صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

تسلیت باد ایام شهادت حضرت فاطمه الزهرا ( س )

  ایام شهادت حضرت فاطمه الزهرا (س)

تسلیت باد

آفرینش سخن نمایشی

آفرینش سخن نمایشی
درباره شیوه نمایش‌نگاری، ترجمه و تألیف سهراب افشار
 
ایران تئاتر -  سرویس گزارش  

رضا آشفته
از همان ابتدا که به پهنه نمایش آمدم ... گفتند و شنیدیم که نمایش زندگی است، ‌نمایش به نشانه زندگی روی تماشاگاه (جولانگاه نمایش) زندگی جریان دارد و سپس گذاشتیم و جان مایه زندگی در نمایش را فرو گذاشتیم ... ولی آیا این اندیشه که زندگی نمایش‌ست ما را تنها گذاشت؟ خرد را پیش راندیم که اگر زندگی نمایش‌ست پس ناچار نمایش هم زندگی‌ست...
مطلب بالا بخشی از دیباچه کتاب "شیوه نمایش‌نگاری" است که توسط سهراب افشار در مقام مترجم،‌ گردآورنده و مؤلف (برگردان، ‌گردآوری و نگارش) و نشر نورسان منتشر شده است. این کتاب درباره فنون نمایشنامه‌نویسی است که طرح جلد آن هم به نشانه گریه و خنده تئاتر یا همان نماد تراژدی و کمدی اختصاص یافته است.
اگر بخواهیم بدانیم این کتاب واقعاً درباره چیست و چگونه تدوین شده، ‌همان بهتر که به روایت سهراب افشار در دیباچه توجه کنیم: در این دفتر چهار بخش پیش‌بینی شده است. در بخش آغازین کوشش بر این است که جان‌مایه و خرده‌هایی که نمایش را می‌سازد نشان داده شود و در بخش دوم چگونگی آمیزش خرده‌های نامبرده و هم‌آهنگی آن‌ها به اندازه توان بررسی می‌شود. در سومین بخش شگرد نمایشنامه‌خوانی و نیز برگردان سه گونه نمایش جور واجور از دفترهای "برنامه‌های نمایش"، "نوشته‌های انگلیسی" و "خواندن نوشته‌ها" با آوردن پرسش‌هایی هم‌چون پرسش‌هایی که دفتر یادشده ویژه بخش نمایشنامه‌ها به دست داده (مانند تمرین‌هایی در مورد نمایشنامه ژولیوس سزار) به تمرین در چگونگی برنامه‌ریزی، ‌ارزیابی و نویسندگی می‌پردازیم. بخش چهارم به نمایشنامه "آن سگ لجوج" نوشته نگارنده این دفتر می‌رسد به این گمان که شیفتگان با سود جستن از راهی که تا آن جا رفته‌اند، با بررسی گسترده از پهلوها و اندازه‌های گوناگون به سنجش و زیر و رو کردن آن و نیز یافتن دست‌آورد بپردازند. دست آخر گنجینه‌های گزیده در این دفتر، گزارش کوتاهی از راه کسانی که در ارزیابی نمایشنامه کاربرد دارد پیش‌کش می‌گردد.
سه نمایشنامه‌ای که در این کتاب به عنوان نمونه آثار معرفی و بررسی شده‌اند، عبارت است از "پسر وینزلو" نوشته ترنس راتیگان، "جعبه شن" از ادوارد آلبی و "کنش سخن" از ساموئل بکت.
ساده و آهنگین
در این کتاب گفت‌وگو نویسی، یا زبان نمایش به دو گونه عمده ساده‌نویسی و نمایش آهنگین تقسیم‌بندی شده است و در این باره می‌خوانیم:
ایبسن سراینده است اگر چه در سرتاسر بسیاری از نمایشنامه‌هایش یک سرود هم نیاورده، چون آمیزه ویژه‌ای از کردار و گفتار به میان آورده که در جای خود بی‌همتاست و تاکنون دیده نشده. پس چگونه سخن نمایش را به دو تیره سرود و نوشته ساده بخش می‌کنند. آغاز این بخش‌بندی را باید از دوره پیدایش رئالیزم و شیوه‌های نزدیک آن جست‌وجو کرد.
نوشته ساده آنست که به خودی خود بدون ضرباهنگ، فراز و فرود زیری و بمی و تهی از ساختارهای زیباشناسانه سرایندگی و ویژه همگان باشد و در این بخش همین تیره سخن بررسی می‌شود، گو این که در پایه به باور بسیاری کار، پهلوی سرایندگی دارد.
نمایش یونان باستان و به راستی همه نمایش‌ها تا سده هفدهم میلادی جولانگاه گفت‌وگوی آهنگین و بر سرایش و گزینه‌نگاری استوار بود. چنین گفت‌وگویی با این که کمتر ذاتی دریافت از راه گوشست، به هیچ روی حتی در شنوایی تماشاگرانی که می‌باید آمیزه ساده و برداشت‌های گره‌دار و پیچیده نمایش پوچی را هم دریابند ناخوشایند نیست. نمایش به درستی از سرود دیترامبیک آیین‌های ستایش آغازین یونان زاده شد و این سخن آهنگین همچنان به جا ماند تا پیدایش دوباره کلاسیسیزم اروپا درستی آن را پذیرفت. همچون نمایشنامه "ادیپ شهریار"، "سوفوکل"، نمایش یونان با پیوند به آیین‌های ستایش دوره‌ای بلند به جای ماند و با این مانائی فر و شکوهی که "آلدس هاکسلی" آن را "فرا راستین" می‌نامد به دست آورد.
نخستین چشم‌داشتی که از گفت‌وگوی ساده می‌رود اینست که در همه جور نمایه‌ها و با داشته‌های تماشاگاه کارا بوده و پیاده کردن آن گرفتاری به بار نیاورد. گفت‌وگوی نمایشی ساده بر پایه بودن چارچوب‌هایی که بر تماشاگاه و رویش برگزاری چیره است از گفت‌وگوهایی که به ناگزیر باید آهنگین باشد جدا می‌شود. آری گفت‌وگوی آهنگین را باید در تماشاگاهی ویژه به نمایش درآورد.
تمرین‌های کاربردی
سهراب افشار بر آن است که از خواننده کتابش دعوت کند تا قلم به دست گیرد و پس از آموختن نیازهای تئوریک و نظری به سراغ نمایشنامه‌نویسی برود. در بخش سوم کتاب شیوه نمایش‌نگاری، تمرین‌های کاربردی نمایشنامه‌نویسی را پیش می‌کشد تا از این راه بتواند به خواسته اصلی کتاب دامن زند و به همین منظور می‌نویسد:
پس پایه نخست بسته به خواندن، بررسی، ریزنگری و اندیشه درباره پیرامون خویشتن است که در گام‌های بزرگ‌تر از دانش‌های گوناگون به ویژه روان‌شناسی، مردم‌شناسی، فلسفه، دانش‌های دینی و کوتاه سخن هر دانشی که به گونه‌ای به بازشناسی مردمان، زندگی و خواست‌های آنان یاری کند، سردرمی‌آورد و در زمینه ارزیابی یافتن آنان در کار، به دست دهنده ردیابی اندیشه‌ها، پندارها و آرمان‌های نویسنده است.
واژه‌نگاری
اتفاقی که در نگارش کتاب شیوه نمایش‌نگاری جلب توجه می‌کند، واژه‌نگاری فارسی است. در روی جلد کتاب هم می‌بینیم که ترجمه و تألیف به صورت برگردان و نگارش آمده است. همچنین در داخل متن بسیاری از واژگان به فارسی سلیس برگردانده شده، برای همین آشنایی‌زدایی در آن موج می‌زند و نثری در خور توجه و تأمل در آن شکل گرفته است. در نتیجه عبارات و کلمات آشنایی مانند صحنه، شخص و اشخاص در این کتاب تبدیل به تماشاگاه، کس یا کسان شده است. همین‌طور می‌توان به نمونه‌های دیگری اشاره کرد که هر یک در نوع خود بی‌نظیر می‌نماید، به همین دلیل خواندن این کتاب ضمن آموزشی بودن، برای همگان به لحاظ نثر پالایش شده و روان خالی از لطف نیست. به ویژه اهل نمایش و منتقدان حوزه تئاتر از طریق این واژگان می‌توانند به فارسی شدن کلمات تأکید بیشتری داشته باشند، هرچند این کار به ظاهر ناممکن می‌نماید.
پیوست‌ها
در پیوست‌های کتاب هم در کنار شناساندن نویسندگان آمده در کتاب، یک بخش هم به واژه‌های کاربردی اختصاص یافته است. به عنوان نمونه، آکسیون Action که به کار، کنش، کردار، رفتار، عمل و اقدام برگردانده شده و این گونه تعریف شده است: "رویدادهای روانی و شورآفرین و پرتنش و یا جنب و جوش پیکر که درون‌مایه داستان نمایشنامه را به خواننده یا نمایش را به بیننده می‌رساند و ریشه آن از خواست کس بازی سرچشمه می‌گیرد. "
همچنین فهرست گنجینه‌های (منابع) بهره‌برداری شده نیز به این قسمت الصاق شده که دربرگیرنده پانزده کتاب فارسی و هفده کتاب به زبان بیگانه است

نقد و بررسی نمایش "تبرئه شدگان" اثر "اریک جنسون" و "جسیکا بلنک"

یک چهارم "درام" و سه چهارم "تراژدی"
نقد و بررسی نمایش "تبرئه شدگان" اثر "اریک جنسون" و "جسیکا بلنک" به کارگردانی "منیژه محامدی"
 
ایران تئاتر -  سرویس نقد  

حسن پارسایی

در تئاتر همواره با این پرسش روبه‌رو هستیم که انتخاب متن تا چه حد بر کیفیت اجرای نمایش تأثیر می‌گذارد؛ در رابطه با پاسخ دادن به چنین پرسشی باید اقرار کرد همه زمینه‌های اولیه شکل‌دهی و اجرای نمایش که شامل طراحی، به کارگیری نور و موسیقی، میزانسن‌ها و نوع بازیگران و بازی، فضاسازی یا به عبارتی "همه عناصر و اجزای نمایش، خودبه خود برآیندی می‌شوند از داده‌های متن. لذا، انتخاب متن در اجرای یک نمایش دارای اهمیتی اساسی و بنیادین است و کارگردان با انتخاب متن در حقیقت،‌ چارت و طراح اولیه نمایش را تعیین می‌کند و همواره با تابعیت از آن و احتمالاً برخی ترفندهای هوشمندانه و خلاقانه خودش، کار اجرا را پی می‌گیرد. اما باید اذعان داشت که حتی خلاقیت‌های شخصی و فردی هم نمی‌تواند برای یک متن بسیار معیوب ارزش‌های محتوایی و نمایشی شایان توجهی احراز کند.
نمایش "تبرئه شدگان" به نویسندگی "اریک جنسون" و "جسیکا بلنک" و کارگردانی "منیژه محامدی" که هم اکنون در تالار چهارسوی مجموعه تئاترشهر اجرا می‌شود، نمونه خوبی برای ارزیابی این شاخص‌هاست.
یک متن ایده‌آل معمولاً دارای سه شاخصه اصلی است: انسجام ساختاری، برخورداری از محتوایی نو و بیانی نمایشی و دراماتیک که برآیند نشانه‌های بصری دلالت‌گراست. البته همه متون دارای این ویژگی‌ها نیستند و می‌توان بر حسب آن‌که در هر کدام یک یا دو مورد از شاخصه‌های فوق وجود داشته باشد، آنها را بسیار متفاوت تصور نمود: یعنی چه بسا متونی از لحاظ نمایشی غنی، اما فاقد انسجام ساختاری باشند، یا اگر موضوع تازه‌ای دارند، وجوه دراماتیک بالایی را به نمایش نگذارند. در مورادی نیز اتفاق می‌افتد که متن به رغم موضوع نسبتاً تازه‌اش از یک ساختار نمایشی قابل توجه و نیز از نشانه‌های بصری دلالت‌گر بی‌بهره و ظرفیت و پتانسیل لازم را برای اجرای روی صحنه نداشته باشد. متن نمایش "تبرئه شدگان" این گونه است.
هر نمایشنامه‌ای معمولاً باید از لحاظ دراماتورژی ویژگی‌های برجسته‌ای را ارائه دهد و شاکله اجرایی آن حتی در روایی‌ترین شکل به زبان و بیان نمایش باشد. اشاره صرفاً گزارشی که به خاطرات یک دوره یا موقعیت محدود می‌شود، نمی‌تواند در تعریف کامل نمایش جای بگیرد.
عنوان نمایش "تبرئه شده" غلط ترجمه شده و ترجمه صحیح آن بر اساس عبارت "The exonerated" تبرئه شدگان است. این متن به موقعیت تعدادی از زندانیان تبرئه و آزاد شده می‌پردازد که در آن به شیوه‌ای گزارشی همه چیز از زبان خود زندانیان روایت می‌شود؛ آن‌چه که از زبان آن‌ها می‌شنویم، "خاطرات" تلخ زندان است که از شکل خاطره به در نیامده و شاکله نمایش پیدا نکرده است.
