صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

کیدمن" گران ترین زن هالیوود

"کیدمن" گران ترین زن هالیوود

بر اساس گزارش سالیانه نشریه هالیوود ریپورتر، نیکول کیدمن بازیگر فیلم هایی چون: "چشمان کاملا بسته"، "ساعت ها"، "دیگران"، "مولن روژ" و "مترجم" در صدر فهرست پولدارترین بازیگران زن هالیوود قرار گرفته است.

این بازیگر سی و نه ساله استرالیایی برای هر فیلمش هفده میلیون دلار دریافت می کند، ریز ویترسپون که سال گذشته با دریافت پانزده میلیون دلار برای هر فیلم پولدارترین بود به مکان دوم تنزل کرده و رنه زلوگر در رده سوم پر درآمدترین بازیگران زن هالیوود قرار گرفته است.

نام جولیا رابرتز که بازیگری را رها کرده تا به بزرگ کردن دو قلوهایش بپردازد، برای نخستین بار در این فهرست جایی نداشته است.

نیکول کیدمن درسال 1967 در هونولولو در هاوایی متولد شد، پدرش پزشک و فعال جنبش کارگری و مادرش ویراستار کتابهای پدرش بود.

وی دوران کودکی را در زادگاه پدرش در استرالیا گذراند و از چهار سالگی در این کشوربه کلاس باله رفت و پس از آن به موسسه تئاتر سیدنی راه یافت و در دانشگاه نیز به تحصیلاتش در زمینه تاریخ تئاتر ادامه داد.

کیدمن در پانزده سالگی در ویدئو کلیپ خواننده استرالیایی پت ویلسون به نام Bop Girl ظاهر شد و از همان زمان بازی در سریالهای تلویزیونی را آغاز کرد و پس از آن به بازی در فیلم نیز پرداخت.

سال های افتخار

اولین نقش اصلی او در سینما Dead Calm بود و پس از آن با تام کروز در فیلم روزهای تندر همبازی شد و در سال 1995 با فیلم بتمن برای همیشه به شهرت فراوانی رسید.

با این همه تا پیش از آخرین فیلم استنلی کوبریک، منتقدان چندان نظر مساعدی به بازیهای وی نداشتند، اما با بازی در چشمان کاملا بسته در سال 1999، بسیاری از منتقدان به تحسین وی پرداختند.

وی همچنین در فیلم مولن روژ به آوازخوانی نیز پرداخت و این امر وی را ترغیب کرد که به کار در این زمینه ادامه دهد، سال بعد وی در بریتانیا به همراه رابی ویلیامز ترانه "چیزی ابلهانه" را خواند که درصدر آهنگ های پرفروش کریسمس 2001 در این کشور جای گرفت.

نیکول کیدمن برای فیلم مولن روژ همچنین دو جایزه از ام تی وی دریافت کرد.

نیکول کیدمن که با تام کروز ازدواج کرده بود در همان سالی که فیلم چشمان کاملا بسته را به همراه وی بازی کرد، از وی جدا شد.

نیکول کیدمن برای فیلم ساعت ها جایزه اسکار بهترین بازیگری را دریافت کرد و برای همین فیلم نیز از جشنواره فیلم برلین جایزه خرس نقره ای و از آکادمی هنرهای فیلم و تلویزیون بریتانیا جایزه بهترین بازیگر زن را دریافت کرد.

وی چهار بار جایزه گلدن گلوب منتقدان و نویسندگان سینمایی خارجی در هالیوود را دریافت کرده است و از جشنواره های دیگر نیز جوایزی دریافت کرده است.

ده زن پردرآمد هالیوود

نیکول کیدمن برای فیلم مولن روژ نیز نامزد جایزه اسکار بود که پیش از آن جایزه انجمن بازیگران سینمای آمریکا را برای آن دریافت کرده بود.

او در اکتبر گذشته به عنوان سفیر صلح سازمان ملل در کوزوو حضور یافت و همواره در فعالیت های مربوط به زنان این سازمان نیز مشارکت یافته است.

بر اساس فهرستی که اخیرا منتشر شده، جولیا رابرتز که برای هر فیلمش 20 میلیون دلار دریافت می کرد گران ترین هنرپیشه هالیوود محسوب می شد.

درو بری مور در جای چهارم و کامرون دیاز در جای پنجم فهرست گران ترین ها قرار دارند که هر کدام پانزده میلیون دلار دستمزد می گیرند.

هالی بری برای هر فیلم چهارده میلیون دلار دریافت می کند و شارلیز ترون ده میلیون دلار می گیرد.

