صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

مروری بر بازیگری ”رضا کیانیان” در تئاتر


مروری بر بازیگری ”رضا کیانیان” در تئاتر به مناسبت 29 خرداد سالروز تولدش

رضا آشفته:
"رضا کیانیان" یک بازیگر تمام عیار، چند وجهی و مولف است؛ یعنی فرقی نمی‌کند در چه مدیوم و چه نقشی و به چه میزان بازی کند. او فقط بازیگر نیست بلکه در هنرهای دیگر در سطح حرفه‌ای و قابل تامل و چشم‌گیر فعالیت می‌کند، یعنی چندوجهی و چندگانه است. در نهایت به دنبال تالیف خود است از طریق بازیگری. تالیفی که تامل‌برانگیز و اندیشمند می‌نماید.

درخشش در بازی
کیانیان در تئاتر همان‌قدر می‌درخشد که در سینما و تلویزیون و البته خودش هم بازی در هر یک از این مدیوم‌ها را یکی می‌داند با آنکه تفاوت‌هایی در نحوه تولید و ارائه این آثار هست. کیانیان در این‌باره اظهار نظر کرده است که" به نظر من بازیگری، بازیگری است. بازیگری در سینما و تلویزیون و تئاتر هیچ فرقی ندارد. هر سه بازیگری است، اما با مختصات خودشان که یک بازیگر حرفه‌ای باید آن‌ها را بشناسد. حتی شومن‌ها و مجری‌های تاک شو هم بازیگر هستند. بسیاری از بازیگران هالیوود تاک شو اجرا کرده‌اند. بعضی شومن‌ها هم در سینما بازی کرده‌اند. من اصلا مثل خیلی‌ها نیستم که بگویم تئاتر را از تلویزیون یا سینما بیشتر دوست دارم. من بازیگری را دوست دارم. در هر سه هم بازی کرده‌ام و همچنان تا زمانی که سالم باشم، این کار را خواهم کرد. لذت و زحمت هیچ کدام بر هم نمی‌چربد، اما یادمان باشد قواعد و قراردادهای بازی در هر کدام متفاوت است. این قراردادها میان تئاتر با سینما و تلویزیون پررنگ‌تر هستند."
کیانیان چه نقش کوتاه و چه بلند داشته باشد، بازهم با ارائه هر دو دیده می‌شود. او حتا برایش فرقی نمی‌کند که چه نقشی را بازی کند. یعنی همیشه سعی کرده نقشش را قابل باور و ارائه کند. طبقه و شغل نقش نیز بازدارنده بازی او نبوده است. حتا مثبت و منفی شدن نقش نیز او را نترسانده است. بازیگری بازیگر است که مدام متفاوت و متنوع باشد. از کلیشه و تکرار بپرهیزد. چنانچه رضا کیانیان تاکنون تکراری نبوده و همین خود باعث می‌شود، حس و حالش تازه و غیرقابل پیش‌بینی بنماید.
چندگانه و مولف
کیانیان هنرمندی چندگانه و مولف است. یعنی فقط بازی نکرده و یا اگر بازیگری‌اش برجسته شده به خاطر این است که هنرهای دیگر را برای تقویت هنر بازیگری پشت سر گذارده یا به موازات آن ادامه داده است. او می‌نویسد؛ هم داستان و خاطره و هم درباره تئوری‌های بازیگری. یعنی رضا کیانیان اهل تفکر و اندیشه است که نوشتن بدون اندیشیدن ممکن نخواهد شد. کیانیان گاهی به دنبال گفت‌وگوست تا اندیشه‌اش را در مباحثه و مجادله دیگران صیقل دهد. گاهی به سراغ بازیگران قدیمی مانند شادروان محمدعلی فردین و ملک‌مطیعی می‌رود. چراکه می‌خواهد با دانستن نحوه بازی و شرایط بازی آن‌ها یک گام و شاید هم چندین گام به پیش بگذارد. حتا خود را از دیگر عوامل مانند تدوین‌گران و فیلمبرداران دریغ نمی‌کند و در گفت‌وگو با آنها خود را آماده‌تر برای مقابله در برابر دوربین می‌سازد. این وجه چالش‌مند و مبارزه با خود را در تئاتر نیز تجربه کرده است. همین که ساعت‌ها تمرین می‌کند پیش از آغاز هر اجرا دلالت بر این چالش‌مندی دارد. نمی‌خواهد متوقف شود و به عبارتی از نقشش کم بیاورد.
