صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

فراهانی، نیک‌پور و کابلی در"لبخند باشکوه آقای گیل"

هادی مرزبان خبر داد:
فراهانی، نیک‌پور و کابلی در"لبخند باشکوه آقای گیل"
 
ایران تئاتر -  سرویس خبر  

هادی مرزبان نیمه دوم تیرماه نمایش"لبخند با شکوه آقای گیل" را با حضور بهزاد فراهانی، سعید نیک‌پور و فرزانه کابلی در تالار اصلی تئاترشهر اجرا می‌کند.
مرزبان _ کارگردان_ به سایت ایران تئاتر گفت:«در حال حاضر مشغول تمرینات نمایش"لبخند با شکوه آقای گیل" هستم تا احتمالاً نیمه دوم تیرماه در تالار اصلی مجموعه تئاترشهر این نمایش را اجرا کنم.»
وی با اشاره به حضور هنرمندان حرفه‌ای تئاتر در این نمایش اظهار کرد:«سعی کردم برای این نمایش نیز همچون سایر آثار نمایشی که تاکنون اجرا کرده‌ام از هنرمندان حرفه‌ای استفاده کنم؛ به همین دلیل بازیگرانی چون بهزاد فراهانی، سعید نیک‌پور، فرزانه کابلی، مرتضی مسجدجامعی، مهرداد تشکر، علی رامز، آیدا قهرمان، هستی آتشین و حسین پرستار در این نمایش حضور دارند.»
مرزبان که پیش از این قرار بود از امین زندگانی در این نمایش استفاده کند، در این خصوص گفت:« پیش از اینکه قرار باشد نمایش" لبخند با شکوه آقای گیل" را اجرا کنم، قرار بود نمایش دکتر نون را روی صحنه ببرم و امین زندگانی در این نمایش ایفای نقش داشت، ولی با وقفه‌ای که بین آغاز تمرین دکتر نون و نمایش لبخند با شکوه آقای گیل افتاد، زندگانی برای یک پروژه تصویری قرار داد بست؛ به همین دلیل هم در این نمایش حضور ندارد.»
کارگردان نمایش"لبخند با شکوه آقای گیل" در خصوص تغییرات احتمالی در اجرا نسبت به متن اصلی، گفت:«هیچگونه تغییری صورت نخواهد گرفت؛ چرا که فکر می‌کنم این متن یکی از بهترین آثار نمایشی رادی است که بیش از دو سال است در خصوص اجرای آن با ایشان صحبت کرده‌ام.»

نمایش "بانوی بی‌نشان" در تالار وحدت روی صحنه می‌رود

به مناسبت فرارسیدن ایام فاطمیه و در سوگ دختر پیامبر اعظم(ص)
نمایش "بانوی بی‌نشان" در تالار وحدت روی صحنه می‌رود
 
ایران تئاتر -  سرویس خبر  

نمایش "بانوی بی‌نشان" نوشته سیدحسین فدایی‌حسین و به کارگردانی کوروش زارعی از پنج‌شنبه 10 خردادماه در تالار وحدت روی صحنه می‌رود.
به گزارش سایت ایران تئاتر،این نمایش که به مناسبت ایام فاطمیه روی صحنه خواهدرفت، با نگاهی به "کشتی پهلوگرفته" اثر سیدمهدی شجاعی تهیه و تولید شده و کاری از گروه تئاتر آئین است. در این نمایش بازیگرانی چون جواد طاهری، کوروش زارعی، کاظم نظری، محمدرضا آزاد، مجید امیری، محمدرضا دوست‌محمدی، حسن اردستانی، سیدحمید لاجوردی، مهدی نیک‌روش، جواد پیروزی، امیر بیطرفان، یلاسادات موسوی، وفا طرفه، هنگامه اسعدی، هانیه نجفی، فاطمه صفرپور، سارا صفرپور،‌ حسنا زارعی، ثناء ماندنی و ... بازی دارند.
در خلاصه قصه این نمایش آمده است: مادر یک شهید مفقودالاثر در سفر مدینه و در کنار قبرستان بقیع به حضرت زهرا(س) توسل می‌جوید و در این سفر با زنی به نام اسماء آشنا می‌شود که از بانوی گمشده‌ای بی‌قبر و نشان می‌گوید. اسماء می خواهد قصه بانوی بی‌نشان را بگوید تا شاید درمانی برای دردها بیابد. مادر شهید همراه اسماء به دل تاریخ سفر می‌کند و قصه زندگی حضرت زهرا(س) از زمان تولد تا شهادت را نظاره می کند.
نمایش "بانوی بی‌نشان‌" با حمایت مرکز هنرهای نمایشی و بنیاد رودکی تا پایان خردادماه همه روزه بجز شنبه‌ها از ساعت 18 در تالار وحدت روی صحنه خواهدبود