آنجلینا جولی با دستمزد ده میلیون دلاری اش در جایگاه هشتم این رده بندی قرار دارد و کریستین دانست 8 تا 10 میلیون دلار دریافت می کند و دهمین بازیگر زن گران این جدول بازیگر سابق مجموعه "دوستان"، جنیفر آنیستون با هشت میلیون دلار دستمزد بوده است.

گاهى به مجموعه تلویزیونى «وفا» - على برنجیان

گاهى به مجموعه تلویزیونى «وفا»
پتانسیل هاى آزاد نشده
090594.jpg
على برنجیان

مجموعه وفا شروع نسبتاً خوبى داشت. گرچه عدم تسلسل دیالوگ ها در برداشت هاى مختلف یا عدم تناسب سکانس ها در تدوین به ذوق بیننده مى زد.
حضور یک جاسوس مزدور (خرچنگ) در کشور، آن هم از نوع صهیونیستى اش و تلاش نیروهاى امنیتى (حاجى و خاورى) براى یافتنش و فرارى دادن یک متهم جاسوسى از ایران (ژوبین) و استفاده از عشق او (وفا) براى رسیدن به هدف نهایى و ترور یکى از عوامل حزب الله لبنان (حسین ابوزید) و مسلمان شدن متهم بى گناه عاشق پیشه در روال داستان، و در کنار آن، قصه هاى کوتاه عشق خرچنگ و همسرش، ترور چند سرمایه دار یهودى در ایران و قتل پدر و مادر ژوبین و... همه، پتانسیل  داستانى خوبى جهت یک محتواى پرکنش را دارد، ولى هنوز موفقیت در مجموعه سازى تلویزیون نسبى است.
تجربه گذشته برنامه سازى تلویزیون نشان داده که اگر تهیه کنندگانى به سراغ نویسندگانى بروند یا برعکس و محتوایى را براى مناسبتى خاص مثل ماه رمضان، ماه محرم و یا عید نوروز و... درنظر بگیرند که ترکیبى از مفاهیم مذهبى و عاشقانه باشد و با شبه اکشنى هم ترکیب کنند، این مجموعه قطعاً مخاطبان ویژه خود را در هر بخش پیدا خواهد کرد. مثال بارز و شاخص سریالى در این نوع نگرش، سریال شب دهم در ماه محرم چند سال گذشته بود که دقیقاً با عناصر مذهب، عشق و درگیرى هاى خاص سنتى اش و البته استفاده قابل ملاحظه از جنس و روحیات تاریخ مورد وقوع در مجموعه بود و موفقیت خوبى کسب کرد.
اما روند تدوین مجموعه «وفا» نشان از سرعت آماده سازى این مجموعه دارد یا گواهى است بر عدم رعایت توالى سکانس ها یا نبودن راش لازم در تدوین یا نادیده گرفتن جزئیات مهم در سر صحنه فیلمبردارى و شاید امکانات محدود، که خلاقیت زیادى را مى طلبد. به علاوه این که این ایرادهاى ساختارى هر چه به پایان نزدیک مى شوى بیشتر مى شوند.
در مورد گروه بازیگرى این که فرهاد اصلانى در نقش خاورى نهایت تلاش خود را در ارایه مأمورى پرجنب و جوش و شوخ ارائه کرده و با توجه به تجربیات تئاترى او و حضورش در نقش هاى متفاوت، انتظار خلق کاراکترهاى پرقوت تر و ماندگارتر از او مى رود. هانیه توسلى در حد قابل قبولى است، او قطعاً در سینما جایگاهى بالاتر خواهد داشت و فرهاد قائمیان به رغم فیزیک مناسبى که براى نقش خرچنگ دارد در بیان یادآور همان رفیق آذرى زبان جمشید هاشم پور در «هیوا» و «قارچ سمى» رسول ملاقلى پور است و در آخر سیروس کهورى نژاد که با چهره متفاوتش همیشه جذاب بوده و چشمانش در خاطره ها مى ماند.
به هر شکل محمدحسین لطیفى کارگردان با تجربه اى است و با خرج جسارت و قبول این پروژه در آینده سیما در این قالب موفق تر خواهد بود.