او عکس می‌گیرد، طراحی می‌کند و کاریکاتور انجام می‌دهد. بنابراین کیانیان اهل تجسم کردن و دیدن است. کسی که خوب می‌بیند، خوب هم ارائه می‌کند. حالا این ارائه می‌تواند بر روی کاغذ و از روی چرخش قلم باشد یا از نگاه دوربین! بعد هم همین دیدن به دنیای بیرون از طریق بازی و بازیگری عینیت قابل درک و لمسی به خود خواهد گرفت. بنابراین هنر بازیگری رضا کیانیان ابعاد چندگانه‌ای به خود می‌گیرد که ریشه در هنرهای مختلف دارد. او اهل طراحی صحنه هم هست و کار نجاری و چوب هم کرده است. همین موارد ابعاد پراگماتیست و عمل‌گرایانه کیانیان را بر ما روشن می‌سازد. بنابراین بازیگری که وجه عمده‌اش عمل کردن است، در این رویارویی با کار بدنی هم‌سانی و هم‌سویی فراگیری به خود می‌گیرد. مرد عمل بودن انسان را در تمام زمینه‌ها موفق می‌کند. بازیگری هم از جمله مواردی است که تنها در نظریه خلاصه نمی‌شود. از سوی دیگر او ابتدا از طریق عمل خود را در عالم بازی یافته است، چنانچه در این باره می‌گوید:" من روی صحنه و جلوی دوربین تجربیاتی را کسب کرده‌ام. بعد ارتباط آن را با بازیگر مقابل، کارگردان و دیگر عوامل می‌سنجم و نتایجی را که در ذهنم شکل می‌گیرد، نظام‌بندی می‌کنم و می‌نویسم. این متفاوت است با کسی که اول نظریه‌پردازی می‌کند و بعد عمل می‌کند. من اول عمل می‌کنم و بعد از آن نظریه را از کار انجام شده استنتاج می‌کنم. در نتیجه عمل من جلوتر از نظریه من است. نظریه به دنبال من می‌آید. بعضی از منتقدان در این باره اشتباه می‌کنند. فکر می‌کنند من دنبال تئوری‌هایم هستم. به همین دلیل می‌گویند رضا کیانیان، بازیگری است تکنیکی و بازیگری را بر مبنای نظریه‌های فلان و فلان انجام می‌دهد. من اصلا این طور نیستم. توضیحاتی که می‌دهم بر مبنای تجربه‌ها و عملکردها و فهم خودم از بازیگری است."
بازیگر نمایش‌هایی هم‌چون «ازدواج آقای می‌سی‌سی‌پی» و «بازی استریندبرگ» نمی‌خواهد الگوی دیگران باشد و در این زمینه دلایل قابل تاملی دارد که این خود می‌تواند همه بازیگران را برای بهتر شدن در مسیر درست‌تر و خلاقانه‌تری قرار دهد. او در این خصوص تاکید می‌کند:" در اندیشه‌ جریان‌سازی یا ارائه‌ الگو برای دیگران نیستم چون خودم هم الگویی نداشتم و به‌دنبال جریان خاصی نبوده‌ام، بلکه همواره هنر روز هم‌چون نمایش، فیلم، شعر، رمان، موسیقی، مجسمه روز و ... را پیگیری کرده‌ام چون یک بازیگر باید همواره در جریان نوآوری‌های روز باشد و اگر چنین نباشد، نخستین کسی که این موضوع را می‌فهمد، تماشاگر است و این خیلی بد است فردی فکر کند دیگران نمی‌فهمند. من همیشه فکر می‌کنم دیگران بیش از من می‌فهمند و باید بدوم تا به آنان برسم چرا که بسیاری از آثار هنری وجود دارد که ما آنها را ندیده و نخوانده‌ایم که این موضوع نشان می‌دهد دیگران از ما جلوترند."
