صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

جشنواره‌ها برآیند آثار شاهکار نیستند

جشنواره‌ها برآیند آثار شاهکار نیستند
گفت‌وگوی سایت ایران‌تئاتر با دبیر دوازدهمین جشنواره سراسری تئاتر دفاع مقدس
 
ایران تئاتر -  سرویس گفت و گو    

زهرا شایان‌فر:
دوازدهمین جشنواره سراسری تئاتر دفاع مقدس پس از وقفه‌ای دو ساله‌ سرانجام در شهریور 1386 و در سنندج به بار نشست. طی یک هفته اخیر مطالب گوناگونی همچون امکانات شهری، تجهیزات فنی، استقبال مردم، تعداد گروه‌های اجرایی، تغییر در زمان‌بندی اجراها و... مطرح شد.
امروز که مراسم اختتامیه این جشنواره برپا می‌شود، با دکتر سعید کشن‌فلاح دبیر جشنواره دوازدهم ‌گفت‌وگو کرده‌ایم.
از شکل‌گیری جشنواره‌ای که امروز در سنندج پایان می‌گیرد، بگویید.
‌کار ضرب‌العجلی سخت و سنگینی برعهده داشتم. ابتدا گفتند که‌ تعدادی متن از قبل رسیده، فراخوان قبلی به شکل معمول ‌و نزدیک به 900 متن موجود بود. زمان فکر، ایده و قصه تازه هم وجود نداشت. حتی قبل از ارزیابی ما، خود دوستان انتخاب‌هایی نیز داشتند و این نگرانی وجود داشت که چطور باید درباره آن‌ها تصمیم گرفت. اولین اقدام تفکیک جشنواره عروسکی بود که 200 متن را از رده خارج کرد. نزدیک 700 متن را درست شب عید نوروز به دوستان ارزیاب‌ تحویل دادیم و 20 فروردین پاسخ آنان را دریافت کردیم. وزارت ارشاد نیمی از هزینه‌ها را برعهده گرفت و کار شروع شد. اولین مشکل فضای تمرین بود. از سالن‌های اداره تئاتر ‌و حتی سالن‌هایی که در حوزه هنری مشغول اجرا بودند برای تمرین‌ها استفاده کردیم.
مسلماً برای برگزاری جشنواره‌ای همچون دفاع مقدس، بیشتر استان‌ها‌ داوطلب بوده‌اند، چرا جشنواره در تهران برگزار نشد و چرا از آن میان، سنندج انتخاب شد؟
پیشنهادهای بسیاری بود‌. کرمان، گیلان، کرمانشاه و سنندج اعلام آمادگی کرده بودند. ترجیح دادیم که جشنواره در این استان مظلوم که صدمات زیادی ‌از جنگ خورده و از نزدیک با رویداد جنگ مواجه بوده، برگزار شود.
برگزاری ‌جشنواره مستلزم همکاری تنگاتنگ در بخش‌های اداری میان مسئولان شهری و برگزار کنندگان جشنواره است. از مسیر سازماندهی اجرایی جشنواره و توافق‌های صورت گرفته بگویید.
در مذاکره و ملاقاتی ‌‌با استاندار کردستان و نماینده ولی فقیه که حتی در حوزه تئاتر فردی فرهیخته است، متوجه علاقه‌مندی و استقبال ایشان از جشنواره شدیم. حتی در ابتدا قرار بود بخشی از جشنواره را علاوه بر سنندج در مریوان برگزار کنیم که متأسفانه امکانات و شرایط اجازه این کار را نداد و این بخش ایده‌آل را کنار گذاشتیم. طبیعی است که سختی‌هایی در تفاهم‌نامه‌های حمایتی داشتیم. کار به جایی رسید که چند ماه قبل دچار تردید شدیم و عملاً به جایی رسیدیم که شاید این استان نخواهد جشنواره را برگزار کند. حتی با مراکز دیگر به رایزنی پرداختیم و زمانی نیز به این نتیجه رسیدیم که بهتر است جشنواره را در تهران برگزار کنیم و خودمان را به دردسر نیاندازیم. در سفر بعد سالن‌ها را دیدیم و نتیجه بررسی‌ها نشان داد که تعدادی سالن پراکنده، بدون استاندارد و تجهیزات کافی در اختیار خواهیم داشت. در این میان تذکر دادم که قول و قراری با کردستان گذاشته‌ایم و قول‌هایی برای برگزاری جشنواره گرفته‌ایم، پس بهتر است که محدودیت‌ها را برطرف کنیم.
وقتی روزهای گذشته را مرور می‌کنم، می‌بینم تجهیزات سالن‌ها و اغلب نیروی انسانی از تهران آمده‌اند.
