صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

صبا هنر (سینما / تئاتر / هنر )

(محمد مهدی قاهری )

چه شعرهایی را بیشتر دوست داریم

از شاملو چه شعرهایی را بیشتر 

 دوست داریم  

 و چرا؟

درود . نمی دونم از کجای شعر شاملو باید شروع کرد و آغاز یک بحث چطوری باشه بهتره. اما باید خیلی ساده از یه جایی شروع کرد. انتخاب اینکه کدام شعر شاملو را بیشتر دوست دارم خیلی سخته ولی این کار یه خوبی داره و اینکه همه ی شعر های شاملو رو می خونیم و در موردش فکر میکنیم  و به همدیگه معرفی می کنیم. شاملو شاعر بسیار بزرگیه  و به گفته ای حافظ زمان خودش بود.  من شعر کبود از مجموعه ی هوای تازه را  بسیار زیاد هم خوندم هم دوستش دارم. به نظر من این شعر از خیلی ابعاد قابل بررسیه.   اوج تصویر سازی ذهنی، نوع انتخاب واژه ها که به نظر من گرم و پر حرارتند. آتشی که نا خواسته در دل و ذهن به پا میکند. اما در عین حال سردی خاصی شما را مبهوت در خود نگه میدارد. البته آنچه که من میگویم چیزیست که از درون حس میکنم و جدای از نقد های ادبی ست.
زیر ِ خروش و جنبش ِ ظاهر
زیر ِ شتاب ِ روز و شب ِ موج
در خلوت ِ زننده‌ی ِ عمق ِ خلیج ِ دور
آن‌جا که نور و ظلمت، آرام خفته‌اند
درهم، ولی گریخته از هم،
آن‌جا که راه بسته به فانوس‌دار ِ روز،
آن‌جا که سایه می‌خورد از ظلمت‌اش به روی
رویای ِ رنگ دختر ِ دریای ِ دور را ــ
آن‌جا کبود خفته
 نه غم‌گین نه شادمان..
چیزی که به نظر من اینگونه تصویر سازی و تشبیه ناب را به اوج رسونده جز روح و کلام شاملو نبوده که دو چیز متضاد در ظاهر را به گونه ای با هم در آمیخته که نه اینکه از هم جدا شدنی نیستند تو گویی یک آفریده ی بی مانند است.
"بی‌انتهای رنگ ِ دو چشم ِ کبود ِ تو
وقتی که مات می‌بَرَدَت، با سکوت ِ خویش
خاموش و پُرخروش
چون حمله‌های ِ موج بر ساحل، به‌گوش‌کر،
آن‌جا که نور و ظلمت داده به پُشت پُشت
آشوب می‌کند!
حتی اینقدر این تصویر زیباست که تصورش در ذهن ، زیبایی را به شگفتی وا میدارد."بی‌انتهای رنگ ِ دو چشم ِ کبود ِ تو
وقتی که مات می‌بَرَدَت، با سکوت ِ خویش... خود این تصویر آنقدر ذهن را به اعماق زیبایی فرو میبرد که مست در معنی میشویم ولی پس از آن شاملو تصویر و تشبیهی شگرف تر میسازد:
چون حمله‌های ِ موج بر ساحل، به‌گوش‌کر،
پس از این میگوید:
ای شرم!
 
ای کبود!
 
تنها برای ِ مردمک ِ چشم‌های ِ اوست
گر می‌پرستم‌ات.
اینجاست که شاملو شاعری خیال انگیز، واژه پردازو معنی آفرین است.
"خاموش‌وار خفته‌ی ِ این مردم ِ کبود
در نغمه‌ی ِ فسون‌گر ِ جنجال ِ چشم ِ تو
نُت‌های ِ بی‌شتاب ِسکوت است.
 
یا آن‌که ناگهان در یک سونات ِ گرم
بعد از شلوغ و همهمه‌ی ِ هرچه ساز و سنج
بر شستی‌ی ِ پیانو
تک‌ضربه‌های ِ نرم.
این رنگ ِ خواب‌دار
در والس‌های ِ پُرهیجان ِ دو چشم ِ تو
نُت‌های ِ تُرد و نرم ِ سکوت است."
شاملو موسیقی را خوب میشناسد ؟. زبان موسیقی به زبان شعر شاملو تشبیه شده یا بر عکس آن؟ هر کس موسیقی را بشناسد خوب میفهمد شاملو چه گفته است و هر کس شعر شاملو را در عمق وجود لمس میکند میتواند یک لحظه ی با شکوه در موسیقی را به خوبی درک کند. ولی جدای از این باز به این میرسیم که رشته ی ارتباط شاملو با هر چه زیباییست، پیوندی ژرف دارد.
"تنها برای ِ مردمک ِ چشم‌های ِ تو
سنگین ِ نرم ِ خفته‌ی ِ عمق ِ خلیج را
بُت‌وار می‌پرستم...
ای شرم!
 
ای کبود!
 
تنها برای ِ مردمک ِ چشم‌های ِ اوست
گر می‌پرستم‌ات.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد