صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

سؤال‌های بی‌پاسخ د رباره نمایشنامه‌های فرهاد آئیش

سؤال‌های بی‌پاسخ
درباره نمایشنامه‌های فرهاد آئیش
 
ایران تئاتر -  سرویس مقالات  

رحیم عبدالرحیم‌زاده:
فرهاد آئیش را در سال‌های اخیر بیش از آن‌که در مقام نمایشنامه‌نویس بشناسیم، در مقام کارگردان تئاتر و بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون شناخته‌ایم. هر چند آئیش چهار نمایشنامه کوتاهش را در قالب یک کتاب‌ و نمایشنامه کوتاه دیگری را در یکی از مجلات به چاپ رسانده است و باز هر چند تمام نمایشنامه‌هایی را که او با عنوان کارگردان روی صحنه برده است از نمایشنامه‌های خود وی بوده‌اند، ‌کمتر همچون نمایشنامه‌نویس به او نگریسته شده است و ‌‌او را بیشتر ‌‌کارگردان یا بازیگر می‌شناسیم.
این‌که چرا آئیش را در مقام نمایشنامه‌نویس نمی‌شناسیم، سوالی است که شاید در پایان بتوان با قطعیت بیشتری به‌ آن پاسخ داد اما دو پاسخ اول‌ در همان ابتدا به ذهن خطور می‌کند.
1- فرهاد آئیش را نمی‌توان در هیچ دسته‌بندی خاصی جا داد. او متعلق به هیچ‌کدام از سنت‌های نمایشی این مرزوبوم نیست. ‌نمایشنامه‌نویسی کاملاً مستقل با زبان بیان و سبکی خاص است. البته باید‌ در نظر داشت که این عبارت‌ به قصد ارزش‌گذاری نیست بلکه صرفاً نوعی بررسی و شناخت است.
اما پاسخ ردّی که بلافاصله می‌توان به این پاسخ داد این است که مستقل بودن نه تنها نقطه ضعف ‌نویسنده نیست، نقطه قوت او نیز ‌به شمار می‌آید؛ حتی باعث تثبیت جایگاه ‌نویسندگی او در میان دیگر نویسندگان می‌شود.
و ردیه‌ای‌ بر این ردیه‌ این است که آئیش حتی مانند خودش هم نمی‌نویسد. در این مقاله مجموعه 10 نمایشنامه از فرهاد آئیش بررسی شده است. پنج نمایشنامه چاپ شده با عنوان‌های:
"تق‌صیر، 32 دقیقه از ماجرا"، "یک رابطه ساده"، "زن در خانه"، "نقش زن" و پنج نمایشنامه چاپ نشده اما اجرا شده.
"هفت شب با مهمانی ناخوانده در نیویورک"، "سیمرغ"، "چمدان"، کمدی" شام آخر"، "پنجره‌ها".
هر چند در برخی از نمایشنامه‌ها نقاط مشترکی را می‌توان یافت، اما برای‌ خواننده ناآشنا با اسم نویسنده می‌تواند هر کدام اثر نویسنده جداگانه‌ای باشد. این نمایشنامه‌ها طیف وسیعی از مضمون‌ها، ژانرها و شیوه‌ها را در بر‌می‌گیرد از اسطوره‌ای تا کمدی، از تراژدی تا ملودرام‌های خانوادگی از ناتورالیسم تا پست‌مدرن از استفاده از فرم‌های غریب در نمایشنامه"زن در خانه" گرفته تا استفاده از تکنیک بدیع در نمایشنامه"نقش زن" و بازی‌های روایی در نمایشنامه"یک‌ رابطه‌ ساده".
تنوع در فرم، تکنیک یا مضمون را نیز نمی‌توان عامل ضعف یا ناشناخته ماندن‌ نویسنده به حساب آورد چرا که‌ نشانه ‌روحیه‌ای نوجو و تجربه‌گرا‌ست و نشان می‌دهد آئیش نویسنده‌ای نیست که سعی در تکرار خود داشته باشد؛ آفتی که خیلی از نویسندگان ما به آن دچار‌ند. اما باز پرسش ما بی‌جواب می‌ماند پس دست‌آخر باید بگوییم تجربه‌گرایی آئیش با این‌که مزایایی‌ ‌برای او دارد، باعث عدم تثبیت عناصر دراماتیک آثارش می‌شود. به این معنا که هر کدام از تجربه‌ها خام باقی‌ می‌مانند و به عنصری محکم و قوام یافته تبدیل نمی‌شوند. معمولاً این‌گونه از تجربه‌گرایی شاخص آثار نویسندگان جوانی است که هنوز راه خود را نیافته و زبان و بیان خود را پیدا نکرده‌اند و در جست‌وجوی مطلوب سرگردانند.
با این اوصاف شاید بتوان فرهاد آئیش را در عرصه نمایشنامه‌نویسی، نویسنده‌ای جوان به شمار آورد و شاید این پاسخ دم‌دست به سوال ما باشد.
2- فرهاد آئیش را در مقام نویسنده نمی‌شناسیم، بلکه در مقام کارگردان و بازیگر می‌شناسیم و این چیزی است که خود او می‌خواهد و بر آن اصرار دارد.
مجموعه 10 نمایشنامه آئیش بیش از آن‌که به حوزه ادبیات نمایشی تعلق داشته باشند، در زمره نمایشنامه‌های اجرایی قرار می‌گیرند. به این معنا که برای خواندن خلق نشده‌اند و تنها در اجراست که به شکل کامل فهمیده می‌شوند؛ به این اعتبار نمایشنامه‌های مستقل و خودبسنده‌ای نیستند، بلکه حضور آئیش در مقام کارگردان آن‌ها را کامل می‌کند؛ پس ناچار است هنگام نوشتن آن‌ها را کارگردانی کند.
خواه مانند نمایشنامه‌"پنجره‌ها" نویسنده خود به این موضوع اذعان کند که طبیعت این نمایشنامه‌ تصویری و اجرایی است و مفاهیم آن با خواندن متن دریافت نمی‌شود و خواه ما با تکیه بر دستور صحنه‌ها و توضیحات متعدد نویسنده در تمام نمایشنامه‌ها آن را درک کنیم. حتی در نمایشنامه "تق‌‌صیر" نویسنده به دستور صحنه‌ها نیز بسنده نکرده است و تصاویر لحظه به لحظه نمایش را همراه دیالوگ‌ها چاپ کرده است. در نمایشنامه"زن در خانه" کار به طور کامل کارگردانی شده است و خطوط حرکت بازیگر مشخص است و حتی طراحی لباس او نیز صورت گرفته است. او در نمایشنامه‌هایش به طور گسترده‌ای از تکنیک‌های اجرایی سود می‌جوید؛ به عنوان مثال در نمایشنامه‌"نقش زن" بازیگر این نقش باید در لحظه‌ای از نمایش یکی از اجراهای گذشته‌اش را بازسازی کند.
نورها، اصوات و موسیقی در نمایشنامه‌های آئیش نقش مهمی را ایفا می‌کنند. لباس‌ها، دکور و حتی نحوه قرار گرفتن بازیگران را‌ نویسنده طراحی کرده است. برای نمونه می‌توان به نمایشنامه‌های"چمدان"، "سیمرغ" و"پنجره‌ها" اشاره کرد.