نزدیک یک هفته پیش از جشنواره گفتند که نمی‌توانند سالن‌ها را تجهیز کنند. کابل و امکانات نوری و امکانات صوتی وجود نداشت یا بسیار فرسوده بود. بنابراین، بخشی از بودجه‌ را که باید صرف مسائل ستادی و اجرایی می‌شد صرف تأمین این تجهیزات کردیم. کابل را از تهران خریدیم. مدیران فنی حوزه را به این جا اعزام کردیم و از آن جا که تئاترشهر دوره تعطیلی را پشت سر می‌گذاشت، تعدادی از نیروهای فنی تئاترشهر و تجهیزات نوری و صوتی حرفه‌ای را با هزینه‌ای سنگین به کردستان آوردیم که طی یک هفته نصب شد. وقتی این کار تمام شد با‌ مشکل دیگری برخورد کردیم و آن این بود که برای این تجهیزات اپراتور هم نبود. درخواست کردیم که وقت آزادشان را در اختیار جشنواره بگذارند و همین نیروها کار اپراتوری را نیز برعهده بگیرند. آنان باید روزانه برای 8 نمایش نور می‌بستند، آن هم در جایی که نردبان و بالابر در اختیارمان نبود. امکانات زیر حد ابتدایی بود؛ توکل کردیم و پیش آمدیم. انصافاً تا این جا زحمات ستاد تهران، گروه فنی و ستاد کردستان که همه نیروهای خود را به‌کار گرفتند، به خوبی جواب داده‌ است.
گویا سنندج چاپخانه ندارد. اغلب نیز از محدودیت تبلیغات جشنواره سخن به میان می‌آید. در این خصوص چه تمهیدی اندیشیده‌اید؟
امکانات تبلیغاتی از تهران آمده است. بیلبورد و پوستر در تهران تهیه‌ و از قبل به این شهر فرستاده شده بود. متأسفانه مسئولان شهرداری این‌جا گفتند که احتیاجی به نصب پوستر در شهر نیست در حالی که هزینه سنگینی برای چاپ و حمل آن‌ها متقبل شده بودیم. تبلیغات در شهر چندان نبود، از زمانی که به سنندج آمدیم این کار را دنبال می‌کنیم. دوستان در بنیاد، ستاد جشنواره و تصویرسازی‌های‌ ‌ستاد خبری خودمان در کنار خبرنگاران رسانه‌های مختلف ‌تا حدی کمبودها را جبران کردند. عملاً مردم از روز دوم به بعد با جشنواره آشنا شدند. به‌خصوص در بخش خیابانی بازخورد خوبی داشتیم. البته در کنار این استقبال، وقایعی هم اتفاق می‌افتد که خاص فضای تئاتر خیابانی است.
در گفت‌وگویی که با هنرمندان داشتیم اغلب از زیاد بودن گروه‌های شرکت کننده و کمبود امکانات رفاهی و اقامتی صحبت می‌کردند. برخی تأکید داشتند که با امکانات شهری مثل سنندج بهتر بود جشنواره با 20 گروه که کیفیت کارشان بهتر از دیگران بود، برگزار شود.
با‌ این‌که می‌توانستیم 25 نمایش برای مسابقه انتخاب کنیم با 70 کار به عرصه آمدیم، چون معتقدم بچه‌هایی که در این عرصه فعالیت می‌کنند باید دست‌کم امکان حضور در جشنواره را داشته باشند. اگر امکانات اجازه می‌داد 100 کار می‌آوردیم. همه کارها ‌از لحاظ موضوعی ارزشمند و از لحاظ تکنیک قوت‌هایی در ‌خور توجه و در عین حال متفاوتی دارند. سعی کرده‌ام تا حد امکان از هنرمندان تئاتر دفاع مقدس حمایت کنم.
اما اسکان این تعداد هنرمند مسئله‌ساز است.
به اصرار دوستان از این ایده که یک گروه یک شب بیاید و اجرا کند و برود صرف نظر کردیم. هزینه سنگین و مدیریت و خدمات دشوار بود، از سوی دیگر قول‌هایی نیز نقض شده بود. هتلی که قرار بود 200 نفر را بپذیرد، ‌‌فقط 100 نفر را ‌‌پذیرفت. مسئولان هتلی مشابه در آخرین لحظات اظهار داشتند که نمی‌توانند همه ظرفیتشان را در اختیار بگذارند؛ آموزش و پرورش قرارش را لغو کرد و اولویت را به سمیناری دیگر داد. البته هنرمندان نیز کار را به جایی رساندند که... با آن که اعلام کرده بودیم از آوردن همراه خودداری کنید، اما برخی هنرمندان‌ ‌علاوه بر زن و فرزند، مادر و دیگر بستگان خود را به جشنواره آورده بودند. وجدان هیچ آدمی اجازه نمی‌دهد که ‌زن باردار را نپذیرد. مجبور شدیم ظرفیت را فشرده‌تر کنیم. در حال حاضر قائم مقام دبیر در یک اتاق 4 نفره می‌خوابد. در هر حال گذشت، اما گله از این دوستان باقی ماند.
آیا تلاشی برای افزایش محل‌های اقامتی انجام نشد؟