بنابراین رضا کیانیان یک بازیگر مولف است که خیلی قاعده‌مند وارد عمل بازیگری می‌شود. او ضمن گذر از ناخودآگاه به خودآگاه شعورمند و منطقی، جلوه حقیقی رفتار خود را در نقش‌های متعدد آشکار می‌کند. مولف است چون مقلد و وفادار به شیوه‌های مرسوم نیست. یعنی خود را کشف می‌کند در ارائه یک نقش و همین ناب بودن را به نقش می‌بخشاید.
سبک و شیوه منحصر به خود
رضا کیانیان برای خود سبک و شیوه دارد. با آن که او اتکای به ریشه‌های نمایشی و بازیگری دارد؛ اما در نحوه بازی خود خلاقیت فردی‌اش موثر است. یعنی خودش در دخل و تصرف معیارهای بازیگری مشارکت دارد. همین نکته است که از او بازیگری برجسته و خلاق می‌‌سازد. کیانیان صراحت بیان دارد و یک منتقد است. یعنی به بازی خود نیز انتقاد می‌کند. اصلن لازمه بازی مطلوب نیز نقد شدن اساسی و پیش‌برنده است. یعنی نمی‌خواهد خود را در چنبره اولیه‌ترین ایده‌های ممکن برای یک بازی اسیر کند. او به درازنای نقش و ژرف‌اندیشی سزاوار برای بروز یک نقش تکیه می‌کند. هدفش رسیدن و پرداختن به کشف بزرگی است. او از مرز شناخته شده‌ها گذر می‌کند تا در وادی ناشناخته‌ها خود و دیگران را انگشت بر دهان و حیرت‌زده قرار دهد. به عبارت دیگر او از وادی خودآگاه پلی بر بیکرانه‌های ناخودآگاه خود می‌زند و با تمایز قائل شدن بر آنچه همه می‌توانند آن ایده را بیابند و نیابند، خود را به دوردست‌ترین تصویرهای ممکن می‌رساند. نحوه کارش خیلی راحت است و البته این راحت بودن شیوه کارش هم منحصر به اوست و مطمئنن بعد از گذر از مرارت‌های بسیار ممکن شده است. او دوردست و خط افق را ملاک رسیدن به یک بازی بی‌نظیر قرار داده است. نمی‌خواهد برای بیننده‌اش سهل الوصول باشد چنانچه بازیگران ایران اکثراً رغبتی برای ارائه یک بازی هدفمند و خلاقه نشان نمی‌دهند. برای همین خیلی زود دستشان رو می‌شود و جاذبه بازیشان در همان دقایق اولیه فروکش می‌کند. اما رضا کیانیان لحظه به لحظه بر مخاطبش ارائه و فهمیده می‌شود. شاید هم ساعت‌ها این تفکر بر نقش و بازی بعد از پایان ارائه نمایش یا فیلم همچنان در ذهن تماشاگر تداوم داشته باشد. چنانچه من هنوز بعد از گذشت یک سال و چند ماه از آخرین اجرای رضا کیانیان به نقش پرفسور بوبوس می‌اندیشم. نقشی که رضا کیانیان آن را بازی کرده است. کیانیان در آن اجرا یک تنه همه نمایش را شکل می‌داد. این استنباط من است از آن اجرا؛ دیگر بازیگران در مواجهه با کیانیان و نحوه بازی‌اش خود را اثبات می‌کردند و نقش‌شان را به نمایش می‌گذاشتند. مرکز ثقل تمام اتفاقات و رودررویی تمام شخصیت‌ها با رضا کیانیان بود. اگر او جایگزین دیگری می‌یافت نمایش چیزی دیگری می‌شد و نحوه تحلیل ما هم متفاوت می‌شد. اینکه پرفسور بوبوس و نحوه ارائه‌اش را دوست داشته باشیم و نداشته باشیم؛ یک مبحث است، و اینکه رضا کیانیان را در این نمایش چگونه دیده باشیم یک مبحث جداگانه است. می‌توان نمایش پرفسور بوبوس را دوست نداشت و دلایل آن هم خیلی روشن است. شاید اقتضائات زمانه مانع از این پیوند و دوستی شده باشد. اما

من اصلا مثل خیلی‌ها نیستم که بگویم تئاتر را از تلویزیون یا سینما بیشتر دوست دارم. من بازیگری را دوست دارم. در هر سه هم بازی کرده‌ام و همچنان تا زمانی که سالم باشم، این کار را خواهم کرد. لذت و زحمت هیچ کدام بر هم نمی‌چربد، اما یادمان باشد قواعد و قراردادهای بازی در هر کدام متفاوت است. این قراردادها میان تئاتر با سینما و تلویزیون پررنگ‌تر هستند."