هر چند شاید تمام این‌ها از خصلت‌های نمایشنامه‌های اجرایی باشند اما شاید یکی از عللی که مخاطب روی خوشی به نمایشنامه‌های اجرایی نشان نمی‌دهد همین نکته است که سهم خواننده و تخیل و تجسم او در این نمایشنامه‌ها بسیار اندک است و خواننده نمی‌تواند به مشارکتی پویا با آن برسد. هیچ نقطه سفیدی نمی‌ماند که خواننده آن را بخواند و نویسنده همچون دیکتاتوری بر پهنه اثر حکمروایی می‌کند، توضیح می‌دهد و سخنرانی می‌کند.
حال روشن نیست که آیا آئیش به عمد در پی نوشتن نمایشنامه‌های اجرایی است و هدف اصلیش را اجرای آن‌ها و نه خلق‌ اثری در حوزه ادبیات نمایشی تعریف کرده است که در آن صورت طبیعی است ‌آئیش کارگردان و بازیگری شناخته شده باشد و نه ‌نمایشنامه‌نویس.‌ همچنین می‌توان اشاره کرد که چند پیشگی آئیش در حوزه تئاتر- کارگردانی، بازیگری، نویسندگی- باعث این تداخل شده است.
نکته دوم پاسخ دم‌دست ما‌ به پرسشی است که مطرح شد؛ اما اگر بخواهیم پاسخ دقیق‌تری به این پرسش بدهیم، باید با بررسی چند عنصر ‌غور عمیق‌تری در نمایشنامه‌های او بکنیم تا شاید به پاسخی مناسب و در خور دست یابیم.
سال‌هاست در تئاتر ایران‌ زمزمه‌ها، نجواها و اکنون فریادهایی را در مورد تئاتر ملی، تئاتر ایرانی، تئاتر اصیل و.. می‌شنویم و می‌خوانیم. هر کسی به زعم ‌و به ظنّ خود آن را تعریف‌ ‌‌می‌‌کند؛ ‌یکی آن را در بازسازی اسطوره‌ها و افسانه‌های کهن می‌داند و دیگری در بازگشت به آئین‌های نمایشی و آن دیگری در بررسی ناتورالیستی جامعه امروز و گذشته‌ ایرانی و یکی دیگر در بازخوانی متون ادبی.
نگارنده قصد ندارد در این بلبشوی تعاریف، تعریف دیگری به دست دهد؛ چرا که معتقد است آن‌چه در میان تمام این تعاریف به فراموشی سپرده شده است جزء اول این اصطلاح یعنی خود واژه تئاتر است. اما موضوع مهم برای ما در این جستار ‌‌این است که از قرار معلوم فرهاد آئیش نیز ‌‌از دامنه این امواج دور نمانده و به طیف متنوع موضوعات مورد علاقه وی باید این موضوع را نیز بیفزاییم.
نوشتن نمایشنامه‌های اصالتاً ایرانی یکی از دغدغه‌های آئیش است که به دو شکل در نمایشنامه‌های او بازتاب یافته‌اند: 1- شکل بیرونی 2- شکل درونی. منظور از شکل بیرونی استفاده از عناصر مشخص بومی و ایرانی برگرفته از اسطوره‌ها متون ادبی و جامعه ایرانی در لایه‌های بیرونی اثر است. مثال بارز این استفاده نمایشنامه"سیمرغ" است که نویسنده سعی دارد با استفاده از شخصیت‌های اسطوره‌ای همچون سیمرغ و رستم، شخصیتی برگرفته از عرفان اسلامی با نام قلندر و شخصیت‌های برگرفته از جامعه ایرانی مانند مادر و حسن‌آقا نمایشنامه‌ای اصیل و ایرانی بپروراند. یا در نمایشنامه‌"چمدان" که شخصیت‌ خیاط به ناگاه و بدون هیچ مقدمه‌ای شروع به شاهنامه‌خوانی می‌کند و با صدای زنگ زورخانه به اجرای حرکات زورخانه‌ای می‌پردازد. در نمایشنامه"پنجره‌ها"‌ یا "هفت شب با مهمانی ناخوانده در نیویورک" به ناگاه با اشعاری از حافظ ‌یا مولوی روبه‌‌رو می‌شویم. در دیگر نمایشنامه‌‌ها‌ نیز با دیدی گزارش‌وار به شرح مشکلات جامعه ایرانی از قبیل گرانی و تضاد طبقاتی و برج‌سازی و غیره اشاره می‌شود. اما هیچ‌کدام از این ویژگی‌‌ها از لایه‌های سطحی و بیرونی اثر فراتر نمی‌روند. حتی کوشش‌های آئیش برای خلق شخصیت‌های ایرانی مانند آق بزرگ و خانوم کوچیک‌ یا شخصیت‌های نمایشنا‌مه"کمدی شام آخر" به جایی نمی‌رسد و شخصیت‌ها ‌یا بهتر است بگوییم تیپ‌هایی خلق می‌کند که امروزه می‌توانیم در سریال‌های تلویزیونی هم سراغ آنان را بگیریم.
اما شکل درونی این دغدغه‌ها در لایه‌های زیرین متن قرار می‌گیرد و درک آن‌ها مستلزم تلاش فکری مخاطب است از این رو تأثیر بیشتری نیز بر جا‌ می‌گذارند.
به عنوان مثال، می‌توانیم به زن در نمایشنامه‌های آئیش اشاره کنیم. زن در نمایشنامه‌های او به شکلی گویا تصویری از مظلومیت‌های زن ایرانی را در طول تاریخ نشان می‌دهند و این حاکی از شناخت صحیحی است که نویسنده از زن ایرانی، دغدغه‌ها و مشکلاتش دارد. این تصویر گویا را به‌ویژه در نمایشنامه‌های"زن در خانه"، "نقش زن"، "تق صیر" و "یک رابطه ساده" می‌توان دید. یا در نمایشنامه"هفت شب با مهمانی ناخوانده در نیویورک" تم اصلی اثر بر محور هویت ایرانی و هویت باختگی می‌چرخد و نویسنده با استفاده از نمادی تکراری اما ایرانی همچون گل شمعدانی ‌یا استفاده از عناصری پنهان از تاریخ و فرهنگ این مرز و بوم موفق می‌شود در لایه‌های درونی اثر این مفهوم را منتقل کند. به عنوان مثال می‌توان به این قطعه از نمایشنامه اشاره کرد که در آن پیرمرد سعی دارد به جوان در نوشتن داستانش که‌ داستانی مدرن سورئالیستی است کمک کند:
«مرد: قصری زرنگار که شهریاری از پنجره آن به افق خیره شده(مکث) اما جز افق چیزی نمی‌دید(مکث) کاروانی با صد شتر(مکث) با ساربانی کور(مکث) پیرمردی که بر سر راهی نشسته بود و فریاد می‌زد: در هر چیزی سری هست و...»
در این قطعه پیرمرد سورئالیسم عرفانی شرق را به مقابله با سورئالیسم مدرن غرب برمی‌انگیزد و از این راه جوان را متحول می‌کند.
نمایشنامه"هفت شب با مهمانی ناخوانده در نیویورک" آینه‌ای تمام‌نما از دغدغه‌های فرهاد آئیش در میان نوشته مدرن غربی و نوشته اصیل ایرانی است که خود گاه به ‌یکی و گاه به‌ دیگری تمایل داشته است. دغدغه‌ای که سعی داشته ‌دو سوی‌ به ظاهر متضاد را در این نمایشنامه آشتی دهد.