مسلماً شد. وقتی ظرفیت‌ها پر شد، به دنبال محل‌های دیگری گشتیم. خوابگاه دانشگاه پزشکی و تربیت معلم با ما همکاری کردند، اما متأسفانه برخی از هنرمندان تئاتر دفاع مقدس که روزی جان خود را به میدان جنگ می‌بردند، با مقایسه این محل‌ها با محل‌های دیگر و تأخیر در اسکان، برخوردی بد و دور از انتظار نشان دادند. ما 500 هنرمند را با امید آن‌که آموزش ببینند و در عرصه دفاع مقدس بمانند، اثر بگذارند و از جلسات سخنرانی و نقد بهره‌مند شوند به جشنواره آوردیم، اما ‌برخی از گروه‌ها حتی در جلسات نقد آثار خودشان حاضر نمی‌شوند. ترجیح می‌دهند در شهر بگردند یا در هتل بخوابند! برای دیدن کار یکدیگر در سالن‌ها حاضر نمی‌شوند و... احساس مسئولیت ندیدم. بسیاری را فقط مدعی دیدم... در مقابل از دوستانی که همه دشواری‌ها را تحمل کردند، ‌تشکر می‌کنم. از همه دوستانی که در زمینه‌های گوناگون تلاش کردند، امور تبلیغات و رسانه‌ها که پیگیری آن‌ها باعث شد از این جریان با رو سپیدی بیرون بیاییم، سپاسگذارم.
با همه این‌ها فکر نمی‌کنید که بهتر بود تعداد کمتری کار به جشنواره می‌آوردید؟
بحث این نیست که امکانات را نمی‌شناسیم یا بلد نیستیم کار کنیم. اگر این‌گونه بود زمان جنگ هم که عملاً چهل و اندی کشور مقابل ما بود باید پا پس می‌کشیدیم. وقتی که به این باور رسیده‌ایم که از فهمیده تا دیگر سرداران شهید شده در جنگ در راه تکلیف جان داده‌اند، همیشه در نظر هستند و با حمایت خون آن عزیزان زندگی می‌کنیم، چگونه نباید در این راه قدم می‌گذاشتیم. ما باید هدف و غایت را در نظر بگیریم، بعد اظهارنظر کنیم. کسی که می‌گوید برای رفاه بیشتر باید تعداد را کم کرد یا فقط به خودش فکر می‌کند یا صادقانه در فکر همه است. همه ‌‌بر این عقیده‌ایم که اصل، تکلیف است. تکلیف است که باعث می‌شود سختی و ملامت بکشیم، سنگ و خاک سنگر را تحمل کنیم، ولی پای اعتقادمان بایستیم. اگر تکلیف این بود که 700 یا 800 نفر را بیاوریم به راحتی می‌آوردیم. شاید در بین این افراد کسانی باشند که ادعا می‌کنند جنگ را تجربه کرده‌اند، اما پای عمل، اسلحه را زمین می‌گذارند.
از نظر کیفیت نیز کارها چندان راضی کننده نبودند. به‌خصوص بخش ویژه نتوانست توقع تماشاگران را برآورده کند.
عنوان بخش ویژه به معنای بخش حرفه‌ای نیست. به این معناست که هر کدام از این کارها ویژگی‌هایی دارند. به اعتقاد من باید به دوستان امکانات می‌دادند تا در عرصه‌های نو که کمتر تجربه شده بود، فعالیت کنند. شاید در افراد این حوزه نیز اتفاقی نو پدید آورند. از آن جا که آدم‌ مدعی، پای کار است و متن‌ها قابلیت‌های خاص خود را دارند، جوان هستند و حتی تکنیک‌های ایرانی و خارجی را به کار گرفته‌اند، تجربیاتی جدید و تأثیرگذار در حوزه دفاع مقدس محسوب می‌شوند. ‌من در مقام یک معلم می‌توانم ایرادهای بسیاری از کارها بگیرم ولی باور دارم که حرف‌هایی برای گفتن دارند.
بهتر نبود بهترین‌ها برگزیده می‌شدند؟
نگاه من در این دوره و به طور کلی تفاوت این جشنواره با دوره‌های قبل این بود که جشنواره‌ها برآیند کارهای شاهکار نیستند. بلکه وظیفه حمایت از کسانی را دارند که هنوز به این عرصه ارادت دارند و با رویکرد مثبت می‌آیند. نگاه ما ‌‌آموزشی و برای حفظ این حال و هواست.
این آثار در تهران اجرا می‌شوند؟
کارهای بخش ویژه قراردادی برای 8 اجرا در هفته دفاع مقدس دارند. سه گروه از سیستان و خراسان به سبب تعطیلی سالن‌های ارشاد در شهرهای خودشان اجرا می‌کنند. پنج کار دیگر با همکاری حوزه در سه سالن حوزه هنری اجرا خواهند داشت.
آیا کاری برای اجرای عمومی معرفی خواهد شد؟
گروهی متشکل از افراد ستاد جشنواره و معاونت هنری بنیاد اجراها را دیده‌اند تا از اجرای آثار قابل ارائه و حمایت ‌که حاوی ارزش‌ها و اهداف بنیاد حفظ آثار هستند، ‌حمایت کنند.
امروز در اختیامیه چه اتفاقی خواهد افتاد؟
از برخی از هنرمندان با سابقه در عرصه دفاع مقدس تقدیر می‌شود. برای دوستان ستاد خبری و رسانه‌ها نیز دو سفر حج و یک تقدیر در نظر گرفته‌ایم، ریاست محترم بنیاد و مسئولان فرهنگی کشور نیز مهمان ما خواهند بود. کارگردانی این مراسم نیز برعهده نصرالله قادری است.

