند.
حتی بعضی از مواقع به شیوه خارج از توانایی‌های فردی یک بازیگر او را مورد آزمایش قرار می‌دهم بدون آنکه بداند. به صراحت بگویم وقتی متوجه شدم که آن فرد برای پیشرفت خود و گروه هیچ دریغی ندارد او را انتخاب می‌کنم. یک چنین فردی سختی کار برایش مهم نیست. به موفقیت گروه می‌اندیشد. برای یک کار خوب و حرفه‌ای نمی‌شود خلق الساعه متنی را دست گرفت و افرادی را برگزید و کار مورد قبولی را ساخت. بیشتر کارگردانان بزرگ دنیا در تعامل با نویسنده گروه و شناختی که نویسنده از بازیگران گروه دارد، توانسته‌اند در جهان ماندگار بمانند. بعد از این مرحله است که اگر بازیگر باتجربه حرفه‌ای به گروه دعوت شود، افراد تازه کار بیشتر کار می‌کنند و از سوی دیگر تجربه بازیگر، تمرینات و برنامه‌های گروه را هماهنگ می‌کند. در این کار هم (حوالی تئاتر شهر) تمام هم وغم خود را بر وحدت و یکدلی و یکرنگی گذاشته بودم و درصد کمی را برای مسائل تکنیکی و بازیگر صرف کردم. مگر نه این است که بازیگری یک نوع کشف و شهود خویشتن است؟
وقتی گروه باهم باشند همزبانی و یکدلی سرعت رسیدن به هدف را سهل تر می‌کند. بر اساس این تعریف در کارهایی مثل حوالی تئاتر شهر یا بوغ که نظمی ریاضی گونه را می‌طلبد افراد باید تحمل تمرینات را داشته باشند.
عشق به کار حرف اول را برای ما می‌زند. بازیگر نباید دغدغه دیده شدن داشته باشند. هر چند بیشتر هنرمندان این جاه طلبی را برای دیده شدن دارند اما معتقدم این خاص بودن اگر درست رهنمون شود، همه تازه کار‌ها هم یک نوع چهره و سوپر استار هستند. برای من کارگردانی با چهره‌ها و سوپر استارهایی که مردم به دیدن آنان می‌آیند و نه برای دیدن هنر سخت است!