گفت‌وگو با"علی نرگس‌نژاد" نویسنده و کارگردان نمایش"پلنگ خال‌هایش

تجربه در حوزه درام
گفت‌وگو با"علی نرگس‌نژاد" نویسنده و کارگردان نمایش"پلنگ خال‌هایش را پاک می‌کند"
      
ایران تئاتر -  سرویس گفت و گو  

مهرداد ابوالقاسمی:
علی نرگس‌نژاد پس از اجرای نمایش"وقتی فرشته خواب سگ می‌بیند" نمایش دیگری را با عنوان"پلنگ خال‌هایش را پاک می‌کند" ‌روی صحنه برده است. این نمایش بیش از هر چیز یادآور کار قبلی اوست و به نوعی در راستای نمایش"وقتی فرشته... " محسوب می‌شود.
نمایش"پلنگ خال‌هایش... " تا حد زیادی همسو با داستان‌ نمایش قبلی این کارگردان جوان و تجربه‌گراست. به مناسبت اجرای نمایش، با او گفت‌وگوی کوتاهی انجام داده‌ایم که در زیر می‌خوانید:
نمایش"پلنگ خال‌هایش را پاک می‌کند" تا حد زیادی یادآور نمایش"وقتی فرشته خواب سگ می‌بیند" است. ارتباطی بین این دو نمایش وجود دارد؟
این دو نمایش به نوعی در راستای هم هستند. البته کارهای دیگری هم داشتم که به نوعی در ارتباط با این نمایش قرار داشتند. سال گذشته دو نمایش"تابوی نخستن ماگا" و"وقتی فرشته... " را پیشنهاد دادم که دومی تأیید شد. البته خیلی به این مسائل فکر نکرده‌ام و دلیل خاصی ندارد. شاید نوع نگاه است که این نمایش‌ها را به هم مرتبط می‌کند.
چرا عنوان"پلنگ خال‌هایش را پاک‌ می‌کند" را برای این نمایش انتخاب کردید؟
"پلنگ خال‌هایش را پاک می‌کند" یک ضرب المثل‌‌ انگلیسی است که به هویت و چیستی انسان‌ها ‌اشاره دارد.
معنی این ضرب المثل چیست و چه مضمونی را القا می‌کند؟
اصل ضرب المثل این گونه است:«آیا پلنگ خال‌هایش را پاک می‌کند؟» این عنوان با محتوای نمایش تناسب داشت و به همین دلیل با کمی تغییر از آن برای عنوان نمایشم استفاده کردم. این ضرب المثل هم مانند نمایش من به بحث هویت جمعی و فردی می‌پردازد.
من هیچ مفهومی از این ضرب المثل دریافت نکردم!
یعنی این که امکان ندارد که پلنگ بتواند خال‌هایش را پاک کند.
یعنی هر اتفاقی هم که بیفتد، پلنگ هویتش را نمی‌تواند از بین ببرد، درست است؟
دقیقاً! یعنی اگر پلنگ خال‌هایش را پاک کند،‌ دیگر پلنگ نیست.
این مفهوم چه رابطه‌ای با مفهوم نمایش شما دارد؟
قرار نیست من یک اسم برای نمایشم انتخاب کنم و بعد از آن‌ اثر ر‌ا‌ خلق کنم. به نظرم ‌این عنوان با محتوای نمایش تناسب دارد. زن در نمایش"پلنگ خال‌هایش را پاک می‌کند" نمی‌خواهد هویتش بگذرد و تلاش می‌کند تا مادرانگی حفظ شود. در واقع در زمینه انتخاب اسم برای نمایش خیلی حساسیت دارم و معتقدم که اسم اثر، کامل کننده اثر است و باید تبیین کننده باشد.
یعنی اسم را در مرحله آخر انتخاب کردید؟ اسم نمایش در تکنیک و شیوه اجرایی تأثیرگذار است؟