نگاهى به فیلم آتش بس، - على برنجیان

نگاهى به فیلم آتش بس، ساخته تهمینه میلانى
اثرى با طنز امروزى
على برنجیان

واقعیت این است که نام تهمینه میلانى براى بنده همیشه به عنوان چرخه تولیدات فمنیستى مطرح بوده (یاشبه فمنیستى). یعنى ایشان حتى اگر در ژانر وحشت هم کار کنند، یحتمل باز در بطن به مسایل فمنیستى مخصوص خودشان مى پردازند و همیشه نیز ستون هاى مقاومت مردانه زیادى، به صف آرایى در مقابل حجم تفکرات زنانه این ساخته ها قرار مى گیرند. این بار در آتش بس به رغم تکرار جملات شخصى و دغدغه هاى همیشگى تهمینه میلانى، فضاى دیگرى هم قابل دسترس است .
وقتى در تیتراژ نام داستانى از لوچیا کاپاچینو به چشم مى خورد و در همان چند دقیقه اول بابک والى در نقش وکیل در حال عوض کردن شلوارش با گلزار درگیرى لفظى دارد مطمئن مى شویم که این فیلم با دو زن و یا نیمه پنهان متفاوت است. در واقع طى کردن یک روال طنز عامیانه البته به دور از لودگى در روند ساختار فیلم، باعث ارتباط هرچه بیشتر مخاطبان جوان با هنر پیشه ها است .
لجبازى هاى کودکانه محمدرضا گلزار با مهناز افشار که محتواى فیلم با برخورد روانشناسانه، آن را طبیعى مى داند، مجموعه سرگرم کننده و طنزى را به وجود مى آورد. چون این دو نفر از هیچ کارى براى مغلوب کردن یکدیگر صرف نظر نمى کنند. گرچه یکى دو سکانس، مثلاً پرتاب وسایل خانه به طرف همدیگر زیاده از حد بچگانه است ولى هرچه هست رفتار امروزى برخى از همین مردم است .
از این رو شاید اعلام مواضع رسمى تهمینه میلانى گاه از زبان روانشناس با بازى آتیلا پسیانى، مثلاً «مردها به پشتوانه چند صد سال مرد سالارى تا چند وقت، خودشونو مساوى زن ها نمى دونن» یا «منافع زن ها توى امروزى بود نشونه و مردها توى دیروزى بودن» و یا گاهى از زبان خانم نیازى (مهناز افشار)، مثلاً «چون با مردها معاشرت مى کنم و عطر مى زنم و شیک مى پوشم با من مشکل داره» یا «من تا ۸ سالگى اسمم آقا فرهاد بوده» و ... تکرار همان دیالوگ هاى همیشگى خانم میلانى است؛ اما این بار در اثرى با طنز امروزى و پیدا کردن یک روال ایده آل و ادامه آن تا تیتراژ آخر به طورى که افق دیدگاه میلانى را براى رسیدن به یک تفاهم یا همان آتش بس میان دو جنس متخاصم که به شدت به هم نیاز دارند با زبان یک روانشناس و با گذراندن یک چرخه فرایند مصالحه به تصویر مى کشد. البته باید اذعان کرد که میلانى چند مرتبه به یادگیرى دوست داشتن تکیه مى کند.
باید اضافه کرد، نوع روایت محتواى اثر که با کمک فلاش بک در نیمه آغازین فیلم به کار رفته، در پیدایش ریتم مناسب طنز کمک خوبى بوده که تدوین مستانه مهاجر در این روند بى تاثیر نیست، البته دوربین علیرضا زرین دست را هم نمى شود انکار کرد. در مورد بازى ها که روى دو نفر مى چرخد، باید گفت که حتى صحنه گریه کودکانه گلزار در پاى تخته وایت برد نیز کمکى به او در ارایه تصویر جدید نمى کند. در واقع چیزى که نمایان است تجربه دار شدن او در تکرار و تکرار و تکرار گلزار همیشگى است. در مورد مهناز افشار هم چیزى بیشتر نمى توان اضافه کرد، بلکه زمانى برسد که صنعت سینمایى با سالانه حدود ۵۰ تا ۷۰ تولید فیلم، طرح هاى جدیدى با ارایه بازى هاى متفاوت به آن ها بدهد.
آتش بس را شاید بشود یک کلاس کوچک با دادن چند فرمول براى جوانان مخاطب در نظر گرفت تا دوست داشتن را یاد بگیرند؛ که در آن تهمینه میلانى با رسیدن به ساختارى مناسب در طنز، ریتم خوبى را براى به پایان رساندن فیلم طى کرده، ولى انتظار از خانم میلانى با این سابقه و تجربه، رسیدن به سینمایى متفاوت با لایه هاى غنى است، حتى اگر ژانر وحشت باشد و حتى اگر باز شبه فمنیستى، مى توان منتظر فیلمى با قوت بیشتر باشیم که فقط سرگرمى نباشد.