شخصیت در نمایشنامه‌های آئیش‌ کم‌رنگ ‌است. به این معنا که بیش از آن که پیچیدگی‌ها و لایه‌های مختلف شخصیت‌ها برای آئیش مهم باشند، اندیشه متن و آنچه که قرار است به واسطه این شخصیت‌ها بیان شوند، اهمیت می‌یابد. پس اغلب شخصیت‌های نمایشنامه‌های آئیش به علت عدم پرداخت آن‌ها در حد تیپ باقی می‌مانند و منش و رفتار‌ و گفتاری خاص خود ندارند. ‌ مثلاً، آق بزرگ در نمایشنامه"پنجره‌ها" همان تیپ آشنای پیرمرد دانا و مهربانی است که همه منتظر مرگ اویند تا میراثش را به چنگ آورند. زن در نمایشنامه‌های"زن در خانه"، "یک رابطه ساده"، ‌زن خیاط در نمایشنامه"چمدان" و... تیپ آشنای زن خانه‌دار را به نمایش می‌گذارند. مادر در نمایشنامه"سیمرغ" همان تیپ آشنای مادر پیر مهربان است. شخصیت‌های نمایشنامه"شام آخر" با وجود تلاش‌های نویسنده برای هویت بخشی به آنان و تفکیک رفتارشان از یکدیگر همچنان در رقابت تیپ‌هایی چون مرد تاجرپیشه، زن آشپز، زن کودن، مرد روشنفکرنما و... باقی می‌مانند.
دسته دوم شخصیت‌های نمایشنامه‌های آئیش شخصیت‌هایی است که از تاریخ و اسطوره وام گرفته است؛ از جمله رستم، سیمرغ و قلندر در نمایشنامه"سیمرغ". در این دسته شخصیت‌ها نیز به غیر از شخصیت سیمرغ، موفق نمی‌شود چیزی بر شخصیت بیفزاید ‌یا از دیدگاهی دیگرگونه به آن بنگرد‌ یا به عمق دغدغه‌ها و لایه‌های درونی آنان وارد شود. او آنان را به شکلی تیپیکال و در راستای اندیشه‌ای به کار می‌گیرد که می‌خواهد منتقل کند.
هرچند این واقعیت را نباید انکار کرد که آئیش در خلق شخصیت‌هایی همچون جوان و پیرمرد در نمایشنامه"هفت شب با مهمانی ناخوانده در نیویورک" یا شخصیت روانکاو در نمایشنامه "چمدان" یا افسانه در نمایشنامه"پنجره‌ها" موفق عمل کرده است، باز باید به این نکته اذعان داشت که شخصیت و شخصیت‌پردازی دغدغه نمایشنامه‌های آئیش نیست و در کارهای او در درجه چندم اهمیت قرار می‌گیرند. اغلب شخصیت‌های نمایشنامه‌های او فاقد اسم و هویتی مشخص و مستقل‌اند و فقط دورنمایی کلی و ظاهری از آنان به مخاطب عرضه می‌شود. با نگاهی فهرست‌وار به اسامی تعدادی از شخصیت‌ها این واقعیت به شکل ملموس‌تری آشکار می‌شود:
تق‌صیر: شخصیت‌ها زن ـ مرد
32 دقیقه از ماجرا: شخصیت‌ها زن ـ مرد
یک رابطه ساده: شخصیت‌ها زن ـ مرد
زن در خانه: شخصیت زن
چمدان(شخصیت‌های نمونه): خیاط، زن خیاط، زن پالتوپوستی، کودک، مرد، مرد زن مرده، جوان دیوانه
هفت شب با مهمانی ناخوانده در نیویورک: مرد ـ‌ جوان
سیمرغ: مرگ ـ قلندر ـ مادر ـ کلاغ
این شخصیت‌ها در متن کنش ویژه‌ای برای معرفی خود ندارند و فقط در دستور صحنه‌ها و آن هم به شکل ظاهری توصیف می‌شوند.
همان‌طور که اشاره شد، دغدغه اصلی آئیش در برخی از نمایشنامه‌هایش اندیشه است. نمایشنامه‌های او را از این منظر می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:
1- نمایشنامه‌های اندیشه‌محور
2- نمایشنامه‌های موقعیت‌محور
از نمایشنامه‌های دسته اول می‌توان به"سیمرغ"، "چمدان"، "هفت شب با مهمانی ناخوانده در نیویورک"، "شام آخر" و "زن در خانه" اشاره کرد. وجه بارز این نمایشنامه‌ها حضور مسلط اندیشه نویسنده در سراسر متن است تا جایی که تا مرز فلسفه‌بافی پیش می‌رود و از زبان شخصیت‌ها به صدور اندیشه می‌پردازد. اندیشه در این آثار در عمق اثر جا‌ نمی‌گیرد. به جز نمایشنامه"زن در خانه" که اندیشه در آن به وسیله فرم نمایشنامه منتقل شده است، در دیگر نمایشنامه‌ها در لایه‌های ظاهری اثر پدیدار می‌شود و به همین سبب تأثیر خود را از دست می‌دهد.
به عنوان مثال، در دو نمایشنامه"سیمرغ" و کمدی"شام آخر" ‌با حضور مرگ در قالب یک شخصیت روبروییم. در نمایشنامه"سیمرغ "نویسنده تلاش می‌کند تا به مخاطب خود بفهماند مرگ همه را دربرمی‌گیرد از رستم افسانه‌ای گرفته تا حسن آقا که انسانی معمولی است از قلندر عارف پیشه گرفته تا کلاغ که نمادی از عمر طولانی است.
در کمدی"شام آخر" نیز حضور مرگ به قصد القای این مفهوم است که مرگ در لحظه‌ای که انتظارش را نداریم فرا می‌رسد، حتی با اتفاقی ساده و مضحک همچون خوردن ‌ماهی مسموم، و همه را با خود می‌برد اعم از پیر و جوان و دارا و ندار حتی اگر آنان به مرگ و حضور آن اعتنایی نداشته باشند.
در این دسته از نمایشنامه‌ها، آئیش اغلب از فضاهای رئالیستی فاصله گرفته و بیشتر به فضاهایی غریب ‌تمایل دارد.
اما در دسته دوم که نمایشنامه‌های"تق‌صیر، 32 دقیقه از ماجرا"، "یک رابطه ساده"، "پنجره‌ها" و "نقش زن" را دربرمی‌گیرد، درگیر بیان یک اندیشه فلسفی بزرگ نیست‌ بلکه به شکلی روان و راحت سعی دارد ‌‌موقعیتی خاص و اغلب تکرار شونده را خلق کند؛ موقعیتی که اغلب موجب سوءتفاهم میان شخصیت‌ها می‌شود.
به جز نمایشنامه"پنجره‌ها" که دیالوگ‌های پایانیش را خانم کوچیک راوی نمایشنامه می‌گوید و آن را در دام فلسفه‌بافی می‌اندازد، بقیه نمایشنامه‌ها هیچ تلاشی در بزرگ‌نمایی اندیشه خود ندارند و اندیشه آن‌ها اگرچه ‌ظاهراً بزرگ، عمیق و فلسفی نیست، به خوبی در متن درونی شده ‌است.