نه اسم و نه هیچ مقوله دیگری در شکل گیری اثر من تأثیرگذار نیست. من همیشه برای اجرای نمایشم تعدادی طراحی انجام می‌دهم و در این پروسه است که اسم نمایش خود را نمایان می‌سازد.
چه تعبیر و تفسیری از روایت در این نمایش دارید؟
شاید درست نباشد از واژه"روایت" استفاده کنم. شاید با به کار بردن این واژه، ذهن را به سمت قصه جهت بدهم. در حالی که برای من، مبنا داستان نیست، بلکه کنش و رویدادِ دراماتیک در روند نمایش مهم است.
به نظر می‌رسد تلاش می‌کنید‌ از قصه گویی فرار کنید.
نه نمی‌خواهم از قصه گویی و روایت فرار کنم، اما به استقبالش هم نمی‌روم! این که یک نمایش بیش از هر چیز باید داستان گو باشد را نمی‌پذیرم و قبول هم ندارم که نمایش باید عاری از داستان باشد. به یک رویداد وارد می‌شوم و سعی می‌کنم موقعیت جدیدی را شکل بدهم. فکر می‌کنم تئاتر بیش از هر چیز به یک رویداد ناب و دراماتیک خالص نیاز دارد؛ به انسان‌ها و آدم‌ها در شرایط مختلف. به نظر من بهترین رویکرد در تئاتر"رویداد محور" بوده است. اگر در یک نمایش، شرایط ایجاب کرد که اثر دارای قصه باشد، باید به آن پرداخت و به آن سو گام برداشت.
به نظر می‌رسد برای رسیدن به روایت عناصر جزئی را به کار می‌گیرید تا به داستان و رویداد مورد نظرتان برسید.
من هیچ وقت با یک نمایشنامه از پیش تعیین شده سر کار نمی‌روم. ابتدا نمایشنامه را می‌نویسم، بعد تمریناتم را آغاز می‌کنم. در طول تمرین اتود می‌زنیم و به شکل تجربی و کارگاهی با نمایش درگیر می‌شویم. کنش‌ها و دیالوگ‌ها را در نظر می‌گیرم که البته تمام این موارد در پروسه تمرین، شکل نهایی خود را پیدا می‌کند. این شکل از کار در حقیقت، "کارگردان ‌محور" است و در حقیقت کارگردان و نویسنده با هم همراه می‌شوند.
در این صورت نقش دراماتورژ برجسته می‌شود. در جریان تولید نمایش، دراماتورژ چقدر تأثیر گذار بوده است؟
کار دراماتورژ در نمایش کاملاً مشهود است. به نظر من هنوز دراماتورژی خیلی پررنگ نشده، اما دوست دارم این اتفاق بیفتد. اگر می‌خواهیم حرکت رو به جلو و رو به رشد داشته باشیم، باید این اتفاق رخ دهد. ما در گروه با یکی از دوستان در حال طی کردن این روند و تخصصی‌تر کردن حضور دراماتورژ هستیم.
این عناصرِ جزئی و مفرد که در نمایش وجود دارند به تنهایی بسیار جذاب هستند، اما متأسفانه رابطه این عناصر و پیوند میان آن‌ها هنوز به طور کامل شکل نگرفته است. در یک چشم انداز نهایی و هنگامی که قرار است این عناصر در کنار یکدیگر قرار بگیرند، به نظر می‌رسد شیفته این تصاویر شده‌اید و از عناصر غافل مانده‌اید. به نوعی، روایت را گم کرده‌اید.