پرسوناژهای نمایش "تبرئه شدگان" در اصل بسرآمده‌های خود را برای ما بازگو می‌کنند و اتفاق یا حادثه مهمی رخ نمی‌دهد. فقط بخش‌هایی از حوادث که اشاره به ارجاعات و فلاش بک‌های ذهنی دارند، به شکلی سطحی و گذرا بازنمایی می‌شوند.
از آن جایی که این ارجاعات به گذشته به تناسب هر کدام از پرسوناژها رخ می‌دهد و ضمناً آن قدر هم عمیق نیستند که بر عواطف و اندیشه‌های مخاطب تأثیر بگذارند، گاهی سبب تداخل ذهنی تماشاگر می‌شوند. متأسفانه تعدد و کثرت پرسوناژها هم به این تشتت و پراکندگی کمک کرده است. اگر نمایش به جای حرف زدن درباره این همه آدم، وضعیت و بسرآمده‌های فقط یکی از آنها را به بیانی نمایشی و به طور عینی و واقعی نشان می‌داد، نمایش گیرایی و تأثیرات زیادی داشت.
به رغم آن که خود پرسوناژها روایت‌گر زندگی پررنج خویش هستند، هیچ کدام از آنها شخصیت‌پردازی نشده اند و نمی‌توانند با تماشاگر ارتباط عاطفی برقرار کنند. به عبارتی، هرگز برای مخاطبان "درونی" نمی‌شوند و این علت معینی دارد: هیچ پرسوناژی با "ازخودگویی" کاراکتریزه نمی‌شود. شخصیت‌پردازی حاصل ذهنیتی غیرخود است که آگاه و واقف بر پنهان‌ترین و نادیده‌ترین زوایای روحی و روانی آدم‌های نمایش باشد. ضمناً آن را در قالب موقعیت‌های عینی نمایشی و طی یک پروسه تدریجی شکل دهد؛ یعنی پرسوناژها به تدریج و بنا به علت‌های معینی وارد ذهن تماشاگران شوند و وجوه مثبت یا منفی خود را عملاً به اثبات برسانند و مخاطب را متأثر نمایند.
متن نمایش "تبرئه شدگان" اثر "اریک جنسون" و "جسیکا بلنگ" به کارگردانی "منیژه محامدی" اهداف و غایت‌مندی‌های انتقادی سیاسی را در اولویت قرار داده و از زبان نمایش غافل مانده است؛ یعنی بیشتر به یک اعلامیه حقوق بشر علیه بی‌عدالتی‌های دادگاه‌های آمریکا شباهت دارد. در حالی که این موضوع ظرفیت و پتانسیل آن را داشت که از محدوده دعاوی حقوقی که کارکرد یک شکایت‌نامه طولانی را داراست، فراتر برود و بی‌عدالتی‌های موردنظر را نه صرفاً به صورت گفتار بلکه در قالب صحنه‌های نمایشی عینی و واقعی در معرض قضاوت تماشاگران بگذارد. متن این نمایش اساساً یک "نمایشنامه رادیویی" است و برای روی صحنه وجاهت نمایشی قابل ملاحظه‌ای ندارد؛ بنابراین، انتخاب آن برای اجرا، آن هم در شرایطی که متون نمایشی بسیار غنی و تأثیرگذاری وجود دارد، چندان به جا نبوده است.