مضمون‌های خانوادگی و پرداختن به آن‌ها یکی از تخصص‌های آئیش در نمایشنامه‌نویسی است. او در این چهار نمایشنامه که ذکر آن‌ها آمد، به‌خوبی از عهده بیان روابط تکراری و در عین حال پیچیده زناشویی برمی‌آید.
زبان در آثار آئیش را می‌توان به سه ساخت مجزا تقسیم کرد:
1- زبان گفتاری روزمره
2- زبان پریشی آگاهانه و استفاده از تکنیک‌های زبانی
3- زبان فاخر و غنایی
زبان گفتاری آئیش مجموعه‌ای از دیالوگ‌های ‌یکدست است و فاقد ‌غنای گفتاری است که در زبان فارسی ‌‌در نمایشنامه‌های اکبر رادی سراغ داریم.
این ضعف شاید ناشی از ضعف شخصیت‌پردازی آثار آئیش باشد که به آن‌ها اشاره شد. چرا که زبان در نمایشنامه ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با شخصیت‌پردازی دارد و شاید به سبب عدم دسترسی آئیش به منابع غنی زبان گفتاری باشد و شاید نیز آگاهانه و به منظور نشان دادن روابط عادی شخصیت‌های نمایش از این زبان سود جسته باشد و... اما علت آن هرچه باشد، دیالوگ‌های گفتاری نمایشنامه‌های آئیش نه‌ تأثیرگذار و نه ماندگار است. برای نمونه شروع نمایشنامه"تق‌صیر‌... " را با هم می‌خوانیم:
زن: دوستت دارم(سکوت)
مرد: من هم همین‌طور(سکوت) اما این کافی نیست. تو دائم حواست یه جای دیگه‌س، اصلاً انگار که با من زندگی نمی‌کنی، یا حرف از خوانواده‌اتِ یا خونواده‌ من، یا این که چه می‌دونم لباس، آرایش، برنامه تلویزیونی...
اما فرهاد آئیش آن جا که درگیر بازی با زبان و استفاده از تکنیک‌های زبانی می‌شود، موفق عمل می‌کند. در واقع زبان پریشی آگاهانه یکی از نقاط درخور توجه برخی از نمایشنامه‌های ‌اوست. ‌‌مثلاً در نمایشنامه کوتاه"زن در خانه" نویسنده فقط از تک کلمه‌هایی منقطع بهره می‌گیرد بدون آن که سعی در ساختن جمله‌ای با مفهوم داشته باشد و همین بی‌مفهومی مفهوم نمایشنامه‌ را می‌سازد.
در نمایشنامه"هفت شب با مهمانی ناخوانده در نیویورک" و "سیمرغ" او از تکنیک هایبرید(1) سود می‌جوید که به‌ویژه در تقابل میان پیرمرد و جوان در نمایشنامه"هفت شب با مهمانی ناخوانده در نیویورک" بسیار سودمند می‌افتد. نمونه‌ای از هایبریدهای موفق این نمایشنامه را با هم مرور می‌کنیم:
جوان: بلبل می‌پره
مرد: شما خیلی صفا دارید
جوان با بنده باشید(سکوتی سنگین حکمفرما می‌شود) می‌خوام خودمو بکشم
مرد: عجب! عجب!
جوان: از بابت شیرینی و نان و پنیر ممنونم
مرد: خواهشمندم... خواهشمندم... عجب! عجب!
اما هنگامی که سراغ ‌زبان فاخر و دیالوگ‌های ادبی به خصوص از نوع تاریخی ‌می‌‌رود، ضعف عمده نویسندگی او نمایان می‌شود. آئیش خود نیز به نوعی متوجه این موضوع شده است و کمتر به سراغ این زبان رفته‌ اما در همان موارد معدودی که به این کار دست زده‌ دیالوگ‌های بسیار ضعیفی نوشته است. ‌‌مثلاً، به این تک‌گویی مرگ در نمایشنامه‌"سیمرغ" دقت کنید که قرار است با زبانی فاخر و پرابهت که با مشخصات مرموز مرگ در این نمایشنامه سازگار باشد، بیان شود:
مرگ: این جا امشب یک مهمانی برگزار خواهد شد
مراسمی خواهد بود
ما تنها نیستیم
همه به این مهمانی دعوت شده‌اند
همه به این مراسم احضار شده‌اند
حتی مادر هم خواهد آمد
حتی رستم هم خواهد آمد
فرهاد آئیش در کارهای اولیه‌اش در حوزه تکنیک و ساختار ‌‌نویسنده‌ای جسور نشان می‌دهد. ساختار برخی از کارهای او مانند"زن در خانه" و "یک رابطه ساده" دست‌کم در نمایشنامه‌نویسی ایران ساختاری بدیع و نو است. او همچنین با استفاده از تکنیک‌هایی همچون هایبرید و استفاده همزمان از سولی‌لوگ و دیالوگ در نمایشنامه‌هایی چون" 32 دقیقه از ماجرا" و "هفت شب با مهمانی ناخوانده در نیویورک" ‌نویسنده‌ای متبحر در استفاده از تکنیک‌های نمایشنامه‌نویسی نشان می‌دهد.
حتی ساختار نمایشنامه‌هایی همچون"سیمرغ" و "چمدان" با وجود برخی ضعف‌های ساختاری، به سبب حضور اتفاقی افرادی نا آشنا در فضایی غریب‌ گیرا و جذاب است که امکانات تکنیکی بسیاری را در اختیار نویسنده قرار می‌دهد. اما این نویسنده در کارهای آخر خود ‌‌بیشتر در بند ساختارهای ساده و کهنه افتاده است.
این مسئله به‌ویژه در دو نمایشنامه کمدی"شام آخر" و "پنجره‌ها" بسیار به چشم می‌آید. "پنجره‌ها" از ساختاری آکاردئونی برخوردار است که از ویژگی‌های سریال‌های تلویزیونی است‌. عده‌ای از افراد‌ خانواده‌ای بزرگ در یک آپارتمان و در اتاق‌هایی مجزا منتظر مرگ آق بزرگ هستند تا میراث او را که همان آپارتمان است، به چنگ آورند. در این ساختار به راحتی می‌توان شخصیت‌ها را کم کرد به آن‌ها افزود، ماجرا را کش داد ‌یا کوتاه کرد.
در کمدی"شام آخر" نیز با همین معضل روبروییم. چندین زوج در سنین مختلف به یک مهمانی دعوت شده‌اند و همگی در مهمانی بر اثر خوردن ماهی مسموم می‌میرند. شخصیت‌هایی که به راحتی می‌توان‌‌ شخصیت‌های دیگری را به جای آنان قرار داد.
با خواندن این دو اثر مخاطب با این پرسش مواجه می‌شود که چرا باید از ساختار و مضمون‌های‌‌ نو همچون"زن در خانه" و "یک رابطه ساده" به ساختارها و مضمون‌های ساده و تجربه شده همچون"پنجره‌ها" و "شام آخر" رسید؟ آیا ریشه این مشکل را باید در سیاست‌های غلط تئاتر ایران جست‌وجو کرد که در خود فرهاد آئیش؟
اکنون وقت آن رسیده است که به پرسش نخستین این نوشته بازگردیم:
چرا فرهاد آئیش نمایشنامه‌نویس شناخته شده‌ای نیست؟
اما این بار دیگر نمی‌خواهیم پاسخی به این پرسش بدهیم.