رضا کیانیان در حد مطلوب بود و نمی‌شود به سادگی او را حذف کرد یا به کناری گذاشت.  
رضا کیانیان پس از 6 سال دوری از تئاتر با بازی در نمایش «پروفسور بوبوس» به کارگردانی آتیلا پسیانی بار دیگر به صحنه بر‌‌گشت. این نمایش که نوشته الکسی فایکوی روسی است از اواخر فروردین‌ماه 89 در تالار اصلی مجموعه تئاتر‌شهر به صحنه رفت. یک پروفسور که برای فرار از جاروجنجال‌های سیاسی و خیابانی بیرون به یک خانه اشرافی پناه آورده است. حالا باید برای نجات جان خود به هر ترفند و بازیی تن دردهد. یک نقش ملول و دیوانه‌سر که خوراک روانی و روحی رضا کیانیان بوده تا به بارزترین شکل ممکن بر صحنه ارائه‌اش کند. او بازیگری است که می‌داند با چه کدهایی بازی کرده و هر لحظه جاذبه و جذابیتی را متبلور کند. مخاطب هم مدام بر این نقش و کار و کردارهایش می‌خندید. نمایش طنز خشن و نابسامانی داشت. شاید هم تنه بر وضعیت گروتسک می‌زد.
این بازیگر درباره جذابیت نمایشنامه «پروفسور بوبوس» هم گفت:" حضور آتیلا پسیانی به عنوان کارگردان و همین‌طور علاقه من به متن «پروفسور بوبوس» از جمله دلایلی بود که تصمیم گرفتم دراین نمایش بازی کنم. پیش از این با کارگردان‌هایی مانند علی رفیعی و حمید سمندریان کارکرده بودم و در میان کارگردان‌های دیگر هم آتیلا پسیانی از همه به من نزدیک‌تر است، چون او هم فکر می‌کند نمایش، نمایش است. یعنی ما نمایش اجرا می‌کنیم تا مردم را سرگرم کنیم. ما نسلی هستیم که فکر می‌کنیم نمایش، زندگی نیست، بلکه به کشف مرزهای جدید علاقه‌مندیم که لزوماً خوب هم نیست و در بسیاری از موارد احتمال شکست آن وجود دارد، اما تجربه‌ کردن مهم است."