انتصاب مدیر مرکز هنرهای نمایشی بنیاد حفظ آثار و نشر

انتصاب مدیر مرکز هنرهای نمایشی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس
 
ایران تئاتر -  سرویس خبر  

همزمان با برگزاری دوازدهمین جشنواره سراسری تئاتر دفاع مقدس، مدیر مرکز هنرهای نمایشی بنیاد حفظ و نشر ارزش‌های دفاع مقدس منصوب شد.
به گزارش دریافتی سایت ایران‌تئاتر از ستاد خبری دوازدهمین جشنواره سراسری تئاتر دفاع مقدس، به پیشنهاد معاون هنری و تأیید رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس "سعید اسماعیلی" به عنوان مدیر جدید این مرکز معرفی شد.
در حکم انتصاب وی ابراز امیدواری شده است که با رویکردی نو و با اتکا به دیدگاه‌ها و اندیشه‌های دلسوزانه در عرصه هنر دفاع مقدس گام‌های مؤثر و ارزشمندی برای اعتلای فرهنگ و هنر ناب و ماندگار انقلاب اسلامی برداشته شود.
گفتنی است، پیش از این مهدی متوسلی عهده‌دار این سمت بود.
دوازدهمین جشنواره سراسری تئاتر دفاع مقدس 20 شهریور‌ در سنندج ‌‌پایان یافت.