توضیحات:
1- هایبرید: از تکنیک‌های زبانی که در آن دو لحن مختلف دیالوگ رودررو و در کنار هم قرار می‌گیرد؛ مانند لحن و زبان تاریخی و زبان محاوره‌ای معاصر

معرفی یک دوست هنرمند

معرفی یک دوست هنرمند . او یاری دیرینه و دوستی گرانقدر است او کسی نیست جز سعید صادقی بعدا با چهره و فعالیت او آشنا میشوید

TinyPic image

رو در رو با یـک وجـب خــاک و بازیگران آن


رو در رو با یـک وجـب خــاک و بازیگران آن

هر سال با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان سریال‌هایی با همین مناسبت از شبکه‌های مختلف سیما پخش که البته تصویربرداری آن از چند ماه قبل انجام می‌شود... سال‌های گذشته تولید این مجموعه‌ها با فاصله زمانی کمی تا فرا رسیدن ماه مبارک رمضان انجام می‌شد، که برای جلوگیری از تداخل ضبط و پخش گروه دست‌اندرکار مجبور بود قسمت‌های پایانی را سریعا تصویر‌برداری کند. اما دو سالی است که چند ماه قبل از آغاز ماه رمضان، این سریال‌ها ساخته
می‌شود.امسال هم به مانند سال‌های قبل، چهار سریال از چهار شبکه اول، دوم، سوم و شبکه تهران مقابل دوربین خواهد رفت... بخاطر پخش شبانه این مجموعه‌ها، نگاه عمومی به آن بیشتر و همچنین استقبال از آنها که پس از مراسم افطار پخش می‌شود بسیار زیاد است، به لوکیشن این مجموعه‌ها برویم که در ابتدا قرعه به نام شبکه سوم افتاد. سریالی به نام «یک وجب خاک»، شاید زمانی که این مجله را مطالعه می‌کنید،چند قسمتی از این مجموعه پخش شده باشد، اما از آن‌جا که این مجموعه سریالی پر بازیگر است و بازیگران بنام سینمایی و تلویزیونی در آن بازی می‌کنند، گزارشی پشت صحنه از آن برای شما تهیه کرده‌ایم، که امیدواریم مورد قبول واقع شود...