قسمت پایانی نمایش که بیانگر امیدواری تبرئه‌شدگان به زندگی و نشانگر دلبستگی عمیق آنان به زیبایی‌های آن است، یک پایان مصلحتی محسوب می‌شود. تنها قسمتی که دیالوگ‌های آن می‌بایستی به صورت یک اعتراف شخصی به طور مستقیم خطاب به تماشاگران بیان می‌شد، همین قسمت است. بقیه متن باید در قالب موقعیت‌های بازپرسی، زندان و شکنجه به شکل عینی و واقعی به پردازش درمی‌آمد و چون چنین اتفاقی رخ نداده، متن از لحاظ ساختار و انسجام دارای ضعف است و همین سبب شده که زمینه‌های لازم را برای خلق میزانسن‌های نمایشی نداشته باشد. در نتیجه، مبحث کارگردانی با محدودیت‌های خاصی روبه‌رو شده و کارگردان نتواند شاخصه‌های نمایشی محدود متن را از آن فراتر ببرد.
در نمایش "تبرئه شدگان" به نویسندگی "اریک جنسون" و "جسیکا بلنک" به کارگردانی "منیژه محامدی" رویدادهای مهمی رخ نمی‌دهند، اما به حوادث زیادی اشاره می‌شود. واقعیت این است که زبان نمایش زبان اشاره نیست، بلکه نشان دادن همه چیز به صورت عینی است.
دیالوگ‌ها اغلب از جملات و عبارات طولانی تشکیل شده که برای بیان، روان و مناسب نیستند: "من یک گیاه‌خوارم، حتی گوشت حیوان نمی‌خورم، چه طور ممکن است فکر کشتن انسان به سرم بزند"، "به نظر می‌آد همون طور که قانون خوب به نظر می‌آد، می‌تونه آدم رو از زندگی بیزار کنه"، "گاهی فکر می‌کنی که نکنه آدم کشتی و یادت نیست. دیگه اعتماد به نفس برات باقی نمی‌ماند" و...
متن دارای برخی تناقضات نیز هست: از یک طرف مأموران و بازجوها را آدم‌های سفاک و بی‌رحم و بی‌توجه به زندگی مردم نشان می‌دهد و از طرفی در رابطه با خطاها و بیدادگری‌هایشان به عذاب وجدان و انتقاد آنها از همدیگر اشاره می‌کند. این تناقض نشان می‌دهد که نویسندگان متن خواسته‌اند تماشاگران را متوجه اشتباهات مأموران و بازجویان بکنند، اما بسیار ناشیانه این کار را کرده‌اند و مأموران عملاً آدم‌هایی دوگانه معرفی می‌شوند که گاهی همانند خود زندانیان از شرایط موجود و حتی از اعمال خود انتقاد هم می‌کنند.
محدودیت‌های متن به معدود بودن و همسان بودن میزانسن‌های نمایش منجر شده و "منیژه محامدی" عملاً تا حد زیادی ناتوان مانده است؛ اما نشانه‌هایی هم از تلاش‌های ذهنی او برای شکل‌دهی به برخی میزانسن‌ها به چشم می‌خورد که متأسفانه به سامان نهایی نرسیده است؛ در این رابطه می‌توان به میزانسن جای گیری بازجویان، بازپرسان و مأموران در قسمت فوقانی صحنه اشاره نمود که سیطره آنها را نشان می‌دهد.
با وجود این، متأسفانه به علت متعدد بودن نقش پرسوناژهای فوق و نیز همسانی ظاهری‌شان، مشخص نمی‌شود که آنها در موقعیت‌های گوناگون واقعاً چه کسانی هستند. نشان دادن آنها به شکل "کابوی"های کراوات‌دار نقش‌های متفاوت آنها را غیرقابل باور کرده است.