رضا کیانیان در سال 72 در نمایش "یادگار سال‌های شن" علی رفیعی بازی کرد. نمایشی که برگرفته از تعزیه ایرانی بود. او همچنین در سال 76 در نمایش "دانشمند بزرگ وو" علی رفیعی نقش‌آفرینی کرد. این بار چین و شیوه‌های بازی در شرق دور جولانگاه بازی کیانیان شده بود. او در سال 78 با حمید سمندریان و نمایش "بازی استریندبرگ" نوشته فریدریش دورنمات یک بار دیگر به صحنه آمد. بعد نوبت به بازی‌اش در "حرفه‌ای‌ها" می‌رسید. او در این نمایش نقش یک مامور امنیتی را بازی می‌کرد که سال‌ها یک نویسنده را تحت کنترل خود داشت. این روند بر شخصیت این مامور و جاسوس تاثیرگذار بوده و حالا او خود نیز تبدیل به یک روشنفکر فهیم شده است. یک کمدی سیاه که از یوگسلاوی سابق و شرایط تلخ و تاریک نظام کمونیستی‌اش خبر می‌دهد. رضا کیانیان در این نمایش هم همانند یک کمدین زبل و زیرک با تمام ریزه‌کارهایی ممکن نقشش را بازی کرد.
آغاز شهرت
"ازدواج آقای می سی سی پی" نمایشی بود که نام رضا کیانیان را در اواخر دهه 60 خورشیدی مطرح کرد. او برای رسیدن به این نقش بسیار تلاش کرد و در این باره گفته است:" بعد از انقلاب وقتی قرار بود پس از 13 سال روی صحنه تئاتر حاضر شوم اصلا آمادگی نداشتم و به خاطر رسیدن به آمادگی هر روز یک ساعت ورزش برای آماده شدن بدنم می‌کردم. راس ساعت 13 هر روز به مدت دو ساعت به تئاترشهر رفته و تمرین می‌کردم و تازه از ساعت 15 تمرین جدی‌تر شروع می‌شد و تا ساعت 20 ادامه می‌یافت. تازه ساعت 20 با خانم "هما روستا " که در این نمایش همبازی من بود تا ساعت 22 تمرین می‌کردم چون "ازدواج آقای می سی سی پی" نخستین تئاتر من بعد از انقلاب بود و می‌بایست پس از رکود 13 ساله دوباره روی صحنه تئاتر حاضر می‌شدم."  
البته او بازیگری را از میانه دهه 40 خورشیدی و در کنار برادر بزرگترش داود فرا گرفت. درباره حضورش در عالم بازیگری گفته است: "پدر خدا بیامرزم در فیلم" دختر لـر" تست بازیگری داده و قبول شده بود لیکن مادرش که مادربزرگ من است با رویکرد او به بازیگری مخالفت کرده بود و حتی به او گفته بود که "عاقت " می‌کنم. شاید کشیده شدن من به سمت و سوی تئاتر و بازیگری جنبه ژنتیکی داشته باشد."
رضا کیانیان در سال‌های آغازین انقلاب به ارائه نمایش‌های خیابانی می‌پردازد که این خود در روند بازیگری‌اش بسیار می‌توانسته موثر باشد. چراکه بازی در خیابان بدون کمترین امکاناتی خود هنری عجیب و سخت می‌نماید. البته این استدلالی است که نگارنده می‌کند و بر آن می‌افزاید که این جریان در نحوه بازی کیانیان در سینما نیز موثر بوده است. او پیش از "ازدواج آقای می‌سی‌‌سی‌پی" در پشت صحنه کارهای مختلفی از قبیل کار دکور، دستیاری کارگردان و گریم انجام می‌داد، اما خودش می‌دانست که استعداد بازیگری دارد . نخستین نمایشنامه‌ای که با اجازه برادرش در آن بازی کرد، "پنج نمایشنامه از مشروطیت" نام داشت. در این نمایشنامه در نقش زائری ظاهر شد که از در یک امام‌زاده وارد می‌شود و می‌گوید:"السلام علیک یا امام‌زاده ..." و سپس از در دیگر خارج می‌شود.
رضا کیانیان علاقمند است در آینده در نمایش‌های «مردی برای تمام فصول»،«مکبث»، «مرغ دریایی»، «ریچارد سوم»، «آمادئوس» و «گالیله» بازی کند. اما معلوم نیست که این خواسته‌اش کی و چگونه محقق شود. به هر حال این آرزو وقتی عملی می‌شود که برای هوادارانش نیز تازگی خواهد داشت چراکه او همواره تازه و ناب است. یعنی به راستی از کهنه‌گی و کلیشه‌ای بودن، سخت پرهیز کرده است.