تغییر نام این مجموعه پر بازیگر که به کارگردانی، کارگردان بنام سینما علی عبدالعلی‌زاده هدایت و مقابل دوربین رفته است در ابتدا با نام «نقشی بر زندگی» به تصویر کشیده شد اما در ادامه راه، نام دیگری برای آن انتخاب شد. «یک وجب خاک»... مجموعه پربازیگر در این مجموعه بازیگران بنامی چون رضا بابک، مهتاج نجومی، آناهیتا همتی، برزوارجمند، یوسف تیموری، رضا توکلی، ابوالفضل پور‌عرب، رامتین خداپناهی، روشنک عجمیان، محسن قاضی‌مرادی، انوشیروان ارجمند، مهران رجبی، مهوش وقاری و داریوش اسدزاده، ایفای نقش می‌کنند. زیر پل ری تهران – شهریور ماه 1386 – گروه در خانه‌‌ای قدیمی در زیر پل ری پایین‌تر از چهار راه سیروس جمع شده‌اند، حوضچه‌ای زیبا وسط حیاط قدیمی به چشم می‌خورد که گلدانهای زیبایی در اطراف آن چیده شده است. علی عبدالعلی‌زاده به همراه دستیارانش کات می‌دهد. یوسف تیموری کنار «رضا بابک» نشسته است، می‌گوید: می‌خواهم در مورد موضوع مهمی با شما صحبت کنم، اما بابک می‌گوید: «ایاز جون فعلا حوصله ندارم، باشد برای یک وقت دیگر...» کات... دوباره از نو می‌گیریم و... تهیه کننده مجموعه «بهروز مفید» هم در حال دیدن تصاویر ضبط شده است، عبدالعلی‌زاده بسیار وسواس دارد، حتی حواسش به تار موی بازیگران هم است تا همه‌چیز طبیعی جلوه کند... صحنه بعد مربوط به برزو ارجمند است که باید با دختر بچه‌ای از اتاق بیرون بیاید... در گوشه‌ای دیگر از حیاط قدیمی، مهتاج نجومی، که پارسال هم در مجموعه زیر زمین او را دیده بودیم با آناهیتا همتی و
روشنک عجمیان در حال صحبت است. در این خانه قدیمی چه خبر است؟ این مجموعه، داستان دو خانواده را به تصویر می‌کشد، خانواده افشاری و خانواده همسایه‌شان عزتی که دایی بچه‌هاست رضا بابک در نقش صادق افشاری، پدر خانواده است و مهتاج نجومی در نقش «عالم خانم» مادر خانواده، آناهیتا همتی در نقش مریم، برزو ارجمند در نقش حمید و روشنک عجمیان در نقش سوسن، فرزندان خانواده افشاری هستند. رامتین خداپناهی هم در نقش محسن صادقی داماد خانواده و شوهر سوسن به ایفای نقش می‌پردازد. همسایه دیوار به دیوار آنها خانواده عزتی هستند. یک پدر و پسر به نام پرویز و ایاز که نقش‌های‌شان را محسن قاضی مرادی و یوسف تیموری ایفا می‌کنند. در این قصه نقش‌های دیگری هم دخیل هستند پورعرب (بهمن)، توکلی (فرزاد)، انوشیروان ارجمند(در بندی)، مهران رجبی(کامرانی)، مهوش وقاری (ناهید ادیب)، عباس محبوب (چنگیز)، داریوش اسدزاده (ادیب الممالک تنکابنی)، محمود بهرامی (متانت) و...
گروه به استراحت می‌پردازند، یوسف تیموری پس از خوش و بشی با ما لوکیشن را ترک می‌کند چرا که تصویربرداری‌اش تمام شده. گروه دیگر در حیاط کار ندارند و خود را برای تصویربرداری در طبقه بالای خانه از اتاق، صادق افشاری آماده می‌کنند. پورعرب هم از راه رسیده است، یک لباس مشکی بر تن دارد، چرا که قسمت‌های مربوط به احیاء در حال تصویربرداری است... «فرشاد ارج» دستیار کارگردان و برنامه‌ریز، متن‌ها را به او و رضا بابک می‌دهد، آنها باید متن‌ها را تمرین کنند و بلافاصله ضبط را شروع ‌کنند. بروزو در روی تختی در حیاط نشسته و خانواده سبز را ورق می‌زند... «افشین رضایی»، دستیار کارگردان هم بالای تراز ایستاده و به دکور نگاه می‌کند... شاید فکر کنید که این خانه از ابتدا بدین شکل بوده است، اما به هیچ عنوان این طور نیست، چرا که دکورهای این خانه درمراحل پیش از تولید، ساخته شده است... از درب ورودی که وارد خانه قدیمی می‌شوید، سمت چپ آن، خانه عزتی است و نمای مقابل آن خانه افشاری، اما در سریال همه فکر می‌کنند که دو خانه مجزا است. فرصت را مغتنم می‌شماریم و به سراغ عبدالعلی‌زاده کارگردان مجموعه می‌رویم... او بهترین فردی است که از کل داستان باخبر است، اما نمی‌تواند داستان را فاش کند، تنها گوشه‌هایی از آن را برایمان تعریف می‌کند. ابتدا از او می‌پرسیم چه شد که از سینما رو به تلویزیون آورید؟ می‌گوید: این طور نیست، در سال 74، گروه نجات را برای شبکه دوم کار کردم، سال 76 هم طنز دردسربزرگ را برای شبکه دوم کار کردم که عید 77 پخش شد، همچنین مجموعه «دانی و من» که در همان سال مقابل دوربین رفت، از آن سال دیگر کار تلویزیونی انجام ندادم و به سراغ فیلم سینمایی رفتم. تارزان و تارزن، سیزده گربه روی شیروانی که در آن فیلم بازیگرانی چون محمدرضا شریفی‌نیا، محمدرضا گلزار، مهناز افشار، حسام نواب صفوی بازی می‌کردند، سپس سر تو بدزد رفیق، از دیگر فیلم‌های سینمایی بود که کارگردانی کردم. کارگردان یک وجب خاک در مورد روایت این داستان می‌گوید: این مجموعه، قصه خانواده‌ای به نام افشاری است که پدر و مادر، دو خواهر و یک پسر اعضای آن را تشکیل می‌دهند و همسایه دیوار به دیوار آنان، دایی بچه‌ها است که به همراه پسرش، یوسف تیموری در آن خانه زندگی می‌کند. این خانواده یک قطعه زمین در جایی دورافتاده دارند که طی یک سری از اتفاقات، این قطعه زمین با افزایش قیمت عجیبی رو به رو می‌شود و این پول وارد زندگی آنان می‌شود. از طرفی خواهیم دید که تک تک این افراد در رابطه با این پول محک می‌خورند و ظرفیتشان مشخص می‌شود. نمک «یک وجب خاک» دایی و پسردایی هستند که پسر این خانواده یعنی ایاز از مریم خوشش می‌آید،از طرفی افرادی هستند که در بیرون از این خانواده چشم طمع به این پول دارند و به هر نحوی که شده می‌خواهند، این پول را از آن خود کنند که در این بین شاهد رخ دادن اتفاقات زیبایی خواهیم بود... البته باید اشاره کنم که به این‌خاطر نامش را یک وجب خاک گذاشتیم که این خاک قیمتی، همه را به دنبال خود می‌کشد... عبدالعلی‌زاده درادامه می‌گوید: «بیشتر قسمت‌های این مجموعه در همین خانه قدیمی به تصویر کشیده شده است، تعدادی از سکانس‌ها در بازار شهرک چشمه مقابل دوربین رفته، لوکیشن‌های دیگری هم در جاده ساوه فیلمبرداری شده است، این مجموعه از اوایل تیرماه مقابل دوربین رفت». مدیران انتخاب می‌کنند وی درادامه می‌گوید: مدیران تصمیم‌گیرنده تا دقیقه نود، به دنبال پیشنهاد بهتری از طرف نویسندگان و تهیه‌کنندگان و همچنین به دنبال طرح‌های بهتری می‌باشند. به همین خاطر می‌بینیم که اغلب مجموعه‌ها در ایام رمضان، مقابل دوربین رفته و متن‌ها، همچنان آماده نیست... معمولا مدیر شبکه و مدیر گروه فیلم و سریال از میان پیشنهادها بهترین‌ها را برای هر شبکه تعیین می‌کنند و سعی دارند که هر چه زودتر پیش‌تولید، انتخاب بازیگر و تصویربرداری انجام شود...عبدالعلی‌زاده اعتقاد دارد که سریال‌های مناسبتی ماه رمضان از حساسیت بالایی برخوردار است، اول به این خاطر که روزپخش است، ثانیا در ساعات پس از افطار خیلی‌ها به استراحت می‌پردازند و دوست دارند سرشان را با تماشای مجموعه‌های تلویزیونی گرم کنند و از طرفی چون هر روز در حال پخش است و بینندگان زیادی دارد، مسئولان شبکه سعی می‌کنند، وسواس بیشتری به خرج بدهند و بهترین کار را انتخاب کنند. شاید به همین خاطر است که مدیران تا جایی که فرصت دارند برای تصمیم‌گیری صبر می‌کنند تا از میان پیشنهادهای ارائه شده، بهترین را انتخاب کنند و هر شبکه‌ای هم برای خود سلیقه‌ای دارد، شبکه‌ای دوست دارد مجموعه‌های طنز را انتخاب کند، شبکه‌ای دیگر کارهای سنگین و... عبدالعلی‌زاده در مورد یک وجب خاک می‌گوید: امیدوارم بینندگان تلویزیونی از این کار مناسبتی، لذت ببرند. یک وجب خاک مثل زیر زمین شاید فکر کنید یک وجب خاک در ادامه زیر زمین است، اما این مجموعه تفاوت‌های زیادی با زیر زمین دارد. گر چه موضوع اصلی بر سر پول است اما تفاوت‌های عمده‌ای با زیر زمین دارد، ضمن این‌که بازیگران و نقش‌های‌شان هم امسال تفاوت دارد. فتحعلی‌ اویسی، سروش صحت، بهاره رهنما که جزو بازیگران اصلی مجموعه زیرزمین بودند، امسال در این سریال حضور ندارند... اما لوکیشن‌ها که مربوط به یک خانه قدیمی است، تا حدی به زیرزمین شباهت دارد.
ابوالفضل پورعرب حالا مقابل دوربین قرار گرفته، روبه‌روی او، رضا بابک نشسته است. پورعرب دیالوگ‌ها را می‌گوید و دوربین به دستور کارگردان توسط فیلم‌بردار بر روی یک ریل عقب و جلو می‌رود، این صحنه سکانس سختی بود و چند بار تکرار شد... پورعرب و بابک لباس مشکی پوشیده بودند و در مورد فروش گاوداری با یکدیگر صحبت می‌کردند. عبدالعلی‌زاده، آنقدر وسواس دارد که گریمور را صدا می‌زند تا تار موی «رضا بابک» را درست کند... بیشتر بدانیم روشنک عجمیان در چند ماه اخیر بسیار پرکار ظاهر شده است، او به عنوان مجری در جام‌جم ظاهر می‌شود و همچنین او را چندی پیش به همراه علیرضا خمسه، در مسابقه پلکان به عنوان مجری دیده بودیم، عجمیان می‌گوید: «چند ماه به طور شبانه‌روزی در این مجموعه کار کردیم، امیدواریم این مجموعه به دل مردم بنشیند و کاری دیدنی از آب در بیاید.» از طرفی محسن قاضی‌مرادی و مهوش وقاری با وجود این‌که زن و شوهر واقعی هستند، اما در این مجموعه، مقابل هم بازی ندارند و لوکیشن‌ها جداست، البته شاید در قسمت‌های پایانی در چند سکانس روبه‌روی هم ظاهر شوند. از دیگر بازیگران این مجموعه باید به آرش نوذری، ملیکا ناظری، سروین رفیعیان، ساقی‌زینتی و مریم خدا رحمی اشاره داشت. همچنین نویسنده یک وجب خاک، خشایار الوند است، ناظر کیفی آن علیرضا افخمی، صدابردار؛ بهروز عابدینی، منشی صحنه؛ آرزو نیک‌پور، تدوین برعهده رضا بهارانگیز، چهره‌پردازی برعهده آرمین اسماعیلی، طراح صحنه و لباس، سیدحسین علی‌نژاد و موسیقی این سریال برعهده حمیدرضا صدری است ضمن این‌که سپیده کامرانی مدیر روابط عمومی این مجموعه می‌باشد. پورعرب، توکلی و تیموری با دو چهره متفاوت در این سریال بازی می‌کنند. آناهیتا همتی که در چند سال اخیر، مریم امیرجلالی (شکوه‌خانم چارخونه) معمولا نقش مادرش را ایفا می‌کرد، این بار مهتاج نجومی را به عنوان مادر در کنار خود دارد، پارسال در مجموعه زیرزمین، بهاره رهنما دختر نجومی بود. محل فیلمبرداری، یکی از بافت‌های سنتی تهران قدیم است. سال گذشته برزو ارجمند در صاحبدلان بازی کرد، از همبازیان او در آن مجموعه تنها محسن قاضی‌مرادی، امسال با او همبازی است. یوسف تیموری مثل همیشه نقش پسرهای شیطان و پرشر و شور را بازی می‌کند، او در این نقش کاملا جا گرفته است، وی سابقه بازی با تمام بازیگرانی که در این مجموعه بازی می‌کنند را دارد. آخرین کاری که از محمود بهرامی دیده بودیم، مربوط می‌شد به مجموعه خانه به دوش که توسط رضا عطاران ساخته شده بود و نقش اصلی را سیروس گرجستانی بازی می‌کرد، گفتنی است، پس از چند سال حضور سیروس گرجستانی در سریال‌های ماه رمضان، امسال از او خبری نیست. خداوند به داریوش اسدزاده سلامتی بدهد، پس از مرحوم جعفر بزرگی، او از لحاظ سن و سال، پیشکسوت بازیگری در ایران است که در این مجموعه نقش ادیب الممالک را به خوبی ایفا می‌کند. مهران رجبی که همیشه در سال‌های اخیر در نقش‌های مثبت بازی می‌کرد، در یک وجب خاک، کمی متفاوت‌تر ظاهر شده و از آن قالب در آمده است.