گفت‌وگو با "یرژی گروتفسکی"

هیچ تماشاگری وجود نخواهد داشت
گفت‌وگو با "یرژی گروتفسکی" درباره تئاتر لابراتوار
 
ایران تئاتر -  سرویس مقالات  

کولت گودار
برگردان: مسعود نجفی


اشاره:
این گفتگو برای نخستین بار در روزنامه لوموند به چاپ رسیده است. ارزش آن در مستند نگاریِ دوره‌ خاصی از فعالیتهای تئاتر لابراتوار است. نگارنده در جریان جستجوی خود درباره‌‌ فعالیت‌های پاراتئاتریِ یرژی گروتفسکی، آن را از بنیاد پژوهشیِ گروتفسکی در لهستان تهیه و عیناً ترجمه کرده است.
***
گروتفسکی در کارش ‌روی بازیگر، ریشه‏های عمیق و مدفونِ تکانه‏ها(1) و واکنش‏ها را کشف می‏کند تا به این وسیله بتواند ابزارهای کنترل و هدایت آن ها را بیابد. او می‏خواهد‌"درها را بگشاید". درهایی که به وسیله ترس‏ها ‌‌بسته شده‏اند؛ بدن را مسدود و محدود کرده‏اند و آگاهی را از کار انداخته‏اند. او چنین چیزی را طلب می‏کند، حتی اگر به طرز وحشتناکی خشن به نظر بیاید. گروتفسکی تغییر کرده است؛ آشنایی و دریافت ما از او نیز تغییر کرده است. دیگر آن آدم ریز اندامی نیست که پشت عینک مشکی‏اش مخفی می‏شد؛ حالا او با صورتی برهنه در مرز های تئاتر قدم می‏زند. گروتفسکی تغییر کرده است، اما هدفش همچنان ثابت مانده است: باز کردن درها و اراده‏ای ثابت قدم که مدام تکرار می‏کند:«درها را باز کن.» او با تمام مشکل ها و حاشیه‏های فرعی و اداریِ معمول که در کارش وجود داشت، فرصتی را برای رویارویی به دست آورد و ‌ذهنیت تصویری‏اش را با ذکاوت دقیق و هوش سرشار خود اعتلا بخشید. او تشویق و اضطراب را در پرده‏ای از طنز و شوخی می‏پوشاند و کارش را با یک انرژی‏ فرابشری پی می‏گیرد؛ تاکنون کارگاه‏های اجرایی زیادی در سراسر جهان برگزار کرده است. در لهستان، اسکاندیناوی، آمریکا و حالا در فرانسه.
گروتفسکی می‏گوید: ‌فعالیت‏های این مرکز در دو جهتِ به کلی متفاوت طراحی و انجام می‏شوند؛ متناسب با نیازهای متفاوت مردم. ما به نخستین بخش می‏گوئیم: "Acting therapy" اگر چه که هیچ ربطی به درمان‏های پزشکی ندارد. موضوع مربوط به سلامتی کسانی که به ما می‏پیوندند نیست، بلکه بیشتر درباره کار آن هاست. اگر ما این ترمینولوژی(واژه شناسی تخصصی) را انتخاب کرده‏ایم به این خاطر بوده است که می‏خواهیم بر دو نکته پافشاری کنیم: اول از همه این که وجوه زیبایی‏شناسانه به تصویر در نمی‏آیند و دیده نمی‏شوند. ما همه آن هایی را تمرین می‏دهیم و هدایت می‏کنیم که به صورت کم و بیش حرفه‏ای، بدن و صدای خودشان را به کار می‏گیرند؛ مثل بازیگران و یا معلم‏ها. دوم این که ما یک مرکز آموزشی یا یک مدرسه تکنیکی دایر نکرده‏ایم. ما خودمان را به انتقال دادن دانشی محدود کرده‏ایم که در بیش از پانزده سال کار و فعالیت در لابراتوار به دست آمده است.
ما به خصوص می‏دانیم که چطور سرچشمه‏هایی را که آشکارا در کار صدا اختلال ایجاد می‏کنند، با کنترل تنفسی و ماهیچه‏ای محدود کنیم. می‏توانیم عامل‏های اصلی هجوم وحشت و اضطراب را توضیح دهیم. ما انتظار نداریم که برای همگان مفید باشیم. گاهی وقت ها مشکلات‏ از سرچشمه‏های بدنی یا روانی یا غیره سر بر می‏آورند؛ این‏ها مشکل‏هایی هستند که به زمان زیادی نیاز دارند تا بازسازی شوند. بنابراین ما خیلی واضح به مردم می‏گوئیم که نمی‏توانیم کمک‌شان کنیم.