شاید این بار هم آمدنش به درازا بکشد و شاید این جریان زود هنگام‌تر از همیشه باعث مسرت هوادارانش شود که یکبار دیگر هنرمند محبوب خود را از نزدیک بر صحنه تئاتر ببینند.
کیانیان در یک نگاه
کیانیان بازیگری است که تا امروز 5 کتاب درباره بازیگری نوشته است. رضا کیانیان فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیباست. بعداز انقلاب وارد سینما شده و در فیلم‌های سینمایی مانند آژانس شیشه‌ای، روبان قرمز و ... بازی کرده است. کیانیان صاحب کتاب‌هایی با عناوین شعبده بازیگری، تحول بازیگری، بازیگری در قاب و ... است. بی‌تردید می‌توان او را یکی از نوآوران و مروجان بازیگردانی در ایران دانست. از سال 1345 بازیگری تئاتر را آغاز کرد و در نمایش‌های آنتیگونه، خرده بورژوا، چهره‌های سیمون ماشا، ازدواج آقای می سی سی پی، یادگار سال‌های شن و... بازی کرد و در سال 77 برای طراحی صحنه نمایش "نیلوفر آبی" برنده جایزه شد.
رضا کیانیان متولد 1330 در تهران است و در این‌باره خود می‌نویسد:" سال 1330 در تهران متولد شدم و بعد در مشهد بزرگ شدم. در مشهد به مدرسه رفتم و بعد در تهران دانشکده را تمام کردم.
در دانشکده هنرهای زیبا تئاتر خواندم، اما نقاشی و طراحی هم می‌کردم. کاریکاتور هم می‌کشیدم. سال‌ها تئاتر کار کردم. سال‌ها هم هست که سینما کار می‌کنم. بازی می‌کنم. طراحی صحنه و لباس هم می‌کنم. فیلم‌نامه هم نوشته‌ام. برای تلویزیون هم بازی می‌کنم. تولید هم کرده‌ام. دو سه سالی نجاری کردم. منظورم ساختن مبل و صندلی و میز و قفسه است. پنج کتاب هم درباره بازیگری نوشته‌ام."  
در شانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم "آژانس شیشه‌ای" جایزه بهترین بازیگر نقش دوم را گرفت و در سیزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم "کیمیا" کاندیدای دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد نقش دوم بود. در ضمن او در فیلم‌های "سینما سینماست" و "روبان قرمز" بازی‌های فوق‌العاده‌ای ارائه داده است.
او برای بازی ماندگارش در فیلم "خانه‌ای روی آب" سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد را از بیستمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر بدست آورد.
اولین نمایشگاه انفرادی عکس‌های رضا کیانیان با عنوان "عکس‌های تنهایی" جمعه، 15 آذر،  سال 87 در فرهنگسرای نیاوران افتتاح شد.
او در این‌‌باره و به نقل از هایده، همسرش، می‌نویسد:" همسرم می‌گوید: همان طور که در هنگام بازی روی صحنه یا جلوی دوربین، از نقش آشنایی‌زدایی می‌کنی تا تماشاگر با نقش فاصله بگیرد، با چوب‌ها و عکس‌هایت هم همین کار را تکرار می‌کنی. چوب‌ها را طوری به نمایش می‌گذاری که تماشاگر آنها را دوباره کشف کند... و عکس‌هایت از چیزهای ساده‌ای است که از فرط روزمره‌گی دیده نمی‌شوند. تو از آنها آشنایی‌‌زدایی می‌کنی. دیدنی و قابل دوست داشتن می‌شوند.
من می‌گویم همه چیز این جهان را می‌توان دوست داشت.
ولی ما در جریان روزمره‌گی بی‌حس می‌شویم و دور و برمان را کم‌تر می‌بینیم و کم‌تر می‌شنویم."