با این حرف موافق نیستم. به نظر من اثر روی یک خط حرکت می‌کند و مخاطب بسته به نیازمندی‌هایش، از نمایش درک و دریافت خود را دارد. به نظر من اتفاقات با کلیت اثر همخوانی دارد و برخلاف نظر شما تمام این عناصر مفرد در نهایت به یک تجمیع می‌رسند. در منطق روایی با عنصری به نام پاساژ روبه‌رو هستیم. در نمایش از این پاساژها استفاده کرده‌ایم تا عناصر در نهایت به یک روایت یا جمع بندی برسند که در حقیقت این جمع‌بندی نهایی، همان قصه است. عناصر زیادی در نمایش وجود دارند که از کارکرد محیطی خود فاصله گرفته و دیگر کارکرد رئالیستی ندارند، بلکه مفهومی انتزاعی پیدا کرده‌اند. کاملاً قبول دارم که یک شبکه از نشانگان در این اثر حاکم است.
خب منطق ساختاری این شبکه ‌چیست؟
شما معنی نماد و نشانه را از من سؤال می‌کنید، در حالی که این خلاف نمادپردازی است.
نه اصلاً این طور نیست، به نظر من عناصر، کارکرد نمادین پیدا می‌کنند؛ نه این که خود نماد باشند.
یکی از کارکردهای نمادگرانه این است که از توضیح و تفسیر درباره رویدادها، کنش‌ها و اتفاقات پرهیز کنیم. در غیر این صورت نمایش جنبه رئالیستی پیدا می‌کند.
یعنی می‌خواهید تماشاگر برداشت خود را از اثر داشته باشد؟
بله، تماشاگر اجازه دارد نسبت به رویدادها و کنش‌ها، تفسیر و تأویل انجام دهد و درک و دریافت خودش را از نمایش داشته باشد.
پس به نوعی در حال تجربه‌گرایی هستید؟
بله، ‌ما در حال تجربه کردن و پیدا کردن شیوه‌های اجرایی جدید هستیم.
به عنوان مثال دیالوگ‌ در نمایش شما کارکرد جدیدی پیدا کرده در جاهایی از نمایش، دیالوگ به یک شخصیت و کاراکتر مستقل تبدیل می‌شود. ‌در حوزه اصوات به‌ کارکرد جدیدی دست پیدا کرده‌اید و آن را وارد داستان نمایش خورد ساخته‌اید. آیا این مقوله به همان تجربه‌گرایی برمی‌گردد؟
با این حرف موافق هستم، اما نه به طور مشخص روی این مورد خاص. این اثر یک تجربه کلی را مطرح می‌کند و در حقیقت یک تجربه در حوزه درام است.
عناصر فولکلور در نمایش"پلنگ خال‌هایش را پاک می‌کند" به وفور دیده می‌شود. این عناصر نقطه شروع نمایش‌تان شد یا این که در خلال کار، خود را بروز داد؟
به طور قطع اثر برای این عناصر کار نشد. من این نشانه‌ها را در اطرافم دیدم. بخشی از آن‌ها موجودیت فکری و ذهنی من هستند و در حقیقت این عناصر در هنگام خلق یک اثر به سمت من هجوم می‌آورند. در عین حال این عناصر بخشی از هویت فرهنگی این مملکت هستند و بخشی از شبکه نشانگانی ما را تشکیل می‌دهند.
استفاده از این عناصر تا حد زیادی تزئینی به نظر می‌رسد و مکاشفه‌ای در آن دیده نمی‌شود!
در خلق یک اثر دو منظر وجود دارد و دو دسته به تماشای نمایش می‌نشینند. عده‌ای که فقط رویداد را می‌بینند و می‌روند، اما عده دیگری هستند که به نمایش فکر می‌کنند. من این آدم‌ها را به چالش می‌کشم. البته عده‌ای هم بینابین این دو گروه هستند که از تماشای نمایش من آزار می‌بینند. این بستگی به نوع نگاه مخاطب و درک و دریافت او از نمایش دارد