مینی بیوگرافی
آناهیتا همتی متولد سال 1352 در تهران می‌باشد و مدرک تحصیلی‌اش دیپلم است. بینندگان تلویزیونی سال‌هاست که با سیمای او آشنا هستند، وی در سال 74 با بازی در مجموعه تلویزیونی «دبیرستان خضرا» چهره شد.
مهوش وقاری و محسن قاضی‌مرادی زن و شوهری هستند که تاکنون در مجموعه‌های زیادی ایفای نقش کرده‌اند. وقاری در سال 1333 در تهران به دنیا آمده و فارغ‌التحصیل رشته علوم سیاسی از دانشکده علوم سیاسی می‌باشد. قاضی مرادی متولد 1320 و فارغ‌التحصیل مدرسه عالی مدیریت تهران است که بازی در سینما را از سال 1351 با فیلم «حسن سیاه» آغاز کرده است.
رامتین خداپناهی یکی از بازیگران بااستعداد است. در سال 1350 به دنیا آمده و مدرک تحصیلی‌اش کارشناسی ارشد بازیگری تئاتر است. «فقط به‌خاطر تو» و «برای آخرین بار» که ماه رمضان دو سال گذشته از او به نمایش درآمد، بینندگان بسیاری را به خود جلب کرد.
یوسف تیموری بازیگر محبوب و جوان سینمای ایران را که دیگر همه می‌شناسیم. از او نقش‌های متفاوتی را در سریال‌های طنز دیدیم و خاطرات زیادی از او به یاد داریم.
برزو ارجمند فرزند انوشیروان و برادرزاده داریوش ارجمند در سال 1354 در مشهد به دنیا آمد. او جزو نسل دومی‌های خانواده‌ ارجمند به مانند امیریل و امیرسام است. او لیسانس بازیگری و کارگردانی از دانشگاه آزاد تهران دارد و بیشتر در مجموعه‌های تلویزیونی ایفای نقش می‌کند.
مهتاج نجومی در سال 1328 به دنیا آمد و فوق دیپلم رشته کارگردانی از مدرسه عالی تلویزیون و سینما است. از سال 1345 فعالیت‌های هنری خود را آغاز کرد. در سال 1348 با بازی در فیلم «گاو» داریوش مهرجویی وارد حیطه هنر شد.