استفاده از "سازه‌های فلزی" در این نمایش که به زندان اشاره می‌شود، می‌توانست از دلالت‌گری قابل توجهی برخوردار باشد به شرط آن که زندانیان ارتباطی نزدیک با این سازه‌ها، میله‌ها و تورهای فلزی داشته باشند. متأسفانه از آنها فقط استفاده "نمایه‌ای" شده است. در طراحی صحنه می‌شد با بهره‌گیری از همین میله‌ها حداقل یک سلول زندان را نشان داد تا زندانیان به نوبت در لحظات کوتاهی که به طور نمایشی در موقعیت داخل خود زندان به تصور درمی‌آیند، در این سلول جای بگیرند و نقش را به شکلی واقعی بازی کنند.
متعدد بودن پرسوناژها و چندنقشی بودن آنها در برخی موقعیت‌ها عدم انسجام متن را بیشتر نموده و سبب شلوغی و سردرگمی شده است. باید گفت میزانسنی که در آن زندانیان از فضای بین پایه‌های چارپایه‌ها به تماشاگران می‌نگرند، وجاهت نمایشی، معنا و دلالت‌گری خاصی ندارد. تنها میزانسن بدون نقص نمایش همان میزانسن پایانی است که در محدوده سه نور موضعی شکل می‌گیرد و به ترتیب نویسندگان متن، زندانیان تبرئه شده و مأموران به شکل جداگانه‌ای در یک تشخص نمایشی در برابر تماشاگران قرار می‌گیرند. این صحنه نشان می‌دهد که در موقعیت نهایی بنا به مضمون نمایش مرزبندی موردنظر عملاً شکل گرفته است.
نکته‌ای هم در رابطه با لباس پرسوناژها وجود دارد: آنان با توجه به آن که گاهی برای مدتی کوتاه در موقعیت‌های عینی و واقعی داخل زندان قرار می‌گیرند، لباس زندانیان به تن ندارند و همواره با همان لباس خودشان ظاهر می‌شوند و این به نمایه‌ای و سطحی بودن شیوه اجرا دلالت دارد؛ زیرا عملاً نشان می‌دهد که همه چیز فرضی و گفتاری است.
در ارتباط با بازیگری باید خاطرنشان کرد آدم‌هایی که درباره خود حرف می‌زنند، هرگز نمی‌توانند کاملاً به تبیین و تحلیل درآیند. در نتیجه تعریف کامل "پرسوناژ" را ندارند. لذا در این اثر با پرسوناژهایی بدان معنا که در ساختار نمایشنامه تعریف شده، روبه رو نیستیم. از این رو، مقوله بازیگری هم در همان محدوده بیان دیالوگ‌ها می‌ماند و از اهمیت نمایشی چندانی برخوردار نیست. موسیقی کاربری مهمی ندارد و عملاً هم زیاد بر آن تأکید نشده است، اما نور تا حدی با اجرا هماهنگ شده و گاهی به صورت نور موضعی کاربری نسبی نمایشی پیدا می‌کند.
لازم به یادآوری است که نویسندگان متن یعنی "اریک جنسون" و "جسیکا بلنک" تلاش کرده‌اند تراژدی‌های واقع شده در متن را با پایان‌بندی امیدوارکننده‌ای که بیشتر به یک ترفند عاطفی تسکین‌دهنده شباهت دارد، به یک "درام سیاسی انتقادی" تبدیل نمایند، اما این ترفند مصلحت‌اندیشانه نتوانسته بر جنبه‌های تراژیک متن فائق آید و در نتیجه آن را به صورت اثری با "ژانر دوگانه" درآورده که یک چهارم آن "درام" و سه چهارم آن "تراژدی" است.
نمایش "تبرئه شدگان" به کارگردانی "منیژه محامدی" بر یک متن ضعیف متکی است و به دلیل ارائه یک کارگردانی ضعیف از گیرایی ودراماتورژی قابل توجهی برخوردار نیست؛ ضمن آن که برخی کاستی‌های کارگردانی را باید به عدم قابلیت نمایشی متن نسبت داد.