***
شما کسانی را که می‏توانید به آن ها کمک کنید، چطور تشخیص می‎‏دهید؟
در بیشتر وقت ها یک مصاحبه‌ درست و حسابی کافی است. از سوی دیگر ما بعد از یک فصل کاری آماده‏ایم تا تصمیم بگیریم. "Acting therapy" به توجه مخصوص و از نزدیک به هر فرد، نیاز دارد. این کار در هر دوره در گروه‏های کوچکی انجام می‏شود. در ابتدا ما باید بتوانیم تعداد زیادی از دعوت ‏شدگان (و یا درخواست‏ کنندگان) را راضی به مشارکت نماییم. با این هدف است که یک سری کارگاه که حدود دو هفته یا کمتر طول می‏کشند، سازماندهی می‏کنیم. علاوه بر این، غیرقابل تصور است که از آدم‏هایی که شغل دارند و کار می‏کنند بخواهیم شغل‌شان را برای چندین ماه رها کنند.
رویکرد دوم این مرکز متفاوت است. ما به آن می‏گوئیم: پیش به سوی کوه‏های موازی(2). ولی این فقط یک تصویر ذهنی است. در کشورهای انگلوساکسون طرحی داریم به نام"پروژه ویژه" در بقیه کشورها کارهای ما را با عنوان فعالیت‏های پاراتئاتری می‏شناسند. ما این نوع تجربه‏ها را در 1970‌‌ آغاز کردیم. حالا این‏ها دیگر چیزی جز پرسشگری درباره یک پژوهش نظام‏مند نیستند: ما در جستجوی فهم این هستیم که ملاقات بین دو نفر آدم واقعاًً چه معنایی دارد. بین یک فرد و دیگران. رویارویی او و فضا (خواه باز یا بسته) رویارویی او با واقعیت‏های زنده و احساسی در جهان اطرافش.
باید این نکته درباره فعالیت‏های این مرکز روشن شود که چنین فرایندی هیچ ربطی به گروه درمانی(3) و یا سوسیودرام ندارد؛ هیچ ربطی به نوع بی‏نظمی رایج در‌"رها شدگی" و کلیشه‏های مربوط به "خلاقیت‏های جمعی" نیز ندارد. می‏شود آن را با بداهه‏سازی در موسیقی جازِ کلاسیک مقایسه کرد؛ با این تفاوت که ما در مرحله ی موسیقایی متوقف نمی‏شویم. ما تمام تکانه‏ها را کشف می‏کنیم، تمام آن چیزهایی که می‏تـوانند فرد را به جهـان بـدوی نزدیک‏تر کنند. بنابراین فرد باید بپذیرد تا همراه با ما تمام دفاع هایش (سدهایش) و کُدهای عادت شده در عملش را نابود سازد؛ این امر به انضباط بسیار شدیدی نیاز دارد.
در این جا قرار نیست که با فرد مثل یک ابزار(4) رفتار شود؛ چیزی شبیه به تمرین مقابله با کمرویی یا تمرین تسلط بر خود و یا مقابله با ضعف‏های فردی از راه به کار گرفتن چیزهای مصنوعی مثل مواد مخدر و یا الکل؛ در این جا ما به هیچ وجه نمی‏خواهیم که فرد نقش بیننده(5) یا مشاهده‏گر را بازی کند. کسی که در این جا درگیر می‏شود، در مسیر فعال شدن قرار می‏گیرد.
درگیر چه چیزی می‏شود؟
درگیر نوعی عمل خلاقانه که هدفش خود فرد است و پیام آن نیز به خود فرد می‏رسد. ما "کار" را برای تماشاگران آماده نمی‏کنیم؛ بلکه یک حرکت ایجاد می‏کنیم که فقط می‏تواند شامل خود فرد شود. او می‏تواند بگوید که "کار" حرکتی است به سوی فرا گذشتن از خود؛ از چیزهایی که او آن ها را به عنوان سَدهای(6) بدنی‌ا‌ش می‏شناسد. به هر حال اگر اصرار داشته باشیم که از یک واژه گنگ و غیردقیق استفاده کنیم، باید بگویم: سَدهای روحی.(7)