مینی بیوگرافی
ابوالفضل پورعرب، جزو اولین سوپر‌استار‌های سینمای ایران پس از انقلاب است. در سال 1340 به دنیا آمد و فارغ‌التحصیل بازیگری و کارگردانی تئاتر است.در سال 1369 با بازی در فیلم «عروس» بهروز افخمی چهره شد و تا به امروز هم در عرصه بازیگری فعالیت می‌کند. کارش را با سینما آغاز کرد، اما در سال‌های اخیر رو به مجموعه‌های تلویزیونی هم آورد. ماه رمضان سال گذشته، در مجموعه زیرزمین بازی کرد و امسال با یک وجب خاک، هر شب به تلویزیون می‌آید. دیگر کارهای تلویزیونی او مسافر، عروس و تنها‌ترین سردار است.
مهران رجبی در سال 1340 در کرج به دنیا آمد. کارشناس گرافیک از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد گرافیک از دانشگاه تربیت مدرس است. سریال دوران سرکشی کمال تبریزی از کارهای بسیار خوب وی بود...
«روشنک عجمیان» با مجموعه کوچه اقاقیا رو به هنر آورد. او در آن سریال در نقش دختر مرحوم منوچهر نوذری بازی می کرد.وی متولد سال 1355 است و مدرک تحصیلی‌اش فوق لیسانس تئاتر می‌باشد.
رضا توکلی، پارسال در مجموعه زیرزمین، شریک پورعرب و فتحعلی اویسی بود که سرشان کلاه گذاشته بود. باید ببینیم، امسال چه نقشی را بر‌عهده می‌گیرد؟
رضا بابک، انوشیروان ارجمند و داریوش اسدزاده، سه تن از پیشکسوتان عرصه بازیگری هستند. آنها در هر فیلم و مجموعه‌ای که ایفای نقش کنند، مطمئن باشید که آن اثر دیدنی خواهد بود.

دکورهای داخل خانه بازسازی شده است.
از آن‌جا که بیشتر مراحل تصویربرداری داخل حیاط منزل قدیمی است، از این‌ر‌و افرادی به نوبت در کوچه می‌ایستند تا اگر از دور موتورسیکلت‌ها را دیدند، به آنها بگویند که موتور را خاموش کنند، چرا که چندین‌بار این اتفاق افتاد و مجموعه در اواسط ضبط بود و به‌خاطر صدای موتورسیکلت‌ها، تصویربرداری متوقف شد.
بیرونی این خانه، آجری است با دربی بزرگ که با رنگ‌های آبی، سورمه‌ای و نارنجی به زیبایی رنگ شده است، همچنین نمای داخل این ساختمان قدیمی به همین نحو بازسازی شده است.
گویا حیاط مجموعه «یک وجب خاک» هم مثل حیاط مجموعه «چهار خونه» است و تعدادی مرغ و خروس در آن دیده می‌شود.
به محض این‌که تصویربرداری در حیاط به پایان می‌رسد، یکی از اعضای گروه، گلدان‌های دور حوض را آب می‌دهد تا تازگی‌شان حفظ شود.
پیش از پخش این مجموعه اهالی محل نمی‌دانستند که چه مجموعه‌ای در حال ضبط است، اما پس از پخش از تلویزیون در اولین پنجشنبه ماه رمضان، افراد زیادی از محل به در خانه آبی رنگ کوچه باریک جنوب شهر هجوم آوردند.
یوسف تیموری مثل همیشه می‌خندد، او بازیگری پرانرژی است، زمانی که سر صبحت را با او باز می‌کنی، روحیه می‌گیری.
برزو ارجمند که پارسال در مجموعه صاحبدلان بازی می‌کرد، می‌گفت: دیگر با مطبوعات گفتگو نمی‌کنم آنها فقط ما را به حاشیه می‌برند.
رضا بابک، هنوز همان رضا بابک همیشگی است، دوست‌داشتنی و مهربان... پیش از این‌که سر تکان دهی، «سلام» را زودتر به تو می‌گوید.
روزی که به لوکیشن رفتیم، نبود، حیف شد که نتوانستیم عکس او را برای روی جلد داشته باشیم. پورعرب هم ‌زمانی آمد که یوسف تیموری، آناهیتا همتی و دیگر بازیگران خانم‌ رفته بودند. اصولا در این گونه کارهای هنری عکس گرفتن به صورت دسته‌جمعی مشکل است، چرا که همه بازیگران با هم بازی ندارند، از این‌رو شما باید از هر فرصت به دست آمده‌ نهایت بهره را ببرید وگرنه...

 
ایران تئاتر -  سرویس خبر  

در ارزیابی جشنواره تئاتر رضوی باید به بررسی نتایج و دستاوردهای این جشنواره رجوع کرد و ثمرات برگزاری این جشنواره را مدنظر قرار داد.
داریوش ارجمند در گفت‌وگو با ستاد خبری پنجمین جشنواره تئاتر رضوی با بیان این مطلب گفت:«جشنواره تئاتر رضوی بیش از هر چیز مستلزم رویکرد و نگاه جدید است. در صورتی که این نگاه بر آثار حاضر در جشنواره حاکم شود، اتفاقات در خوبی خواهد افتاد، اما اگر برگزاری جشنواره صرفاً به تکرار آثار گذشته اختصاص ‌یابد، نتایج مثبتی حاصل نخواهد شد.»
این هنرمند مشهدی در ادامه افزود:«زندگی امام رضا(ع) بسیار گسترده است و نویسندگان برای پرداختن به این موضوع خاص باید دلشان بلرزد و صرفاً برای حضور در جشنواره و کسب جایزه و رتبه و عنوان به این سمت و سو گام بردارند . قطعاً اگر هنرمندی با این دیدگاه پا در این راه بگذارد، به نتیجه‌ای دست پیدا نخواهد کرد.»
ارجمند در پایان با اشاره به این‌که هنرمند باید دلش برای امام رضا(ع) بتپد، افزود:«اصولاً برگزاری هیچ جشنواره موضوعی را تأیید نمی‌کنم، چرا که هنوز هنرمندانی نداریم که در موضوعات خاص فعالیت کنند. معتقدم اگر هنرمند دلش برای امام رضا(ع) بتپد، قطعاً آن حضرت در قلب هنرمند تأثیر خواهد گذاشت و او را به سوی موفقیت رهنمون خواهد کرد.»
پنجمین جشنواره سراسری تئاتر رضوی با هدف پاسداشت فرهنگ رضوی از 20 تا 25 آبان در شهرهای تهران و بجنورد برگزار می‌شود