هدف این بخش از کارگاه افرادی هستند که به این نوع تجربه احساس نیاز می‏کنند؛ این که در یک گروه هنری یا تئاتری عضویت دارند یا ندارند، اهمیتی ندارد. مثل همیشه راحت‏تر است که منظورم را با حذف کردن، مشخص کنم. من ابتدا با آن چیزهایی آغاز می‏کنم که به کار ما ربطی ندارند. این کار برای کسانی که می‏خواهد تا به سادگی در زندگی یا تئاتر یا در بازیگری پیشرفت کنند، نیست. واضح است که رها کردن بازی‏های بازیگرانه هر روزه برای همیشه، کشنده و وحشتناک خواهد بود؛ اما در این جا باید همه آن چیزها فراموش شوند. همچنین برای فردی که به طور کلی از اعتماد داشتن به خودش عاجز است و یا فردی که فقط احساس شک و تردید دارد و از بدنش بیزار است نیز طراحی نشده است. همین طور برای کسی که مشکل‏های روانی‏اش خیلی قوی است، طوری که از تعامل او با دیگران از ارتباط او با دنیای واقعی جلوگیری می‏کند، به درد نمــی‏خورد. ایــن‏ها همگـی خارج از حد توانایی ماست. در این جا نیز آدم‏های فوق‏العاده‏ای ]استثنایی[ هستند که فکر تحلیلگر‏شان به شکل پایدار بر تکانه‏های آنی و بی‏واسطه‏شان غالب آمده است. آن‏ها حتی در احساس درد و هنگام رنج کشیدن نیز می‏دانند چطور به آن سوی شرطی شدن‏های روزانه‏شان بروند. نویسندگان – این مشاهده‏گران پرشور جهان– در فرایند نوشتن به سادگی به این هدف دست پیدا می‏کنند؛ بنابراین در طول ورکشاپ هیچ چیز جدیدی به آن ها پیشنهاد نخواهد شد. حتی اگر خودشان مخالف این حرف باشند. از سوی دیگر می‏توان گفت که کارگاه به کسی ممکن است کمک کند که مشتاق و کنجکاو است تا با مجموعه‏ای از آدم‏ها، که او می‏تواند آن ها را از خودش بداند در حالی که نمی‏خواهد خودش را تحمیل کند، رابطه برقرار کند. بنابراین شاید این کارگاه در مورد فردی که نمی‏خواهد با خواسته‏هایش بقیه افراد را مورد ظلم قرار دهد، سودمند باشد.
شما داوطلب‏ها را چطور انتخاب می‏کنید؟
این یک انتخاب دوطرفه است. ما از یک گفت‌وگو شروع می‏کنیم. اگر آن ها در این بخش به روشنی دلیل ادامه دادن را کشف کنند، یک قرار ملاقات می‏گذاریم. این قرار می‏تواند در شرایطی شبیه به کارگاه اتفاق بیافتد؛ این خودش می‏تواند یک کارگاه‌ باشد یا یک نوع مقدمه؛ من هنوز نمی‏دانم، ولی این کار تحت هیچ شرایطی شبیه به امتحان، آزمون یا تست‏های مرسومِ بازیگری در سینما نیست. گروهی بین پنج تا بیست نفر تشکیل می‏شود. ما تمام تلاشمان را می‏کنیم تا بیشترین تعداد را از بین داوطلبان انتخاب کنیم. آن ها همواره از ما می‏خواهند تا جدول زمانی کارمان را به صورت کارگاه‌‏های دوره‏ای در زمان‏های مختلف در بیاوریم. دو یا سه دوره کوتاه سازماندهی شده‏اند و به زودی آغاز خواهند شد. همه کسانی که به ما می‏پیوندند در یک مسیر پویا(8) شرکت کرده‏اند. در میان آن ها هیچ تماشاگری وجود نخواهد داشت.

پی‌نوشت:1- Impulse
2- Towards a Parallel mount به نام پروژه کوهستان نیز شهرت دارد.
3- Group therapy
4- Object
5- Observer
6- Limits
7- Spiritual Limits
8-